۱۶ تیر ۱۳۹۳

مطبوعات افغانستان، از شمس‌النهار تا «دهة طلایی»

مختار وفایی

مطبوعات آزاد و دموکراسی دو لازم و ملزوم هم‌دیگر‌اند. مطبوعات آزاد و رسانه‌های متعهد، در‌واقع نقش اکسیژن را برای دموکراسی داشته‌اند. هم‌چنین بسیاری از دانشمندان به این مقوله معقتد‌اند که: «بدون دموکراسی نمی‌توان روزنامه‌های واقعی داشت، و بدون روزنامه، دموکراسی ممکن نیست.»
افغانستان، کشوری که سال‌های بیشترِ عمر‌‌ش را با جنگ و تفنگ سپری کرده و برای مردمانش ‌کمتر زمینه‌های آموزش و دانایی فراهم کرده است نیز، موجودیت و فعالیت مطبوعات را در نقش‌های گوناگونی تا هنوز ‌تجربه کرده است. با عمر درازی که تاریخ مطبوعات افغانستان دارد، تا هنوز از آن ثمرة چندانی در بدنة جامعه، ‌جز ‌موارد استثنایی، دیده نشده است. دلیل آن هم آشکار است: موجودیت نظام‌های سرکوبگر، استبدادی و خودکامه در تاریخ افغانستان، جایی برای آزادی بیان و بروز خواست‌ها و افکار عمومی نگذاشته و همواره سخن را بالانشین‌ها زده‌اند و بس!
به‌تازگی افغانستان، شامل کشورهایی شد که حق دسترسی به اطلاعات، از حقوق اساسی شهروندان آنان به شمار رفته و این قانون ‌به رسمیت شناخته‌ شده است. بر این اساس، پس از این هیچ اداره و ارگانی نمی‌تواند از ارائة اطلاعات در مورد کارکرد و چگونگی مأموریتش به شهروندان سر باز‌زند. این اتفاق، در روزهایی افتاد که ‌افغانستان، نزدیک به ۱۴۰ سال قبل‌، برای اولین‌بار، دارای نشریه‌ای به نام «شمس‌النهار» شد که «نخستین نشریه در تاریخ مطبوعات افغانستان» نام گرفت.
    منابع‌ تاریخی با آن‌که دیدگاه‌های متفاوتی دارند، اما نقطة اجماع این است که مطبوعات افغانستان برای نخستین‌بار، نزدیک به ۱۴۰ سال قبل‌، در روزگار پادشاهی امیرشیرعلی خان، در سال ۱۸۷۳ میلادی و به‌روایتی، در روز پنجم رمضان ۱۲۹۰ قمری، نخستین نشریه برای ترویج فرهنگ، ‌اطلاع‌رسانی و احیای باورهای ‌مدنی در کشور منتشر شد.
این نشریه زیر نام شمس‌النهار و با پیشنهاد سید جمال‌الدین افغانی به امیر شیرعلی خان، منتشر شد که انتشار آن یکی از ماندگار‌ترین اقدامات اصلاح‌گرایانة امیر شیرعلی خان بود که می‌خواست به تمدن غرب نزدیک شده و گامی در جهتِ تجددگرایی بگذارد.
شمس‌النهار که تحولات سیاسی، نظامی، اجتماعی و فرهنگی افغانستان و حوزه‌های مختلف دنیا، از جمله خاورمیانه و آسیای مرکزی را تعقیب و نشر می‌کرد، ابتدا در دو صفحه و بعداً در شانزده صفحه انتشار می‌یافت.
شمس‌النهار توسط میرزا عبدالعلی مدیریت می‌شد و بیشترین مقالات را در آن، عبدالقادر خان، از مشاوران امیر، که زبان پشتو، فارسی دری، اردو و انگلیسی را خوب می‌دانست، می‌نوشت.
در برخی از منابع تاریخی آمده است که شمس‌النهار، در نقاط مختلف کشور مانند ترکستان، بدخشان، غوربند، کابل، قندهار، سیستان، میمنه، لغمان، هلمند، بلخ و هرات، نیز در شهرهای مهم خارج از کشور مانند بخارا، پشاور، کشمیر، چترال و تاشکند، واقعه‌نگارانی داشته است که گزارش‌ها و مقالاتی را در مورد رویدادهای آن مناطق‌ به این نشریه می‌فرستاده است.
در موردِ مدت مشخص نشرات شمس‌النهار، منابع تاریخی دیدگاه‌های متفاوتی دارند. در این میان دکتر رسول رهین، محقق و پژوهشگر و وزیر کنونی اطلاعات و فرهنگ افغانستان در کتابی که در آن به سیر تاریخی ژورنالیزم در افغانستان پرداخته است، می‌نویسد: «آخرین شماره‌ای که از جلد سوم (سال سوم) جریدة شمس‌النهار کابل داریم شمارة ۴٧ است. این می‌رساند که از نشر اولین‌شمارة آن تا تاریخ ٢٠ شوال ١٢٩٢ که جمعاً دوسال و سی‌و‌‌پنج روز می‌شود، به گمان غالب در این مدت، ۴٨ شماره به چاپ رسیده باشد.»‌
این نشریه با عمر کوتاهی که داشت و با وجودی که سطح نوشتاری و محتوایی آن، برای برخی از مردمان آن‌زمان قابل هضم نبود؛ اما نقش آن در روشنگری و جهت‌دادنِ اذهان مردم و حد‌اقل آغاز یک تلاش برای رسیدن به مدنیت و کاروان اطلاع‌رسانی جهانی، از ارزش‌هایی است که از حافظة تاریخ معاصر کشور فراموش‌ناشدنی است.
    نوای این نشریه، با تهاجم دوم انگلیسی‌ها در سال ۱۸۷۹ میلادی، سپس روی کار آمدن، عبدالرحمان خان که «امپریالیسم داخلی» را به ارمغان آورد، خاموش شد و برای سال‌های زیادی، چاپ، نشر و فرهنگ به دمِ تیغ کشیده شده و بی‌سوادی در افغانستان فراگیر شد.
از آن‌زمان تاکنون، مطبوعات افغانستان در دوره‌های متمادی، اوضاع گوناگونی را از کنترل شدید حکومتی، تا سانسور و قتل و کشتار روزنامه‌نگاران توسط حکومت‌ها و دستگاه‌های حاکم تجربه کرده است.
یک‌دهة گذشته، که دور طلایی برای آزادی بیان و رشد کمی و کیفی مطبوعات در افغانستان دانسته می‌شود، دست‌آورد‌های روشی و ارزشی چشم‌گیری در عرصة اطلاع‌رسانی داشته است.
در این دوره، حد‌اقل، همین باور در ذهن حکومت‌داران ایجاد شد که دیگر کار‌های‌شان از دوربین رسانه‌ها کمتر مخفی می‌مانند و مجبور‌ند که در موارد لازم به مردم پاسخگو باشند. هرچند پاسخ‌گویی حاکمان به مردم، از اساسات نظام مردم‌سالاری است که ادعای حاکمیت این نظام در افغانستان می‌رود؛ اما فرهنگ پاسخ‌گویی را بیشتر رسانه‌ها مطرح کرده و باعث شده‌اند که مردم در مورد آنچه در ادارات و پشت میزهای مسئولان حکومتی می‌گذرد، بدانند. رسانه‌های افغانستان با تمام چالش‌هایی که طی یک‌دهة گذشته داشته‌اند، اکنون در موقعیت خوبی قرار دارند و در آخرین مورد تصویب قانون حق دسترسی به اطلاعات از سوی مجلس نمایندگان گامِ دیگری در جهتِ استحکام پایه‌های نظام دموکراسی و گسترش فرهنگ آزادی بیان و اطلاع‌رسانی برداشته شد که با این اقدام، افغانستان شامل کشورهایی شد که شهروندان آنان از حق دسترسی به اطلاعات برخوردار‌اند.

آنچه اکنون پس از سپری‌شدنِ یک‌دهه «دورة طلایی» در تاریخ مطبوعات افغانستان، مهم برای مردم و حکومت افغانستان‌، حفط ارزش‌های‌‌ به‌دست‌آمده و رشد کمی و کیفی رسانه‌ها‌ در حکومت آینده است که برای اولین‌بار قدرت توسط انگشت‌های رنگی مردم تعیین می‌شود‌.
باوجودی که نگرانی‌هایی مبنی وضع‌شدنِ فضای نسبتاً بسته برای مطبوعات در حکومت آینده وجود دارد، اما امیدواری نسبت به این‌که، دیگر افغانستان به قبل بر‌نگردد بسیار است.
حکومت آیندة افغانستان باید بداند که، اساس حکومتی را که مردم می‌خواهند، باید بر رأی و دیدگاه مردم استوار باشد. سرکوب حق ابراز نظر شهروندان توسط حکومت در عصر کنونی، ابزاری است برای کوتاهی عمر اقتدار حکومتگران.
توماس جفرسون، سومین رییس‌جمهور فقید ایالات متحده در سال ۱۷۸۷، بی‌دلیل، روزنامة بدون دولت را بر دولتِ بدون روزنامه ترجیح نداده بود. یکی از عمده‌ترین دلایلی که غرب به پیش رفت و شرق ایستاد، ‌وجود‌ نظام‌های تک‌رو و مستبد در این جغرافیا بوده است که شهروندان سهمی در تعیین سرنوشت‌شان نداشته و اگر داشته‌اند، نمایشی و ابزاری بوده است.
جفرسون گفته بود: با در‌نظر‌گرفتنِ این‌که اساس دولت ما بر حق رأی و دیدگاه مردم استوار است؛ اولین هدف ما باید حفظ این حق باشد‌ و اگر این تصمیم به من واگذار شود که آیا دولت بدون روزنامه داشته باشیم یا روزنامة بدون دولت، لحظه‌یی هم در انتخاب گزینة دوم درنگ نمی‌کردم
در پایان، برای پاسداری از تلاش‌های واقعه‌نگارانی که برای نخستین‌بار در تاریخ مطبوعات افغانستان، دست به نگارش رویداد‌ها و روشنگری در جامعه زده‌اند، گزارشی از یک رویداد جالب را که در شمارة چهاردهم شمس‌النهار زیر عنوان «جکدلک متعلقۀ غلجایی کابل» منتشر شده را مرور می‌کنیم:

«پنج نفر مسافران به دو شتر سوار شده از موضع فتح‌آباد به طرف کابل می‌آمدند[.] وقتی که از موضع جکدلک پنج کرو دور شدند[،] خُنک به‌حدی غلبه کرد که شتران را طاقت راه‌رفتن نماند. سه نفر از آن میان گفتند که در این نزدیکی به قریب دو کرو آبادی است، مایان می‌رویم و آن دو نفر گفتند که طاقت نمانده، رفتن ممکن نیست. [از] آن سه نفر، یکی شتر را گرفته رفت‌ و این دو نفر دانستند که ساعت‌به‌ساعت خُنکی بر آنان به‌حدی غلبه شده می‌رود که دست از کار و کار از دست می‌رود. آخر لاعلاج شده شتر را ذبح نموده در شکمش درآمدند. صبح وقتی قافلۀ دیگر آمد، این دو نفر به سبب درآمدن در شکم شتر جان به سلامت [سالم] بردند و آن سه نفر که رفته بودند، به فاصلۀ یک کرو از ده به سبب خُنکی ‌معة شتر هلاک شده بودند».

۲۷ خرداد ۱۳۹۳

فعالان مدنی در بلخ:



بی احترامی به رای مردم، بحران می‌آفریند
شماری از فعالان مدنی ولایت بلخ در حالی که مسوولان کمیسیون‌های مستقل انتخابات و رسیدگی به شکایات انتخاباتی نیز حضور داشتند، در یک نشست مطبوعاتی از تیم‌های انتخاباتی خواستند تا با احترام گذاشتن به رای مردم، از رفتنِ کشور بسوی بحران جلوگیری کنند.
در نشست فعالان مدنی که در مرکز انجمن خبرنگاران شمال در شهر مزارشریف برگزار شده بود، روی بی‌طرفی کمیسیون مستقل انتخابات و پاسداری از آرای مردم تاکید شد.
مختار وفایی، روزنامه‌نگار و فعال مدنی  که در این نشست سخن می‌گفت، با یادآوری از حضور وسیع و گسترده‌ی مردم افغانستان در پای صندوق‌های رای‌دهی، کمیسیون مستقل انتخابات را مکلف به پاسداری از آرا و شهامت مردم در حمایت از انتخابات دانست.
به گفته‌ی مختاروفایی، در جریان کارزارهای انتخابات دور دوم، 101 تن از شهروندان افغانستان در اثر حملات دهشت افگنان و سایر اتفاقات، به شهادت رسیدند و ده‌هاتنِ دیگر زخم برداشتند.
این روزنامه‌نگار و فعال مدنی در بلخ، نشر آمارهای غیر رسمی  از صندوق‌های رای‌دهی، پرداختن به عقده‌ها و خواست‌های شخصی از سوی برخی از هواداران نامزدان ریاست جمهوری و فقدان فرهنگ شکست را در مبارزات انتخاباتی، زمینه‌سازِ تشنج و اختلافات در کشور دانسته، از پیامدهای ناگوارِ هرگونه بی‌احترامی و ترجیح منافع شخصی بر منافع ملی توسط تیم‌های انتخاباتی در کشور هشدار داد.
در همین حال ضمیر سار استاد دانشگاه و فعال مدنی در ولایت بلخ نیز بر پاسداری از  رای مردم تاکید کرده و از طرف‌های انتخاباتی خواست تا، با پاسداری و احترام به رای مردم، جلوِ هرگونه تشنج و بحران را در افغانستان بگیرند.
آقای سار، شهامت مردم افغانستان را در حمایت از انتخابات و دمُکراسی باعث رشد پایه‌های نظام مردم‌سالاری در کشور دانسته و از دامن زدن به بحران توسط شماری از حلقات سیاسی در کشور ابراز نگرانی کرد.
به گفته‌ی این فعال مدنی در بلخ، شکایت‌های انتخاباتی و پرونده‌هایی تقلبات صورت گرفته در انتخابات باید بصورت رقیق توسط ارگان‌های مربوطه بررسی شود، تا اطمینان مردم به پروسه‌ی انتخابات بیشتر شده و از تشنج‌ها و عقده‌های بعد از انتخابات جلوگیری صورت گیرد.
هرچند بر اساس گزارش‌ها، انتخابات دور دوم افغانستان نیز با برخی از قانون‌شکنی‌ها و تقلبات در شماری از مناطق همراه بود، اما این فعالان مدنی با ابراز  نگرانی از دامن زدن به بحث‌های قومی و سمتی توسط برخی از تیم‌های انتخاباتی می‌گویند که: اگر انتخابات درست و دقیق مدیریت نشود، عقده‌های پسا انتخابات منجر به زایش بحران خواهد شد.
در همین حال عزت‌الله آرمان رییس کمیسیون مستقل انتخابات در ولایت بلخ، حضور مردم در پای صندوق‌های رای‌دهی را وسیع اما کمرنگ‌تر از دور قبل عنوان نموده و بر پاسداری از آرای مردم تاکید کرد.
همچنان وحید‌الله نیازی رییس کمیسیون رسیدگی به شکایات انتخاباتی در ولایت بلخ، با ابراز این مطلب که در رابطه به برگزاری دور دوم انتخابات 48 شکایت رسمی و کتبی در دفتر آنان ثبت شده است گفت: این کمیسیون وظیفه و رسالتِ خود می‌داند، تا به شکایت شهروندان رسیدگی نموده و بر شفافیت بیشترِ پروسه‌ی ملی انتخابات بیافزاید.
این در حالی است که از چند روز بدینسو، به گفته‌ی فعالان مدنی در بلخ، گرانی‌ها مبنی بر نپذیرفتنِ نتایج انتخابات از سوی تیم‌های انتخاباتی و   شکایت از تقلبات گسترده به نفع تیم‌های انتخاباتی باعث نگرانی‌های مردم شده و شفافیت انتخابات را زیر سوال برده است.
نیما رها / هفته‌نامه هویدا

۲۶ خرداد ۱۳۹۳

زور آزمایی جنرالان شمال!


بدست گرفتن و از دست دادنِ قدرت در تاریخ افغانستان، هم‌واره آغشته به خون جنایت بوده است. از برکتِ دمُکراسی و نظام مردم‌سالاری، افغانستان برای اولین بار، شاهد انتقال قدرت، توسط انگشت‌های رنگی مردم است. مبارزات سیاسیِ که روزی از میله‌ی تفنگ و نفرت تامین می‌شد، اکنون تقریباً شکل انسانی و مدنی را بخود گرفته است.
جنرال عطامحمدنور، جنرال عبدالرشید دوستم و جنرال جمعه‌خان همدرد، سه چهره‌ی جهادی، خبرساز، جنجال‌آفرین و تقریباً افسانه‌یی در روایت‌های جنگ و جهاد افغانستان است.

صفحات تاریخ افغانستان از چندین دهه بدینسو، رویارویی‌های خونینِ دهه‌ی هفتاد خورشیدی میان این سه تن را بخاطر بدست گرفتن قدرت در خود ثبت کرده است.
آن‌روزها، این سه تن، هم‌دیگر را در طلبِ قدرت، با تفتنگ، گلوله و خمپاره جواب می‌دادند. اِم‌روز اما، خمپاره و گلوله جایش را به نصب پوسترهای انتخاباتی و شلیک راکت و هاوان جایش را به مناظر‌های تلویزیونی داده است.
اکنون جنرال دوستم و جنرال جمعه خان همدرد، در تیم اشرف غنی احمدزی و جنرال عطامحمدنور، در تیم عبدالله عبدالله حضور دارد.
هرچند ادبیات سیاسی در افغانستان، هنوز هم آغشته به شرارت و خشونت است، اما همین‌که همه به دمُکراسی و مردم تسلیم شده اند، باعث امیدواری به یک آینده‌ی باثبات و پُر از آزادی است!

انتخابات و زایش عقده‌ها



امیدوارم عقده‌های پسا انتخابات، منجز به زایش «داعش» در افغانستان نشود.
تا جایی که دیده شده، برخی از سیاسیون ما بویی از فرهنگ شکست نبرده  و  همه‌چیز را با زبان نفرت و شرارت جواب داده اند.
وضعیت و زمان حساس است. فقر و بیکاری بیداد می‌کند، نا امنی رو به گسترش است. بانک‌ها در معرض تحریم جهانی قرار گرفته، در جیب وزارت مالیه هم موش خانه کرده، گروه‌های تروریستی و القاعده در حال بازگشت به افغانستان است و صبر مردم از این همه فاجعه و نگرانی لبریزه شده....فقط برای خاکستر شدنِ افغانستان، نیاز است، یکی از دو نامزد محترم ریاست جمهوری نتایج را نپذیرفته و از هوداران اش بخواهد به خیابان‌ها بریزند. فرهنگ اعتراضات خیابانی هم که این‌جا با چوب و سنگ و خون‌ریزی رنگین‌ است...
آن‌چه تاهنوز بر فضای انتخابات و دمُکراسی در افغانستان حاکم بوده، عقده، تعصب، نفرت، شرارت، خودبزرگ‌بینی و توهین بوده است.
یکی هشدار تصفیه حساب پس از پیروزی را می‌دهد و دیگری خودش را نماینده‌ی تام‌الاختیار «ملت» می‌داند.
چه خوشبین باشیم چه بدبین، در صورتِ ناکامی در مدیریتِ انتخابات، افغانستان به بحران رفته و تاریخ را از سر خواهیم خواند!

۲۵ خرداد ۱۳۹۳

آسیب‌شناسی حضور جوانان در پروسه‌های ملی و سیاسی


 موسسه مشارکت ملی، با راه اندازی برنامه‌ی «سال نو، امید نو» در صدد آن شد تا حضور جوانان افغانستان را در ساختارهای سیاسی و مدیریتی، آسیب شناسی نموده و با شناسایی فرصت‌ها و چالش‌ها، در صدد طرح یک راهکار برای گسترش حضور جوانان و معنی بخشیدن به حضور شان در ساختارهای سیاسی و مدیرتی کشور شد. این برنامه که همزمان در چندین ولایت کلیدی افغانستان اجرا می‌شود، گردانندگان آن در تلاش اند، تا با طرح گفتمان‌ها، نشست‌ها و کنفرانس‌های علمی و مسلکی، با شناسایی سدها و موانع، راهی برای به پیش رفتنِ جوانان در پروسه‌های ملی و سیاسی جستجو کنند.
این برنامه همزمان در ولایت بلخ اجرا شد. نشست‌های متعددی با دانشجویان، استادان دانشگاه، مقامات حکومتی و فعالان مدنی در این مورد برگزار شد و دیدگاه‌های متفاوت در این مورد ابراز گردید.
در این نشست‌ها عمدتا روی سه گزینه بحث صورت گرفت. اینکه چه فرصت‌ها، چالش‌ها و راه‌کاری برای حضور جوانان در پروسه‌ها و ساختارهای سیاسی موجود است. اکنون فشرده‌یی از برداشت‌هایی این جلسات را این‌جا یاد آور می‌شویم.
چالش‌ها فرا راه حضور جوانان در پروسه‌های سیاسی
-           فقدان تفکر جوان‌سالاری، از مهم‌ترین چالش‌های است که جوانان را منزوی ساخته است.
-           نبود چتر حمایوی، تحرک جوانان را بیشتر در درون حکومت تحلیل و خنثا کرده است.
-           نگاه دولت‌مردان به جوانان نگاه خام‌انگارانه است.
-           حکومت‌های محلی، در برخی از موارد، تحمل پذیرش جوانان را ندارند.
-           جوانان طعمه‌ی رهبران مذهبی و قومی شده و در دام این محدوده‌ها باقی مانده اند.
-           تعدادی از استعدادهای جوان را به دلایلی فرصت داده نشده است.
-           برخی از جوانان رسالت شان را درک نکرده و تحرک و دانش برای مشارکت سیاسی ندارند.
-           نگاه برخی از بزرگان و دولتمردان به جوانان، نگاه ابزاری است.
-           برخی از بزرگان دولتی، به شدت مصاب به مرض تعصبات مذهبی و قومی است.
-           تعهد در میان برخی از جوانان نیست و در بعضی موارد جامعه مدنی خدمتگذار مقامات است.
-           فرهنگ قبیلوی و به شدت سنتی در جامعه و اذهان برخی از رهبران حاکم، سد راه حضورجوانان در مشارکت سیاسی شده است.
-           اکثریت نفوس کشور را جوانان تشکیل می‌دهد، اما اکثریت این جوانان بی‌سواد است.
-           نهادهای مدافع نیز در اکثر موارد دیده شده است که اهداف قاطع و زیربنایی ندارند.
-           درک نادرست است از آموزه‌های اسلام و فتواهای بی‌جای برخی از ملاها علیه حضور خانم‌ها در پروسه‌های سیاسی و ملی.
فرصت‌ها برای گسترش حضور جوانان در پروسه‌های ملی و نهادینه شدن مشارکت سیاسی
-           در این بخش که چه فرصت‌هایی وجود دارد تا جوانان با استفاده از آنان بتوانند در سطوح عالی مدیریتی و ساختارهای سیاسی راه یافته و حضور شان را در مشارکت سیاسی رقم بزنند نیز، به برخی از نکته‌های مهمی پرداخته شد که فشرده‌ی آن را ارایه می‌کنیم:

-           جوانان در دوران جنگ‌های خانمان‌سوز و داخلی نبوده و اگر بوده، دخیل نبوده اند، بدین لحاظ هم‌گرایی و هم‌دلی میان این نسل خوبتر و زودتر تحقق می‌یابد.
-           جوانان عشق، توانایی، پویایی، تحرک و شایستگی کارهای مهم در همه عرصه‌ها را دارد.
-           استفاده از ابزارها و امکانات موجود، توسط جوانان، آنان را برای رسیدن به اهداف بلندپروازانه‌ی شان نزدیک می‌سازند.
-           تحصیلات، کسب دانش و خرد، یگانه راه آسان و متعالی برای رسیدن به اهداف است که فعلا در افغانستان برای جوانان مساعد است.
-           جوانان باید تغییر ساختاری و فکری را از خود و اطراف خود شروع کنند، تا اصلاحات و تفکر پیرسالاری حاشیه برود.
-           دانشگاه‌ها مرکز تغییر است و جوانان می‌توانند با استفاده از فضای موجود تغییرات ساختاری را بوجود بیاورد.
-           رسانه‌ها، شبکه‌های اجتماعی و آزادی بیان موجود در افغانستان، فرصتِ معرفی و شناختاندن جوانان را برای جامعه فراهم کرده و جوانان با داشتن حمایت‌های معنوی بزرگان، می‌توانند در ساختارهای سیاسی سهم فعال بگیرند.
راهکارهای پیشنهاد شده برای استفاده از فرصت‌ها و برداشتن چالش‌ها
باشناسایی فرصت‌ها و چالش‌ها فرا راه حضور جوانان در پروسه‌های سیاسی و مشارکت گسترده‌ی آنان در ساختارها و مدیریت‌های کلان دولتی، اشتراک کنندگان نشست مشارکت ملی، راه کارهایی را برای گذار از  بن‌بست‌های موجود طرح کردند. هرچند عملی نمودن این راه‌کارها کار یک روز و یک ماه و حتی یک سال نیست؛ اما لازم دانسته شد تا اکنون حداقل یاد آوری این موارد، روحیه‌یی جمعی را برای هموارشدن مسیر جوانان در ساختارهای سیاسی شکل دهد.
-           تقویت فرهنگ جوان‌سالاری و استفاده از تجربه‌های مثبت بزرگان.
-           احیای باور از رفته جامعه مسن‌سالار در قبال جوانان
-           تدویر گفتمان‌های سیاسی بمنظور آسیب شناسی حضور جوانان در مشارکت سیاسی.
-           حمایت از ساختار گفتمان‌های جوانان بوسیله‌ی نهادهای سیاسی ملی و بین‌المللی
-           تلاش برای نهادینه شدن فرهنگ همپذیری میان جوانان
-           کار فرهنگی جهت مرگِ تبعیض جنیست در جامعه و  بخصوص در حوزه فکری جوانان
-           زمینه‌سازی برای حضور جوانان در کارزارهای سیاسی و سرمایه‌گذاری روی این قشر از سوی دولت.
-           تلاش برای از بین بردن، سنت‌ها و فرهنگ ناروا از جامعه.
-           ثبات تعهد جوانان برگفتار و اقدام مضاعف در راستای نیل به هدف.
-           آگاهی‌دهی عامه، در رابطه به نقش سازنده‌ی جوانان در ساختارهای سیاسی.
-           تثبیت هویت موثر جوانان.
-           تبدیل ذهنیت هویت‌های قومی به هویت ملی.
-           توجه فراقومی بزرگان به قشر جوان بابت حضور پر رنگ در روندهای سیاسی و انتخاباتی.
موسسه مشارکت ملی امیدوار است، فعالان مدنی، مسوولان حکومتی و نیروهای جوان، باروحیه‌ی خستگی ناپذیر، آهسته و پیوسته جهتِ گسترش مشارکت ملی که تقویت دمُکراسی و مردم‌سالاری را بدنبال دارد، کار نموده و فضای تک‌محوری را در سیاست افغانستان محو نموده و نهادینگی را جاگزین آن نمایند.

پست ویژه

بوی خوشِ کاغذ؛ خداحافظ رسانه‌های چاپی

  شاید خداحافظی با رسانه‌های چاپی برای بسیاری از روزنامه‌نگاران و خوانندگان روزنامه‌ها نگران کننده و حتی پذیرفتن آن سخت باشد، اما تحولی اس...