۲۰ بهمن ۱۳۹۰

گناه جوانان در كمپ اشرف چيست؟

نويسنده : حسن طوالبه
جواناني كه عمرشان كمتر از 30 سال است، كساني هستند كه در كمپ اشرف عراق، شمال شرق شهر بغداد متولد شدند، زيرا كه خانواده آنان در اين محل از 30 سال پيش سكونت دارند.
و در بسياري از كشورها به متولداني كه در خاك خودشان متولد شدند تابعيت خودشان داده مي‌شود، فكر نمي‌كنم كه اينها تابعيت ايراني داشته باشند، چرا كه رژيم آخوندي تهران آنها را مخالف محسوب مي‌كند، وكشتنشان واجب است، چرا كه آنها به ولايت  فقيه ايمان ندارند. آنها رنجهاي دردناكي متحمل ميشوند، چرا كه در تبعيد زندگي ميكنند و دور از ميهن و خويشاوندانشان در ايران هستند، و چه بسا از روستاها و شهرهايشان جز از طريق صحبت و تصاوير و فيلمهاي مستند, چيزي ندانند.
اين جوانان مي‌دانند كه در كمپ اشرف متولد شدند، آنها از وابستگان سازماني كه به نام ”سازمان مجاهدين خلق” اپوزيسيون رژيم آخوندي ايران شناخته مي‌شود هستند. آنها در روزنامه‌ها ظلمهاي رژيم آخوندي بر ضد ايرانيان را به صورت عام مي‌خوانند. مي‌دانند كه رژيمي كه بر كشورشان حكومت مي‌كند، يك رژيم مستبد است كه غير از پوست كندن و اعدام و چوبه‌هاي داربر تيرهاي برق و در ميدانهاي عمومي نمي‌شناسد، و منشور حقوق بشر را كه آ‌ئينهاي آسماني و قوانين رسمي تضمين نموده‌اند رعايت نمي‌كند.اشرفيان جوان در رنج دوگانه به سر مي‌برند:
 اول: آنها دور از وطن و خويشان و سنتهاي كشورشان متولد گرديدند.
و دوم: آنان در بحران بي‌عدالتي به سر مي‌برندكه نيروهاي قدس كه مستقيماً وابسته به رهبر علي خامنه‌اي هستند،به فرماندهي ژنرال قاسم سليماني كه به سابقه تروريستي‌اش معروف است، ودر زمينه تلاش براي ترور سفير عربستان سعودي در واشنگتن، تحت پيگرد دادگاه اسپانيا است، و همينطور عوامل (اطلاعات) ايران آنرا  اعمال مي‌كنند. اين نيروها با نيروهاي ويژه كه مستقيمابه دفتر نخست‌وزير نوري مالكي وصل هستندهمكاري ميكنند. جوانان و سالمندان و زنان كمپ اشرف از سال 2009 تا به امروز در حالت هوشياري و حواس جمعي بي‌سابقه بسر مي‌برند، زيرا رژيم آخوندي تهران در همكاري با دولت مالكي تصميم به اخراج اشرفيان از كمپشان با زور گرفته است، تا آنان را به ايران برگرداند و با سرنوشت محتوم اعدام يا زندان ابد مواجه نمايد، زيرا آنها وابسته به سازماني مخالف آخوندها و ولايت فقيه هستند. از آن سال اين كمپ از طرف نيروهاي قدس و اطلاعات و نيروهاي ويژه عراقي,و همينطور با 300 بلندگو براي آزار اشرفيان، محاصره گرديد، و نقطه‌هاي بازرسي براي ممانعت از رسيدن نفت و دارو و غذا به كمپ برقرارشد. كما اينكه كمپ با حملات مسلحانه از طرف اين نيروها _ كه سابقاً اشاره شد- مواجه گرديد كه دهها كشته و صدها مجروح بجا گذاشت، كه تعدادي از مجروحان به دليل كمبود دارو، و جلوگيري از رسيدن بيماران به بيمارستانها براي انجام عمل جراحي فوت كردند.
جوانان در كمپ اشرف از محروم بودن از زندگي در ميهن و در بين خويشاوندان، و از ستم و آوارگي و جابجايي اجباري به سوي سرنوشتي نامعلوم رنج مي‌برند. و اگر نبود كمك وجدان جهاني و قيام سازمانهاي حقوق بشري و حقوقي و سازمان ملل و دبير كل آن ( بان كي مون), امضاي توافق دوجانبه بين دولت مالكي و سازمان ملل، مبني بر جابجايي اشرفيان به كمپ (ليبرتي)، يك پادگان آمريكايي در نزديكي فرودگاه بين‌المللي بغداد صورت نمي‌گرفت، توافقي كه بعد از مشورتهاي بسيار, اشرفيان از روي بي‌ميلي با آن موافقت كردند، و 400 تن از آنان براي انتقال فوري به محل جديد اعلام آمادگي كردند، اما .. اما، و اين اماهاست كه كارشكنيها و موانع را در مقابل اجراي اين توافق گذاشت از جمله:
1-  ضرورت آمارگيري ساكنان كمپ، برغم اينكه آمارگيريشان در سال 2009 از طرف نيروهاي عراقي، و با نظارت نيروهاي قدس و اطلاعات انجام شد، كه هفت تن از آنان خواستند كه به ايران برگردند.
2-  ممانعت  از رفتن مهندسان اشرفي به ليبرتي براي بازديد آن، و اطلاع يافتن از الزامات زندگي در آن.
3-  ممانعت اشرفيان از جابجايي كالاها و دارايي‌هاي آنان از جمله خودروها و دستگاههاي برقي و ژنراتورها و پمپهايشان به محل جديد
4-  محدود كردن محل جديد به مساحت بسيار كوچك كمتر از يك كيلومتر مربع از اصل 40 كيلومتر، كه اين مساحت با ديوارهاي بتوني بلند محصور شده است، بطوريكه محل جديد تبديل به يك زندان پراز زنداني ميگردد.
اين موانع كه قاسم سليماني و اطلاعات ايران اختراع كرده‌اند براي اين است كه زمان تعيين شده براي جابجايي اشرفيان كه چهار ماه مي‌باشد بدون اينكه توافق اجرا گردد بگذرد، و پس از آن در مقابل دولت مالكي اخراج آنان با زور قرار مي‌گيرد، و در برابر آنان تسليم همه يا بخشي از آنان به رژيم آخوندي، تا با حكم اعدام مواجه شوند. به ويژه اينكه مالكي با اعلام وجود 120 حكم قضايي بر ضد جوانان اشرف، براي اين موضوع زمينه سازي كرده است, كما اينكه به رژيم آخوندي وعده تسليم رهبري مجاهدين را داده است.
واضح است كه رژيم آخوندي و دولت مالكي، ميخواهند با ايجاد يك بحران خارجي، خود را از مشكلات داخلي خلاص كنند, رژيم آخوندي در اثر تحريمهاي كشورهاي غربي با يك بحران در داخل مواجه است، و مردم ايران به دليل فقر و بيكاري و بيتوجهيو حذف، و گسترش فساد در ارگانهاي قدرت و در خود نهاد رهبري, به خود مي‌پيچند، فساد از پسرِ رهبر كه متهم به سرقت ملياردها دلارمي‌باشد،و همراهان رييس جمهور احمدي نژاد گذشته است، و همه اين وضعيت ناشي از گستاخي رژيم و خيرهسري نسبت بهجهان و سازمان ملل، و اشارهاش به بستن تنگه هرمز ميباشد، اين رژيم عكس جريان، و بر ضد منافع خود ايرانيان، حركت مي‌كند. اما مالكي تا خرخره در مشكلاتي كه خود ايجاد كردهغرق است، و يك ديكتاتوري فرقه‌اي حذف‌كننده برعليه جريانات شريف عراقي اعمال مي‌كند، و دستورالعملهاي رژيم آخوندي تهران را به اجرا مي‌گذارد، و اين چيزي است كه قاسم سليماني در سخنان وقيحانه‌ خود, مغاير با پيش‌پا افتاده‌ترين ارزشهاي حاكميت و استقلال بيان داشت، سخناني كه در آن ادعا نمود كه عراق و جنوب لبنان توسط ايران حمايت مي‌‌گردند، و ايران ميتواند دولتهايي تشكيل دهد كه در آنها سياست ايران به اجرا در بيايد،و بر ضد استكبار جهاني بايستند.
مدت توافق رو به پايان است، و موانع بسيارند، سازمان ملل مسئوليت بزرگي در قبال اشرفيان دارد، و هر آسيبي بدانان برسد لكه ننگي به طور خاص بر سازمان ملل و بر سازمانهاي حقوق بشري و پارلمانهاي اروپايي و نيروها و شخصيتهاي ملي عربي و عراقي خواهد بود.

طرح ترور دکترعبدالکریم سروش در سازمان اطلاعات سپاه

پایگاه اطلاع رسانی میهن: یک مقام نظامی در تهران، طرح ترور عبدالکریم سروش را توسط سازمان اطلاعات سپاه تأیید کرد. وی بامداد امروز به خبرنگار «میهن» گفت که سپاه، سروش را محور تئوریک جنبش سبز می داند اما وزارت اطلاعات این تحلیل را تأیید نکرده و پس از این اختلاف، سپاه خود مسئولیت پیگیری این طرح را بر عهده گرفته است.
به گفته این مقام نظامی، سازمان اطلاعات سپاه، حضور عبدالکریم سروش در نشست سفیران سبز امید در پاریس را به دقت زیر نظر داشته است؛ “معاونت اطلاعات سپاه” از سال ۸۸ پس از تصویب ستاد فرماندهی کل قوا به “سازمان اطلاعات سپاه” ارتقاء یافته است. وبسایت روز آنلاین، نخستین پایگاه خبری بود که از طرح ترور پرده برداشت.
سروش، مرداد ماه سال جاری به دعوت اردشیر امیرارجمند، مشاور ارشد میرحسین موسوی به پاریس دعوت شد. وی در نشست فعالان جنبش سبز گفت: «این که شهروندان فریاد کردند “رای من کو؟” تجلی و تبلور حق مدار شدن جنبش بود. جنبش سبز کاملا در راستای مفهوم حق مداری حرکت کرده و می کند». وی افزود: «فقیهان ما فقط با مفهوم تکلیف سرو کار دارند. آنها اساسا به انتخابات، به حق رای دادن، و به حق مردم در اداره امور اعتقادی ندارند و برای همین بدون عذاب وجدان، آراء شهروندان را میلیونی جابجا می کنند».
پیش از این، فرشته قاضی در گزارشی در روزآنلاین، از طراحی ترور چند تن از فعالین سیاسی در خارج از کشور خبر داد و نوشت که دکتر عبدالکریم سروش و شیرین عبادی در بین این اسامی قرار دارند و برخی دیگر نیز به صورت تلفنی یا از طریق ایمیل تهدید به مرگ شده اند.
بنا بر این گزارش، عملیات ایذائی و ترور چند چهره سرشناس مخالف جمهوری اسلامی در دستور کار دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی قرار گرفته است و همزمان با  تیرگی شدید روابط  تهران با کشورهای اروپائی و آمریکا و طرح  احتمال حمله نظامی به تاسیسات هسته ای جمهوری اسلامی، ترور مخالفان در دستور کار حکومت قرار گرفته؛ به گفته برخی تحلیلگران به روزآنلاین، بعد از ترور چند تن از کارکنان صنایع هسته ای جمهوری اسلامی و از آن جا که روحیه دیگر افراد شاغل در این مراکز به شدت صدمه دیده، احتمال دارد حکومت تهران در صدد انتقام جویی برآمده باشد تا به این ترتیب روحیه تضعیف شده کارکنان این مراکز را تقویت کند.
به دنبال واکنش تند کشورهای اروپائی پس از عملیات تروریستی رستوران میکونوس برلین و همچنین با روی کار آمدن دولت اصلاح طلب سید محمد خاتمی،  عملیات تروریستی برون مرزی جمهوری اسلامی متوقف شد؛ عملیاتی که تیم عوامل قتل های زنجیره ای به انجام آنها اعتراف کرده بود.
عبدالکریم سروش در آخرین نامه اش خطاب به رهبر جمهوری اسلامی که به دعوت محمد نوری زاد نوشته شد از موسوی و کروبی به عنوان «شمس و قمر جنبش سبز» یاد کرد و نوشت: «مزرع سبز جنبش را به خون سرخ جوانان آلودید و شمس و قمرِ آن را در بند کردید وآن دوشیر بیشه شجاعت را به زنجیر ستم بستید وآن دوچراغ راه آزادی را در تاریکخانه اسارت نشاندید بدین امید که جنبش فرو نشیند و بیداری فرو خسبد و اینک نیز مبتهج و مفتخرید که به عنایت ولی‌ّ عصر فتنه گران را محبوس کرده اید». وی در آن نامه افزود که «جمعی از بهترین فرزندان این آب و خاک اکنون در سیاه چال و زندان اند و رنجه و شکنجه می‌‌شوند و تاوان نیک‌خواهی‌‌ها و حق طلبی‌های خود را می‌‌دهند و نجاست و خباثت سفلگان و سفّاکان را به جان میکشند تا ردای ریاست و هاله قداست شما آسیب نبیند».
سروش خطاب به آیت الله خامنه ای نوشت: «کاری کرده اید که اینک کوچکترین اصلاح به یک انقلاب می‌‌ماند».

۱۹ بهمن ۱۳۹۰

ابراهيم يونسی، مترجم و نویسنده ایرانی درگذشت

ابراهيم يونسی، نويسنده آثاری چون «سيری در ادبيات غرب» و مترجم آثار شاخص نويسندگانی چون برتراند راسل، تامس هاردی، ماکسيم گورگی و آنتون چخوف، روز چهارشنبه در پی کهولت سن در بستر بيماری درگذشت.

ابراهيم يونسی سابقه کاری ويژه ای در امر ترجمه دارد و آثاری چون دن کيشوت از سروانتس، داستان دوشهر از چارلز ديکنز و دفتر يادداشت های روزانه يک نويسنده از فئودور داستايفسکی را ترجمه کرده است. وی همچنين در امر تاليف و داستان نويسی منتشر کرده است.

اين نويسنده و مترجم متولد سال ۱۳۰۵ بود در بانه در استان کردستان بود که گويا وصيت کرده پيکر او در همان زادگاهش به خاک سپرده شود.

به گزارش خبرگزاری دانشجويان ايران، ايسنا از جريان زندگی آقای يونسی، وی در سال ۱۳۳۲ به دليل فعاليت در حزب توده دستگير و به حبس ابد با اعمال شاقه محکوم می شود.

آن زمان در زندان به شکل مکاتبه ای تحصيل را در پیش گرفته و کتاب خواندن را به شکل جدی دنبال می کند  و به کمک سياوش کسرايی، با ناشران کار خود را آغاز می کند.

کتاب «آرزوهای بزرگ» اثر چارلز ديکنز را در زندان ترجمه می‌کند و ديگر اثر چارلز ديکنز به نام «خانه قانون‌زده» و «اسپارتاکوس» نوشته هوارد فاست و «شرلی» از شارلوت برونته همان زمان ترجمه می شوند.

بعد از زندان، سه سال بيکاری کشيده و بعد با محمد قاضی، ديگر مترجم توانا آشنا می شود.

کمی بعد در مرکز آمار ايران، وابسته به سازمان برنامه به عنوان محقق استخدام شده و به تدريج به عنوان بعد مترجم کارخود را ادامه می دهد و دست آخر رييس مرکز می‌شود. ابراهيم يونسی پس از وقوع  انقلاب اسلامی در ايران، اولين استاندار کردستان بود.

شماری از آثار شاخص تامس هاردی، شاعر و نويسنده انگليسی مانند «تس دوربرويل» و «جود گمنام» توسط مترجمی به نام «سيروان آزاد»ترجمه و روانه بازار شده اند که از ترجمه های خوب به حساب می آيند. گويا اين عنوان مستعار آقای يونسی بوده و به دليل معذوريت های شغلی که داشته، از اسم مستعار برای کار استفاده کرده است.

از ديگر آثار اين نويسنده و مترجم می‌توان به تاليف رمان «مادرم دوباره گريست»، «گورستان غريبان»، «شکفتن باغ» و «اندوه شب بی‌پايان» اشاره کرد.

ابراهيم يونسی در دو سال گذشته از بيماری آلزايمر رنج می برد.

یک فتوای دینی در سودان ورزش زنان را "حرام" دانست

دبی-العربیه.نت
"مجمع فقه اسلامی" در سودان در واکنش به درخواست فیفا جهت اعزام ورزشکاران زن این کشور به رقابت های بین المللی ، با انتشار فتوایی ورزش زنان را "حرام" دانست.

این نهاد اسلامی در توضیح دلایل صدور فتوای خود ، ورزش زنان را "موجب فساد اخلاقی " در جامعه سودان دانسته است.

بر اساس اين گزارش فتوای "مجمع فقه اسلامی " سودان باعث بروز اختلافاتی میان علمای دین در این کشور شده است.

بنا بر گزارش سایت ورزشی العربیه.نت در حالی که برخی از علمای دین در سودان از ورزش زنان در این کشور دفاع کرده و آن را موجب افزایش سلامتی در میان این قشر از جامعه دانسته اند برخی دیگر مخالفت شدید خود را با ورزش زنان اعلام کرده اند.

برخی بر این باورند که به دلیل عادات ورسوم محافظه کارانه مردم سودان به ویژه در مسئله پوشش ورزشکاران زن ، از این فتوی استقبال خواهد شد.

از سوی دیگر عده ای از ورزشکاران زن در سودان با ابراز ناخشنودی خود از صدور چنین فتوایی ، دولت این کشور را نسبت به عدم ارزش نهادن به ورزش زنان ، مورد سرزنش قرار داده اند.

گسترش نفوذ رو به رشد اسلام گرایان سودان در زمینه های مختلف ، موجب بروز نگرانی های درمیان فعالان حقوق زن در این کشور شده است.

گم شدن یک میلیون دالر در وزارت فرهنگ!!

به نقل از تلویزیون یک، یک میلیون دالری که برای ساخت فیلم غزنوی فراهم شده بود از وزارت اطلاعات و فرهنگ گم شده است.
رئیس افغان فیلم می گوید که این پول را محمد قسیم فهیم، معاون رئیس جمهور کرزی برای ساخت فیلم غزنوی به ریاست افغان فیلم کمک کرده بود.
آنان از بی توجهی وزارت اطلاعات و فرهنگ در رشد سینمای افغانستان انتقاد می کنند و می گویند کمک هایی که به افغان فیلم صورت می گیرد در این وزارت به غارت می رود.
اما در همین حال وزارت اطلاعات و فرهنگ از کمک یک میلیون دالر برای تولید فیلم غزنوی به ریاست افغان فیلم اظهار بی خبری می کند!!
داکتر رهین؛ وزیر اطلاعات و فرهنگ در این راستا گفت: از این موضوع بی خبر هستم از مارشال فهیم سؤال میکنم.
در همین حال شماری از سینماگران می گویند که بی توجهی وزارت اطلاعات و فرهنگ به سینماگران افغانستانی و همزمان با این ورود فیلم ها و سریال های خارجی سبب شده است تا آنها با مشکلات زیادی رو به رو شوند.
در سالهای اخیر نه تنها سینمای افغانستان به سبب مشکلات مالی و تخنیکی نتوانسته است تا تولید قابل توجهی داشته باشد، بلکه سینمای افغانستان در بخش خصوصی نیز نتوانسته است جای فیلم ها و سریالهای خارجی را در رسانه های تصویری بگیرد.

رابطه مالی اوباما با قاچاقچیان مواد مخدر

یک روزنامه آمریکایی فاش کرد که اوباما از یک خانواده تبهکار مکزیکی 200 هزار دلار کمک انتخاباتی دریافت کرده است.
به گزارش نیویورک‌تایمز، دو تن از بزرگ‌ترین قاچاقچیان مواد مخدر در آمریکا به بزرگترین حامیان مالی باراک اوباما، رئیس‌جمهور این کشور برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری 2012 بدل شده‌اند.
این دو سرمایه‌دار دو برادر هستند که در مکزیک صاحب قمارخانه بوده و در قاچاق مواد مخدر دست دارند. یکی از این دو، "خوان خوزه روژاس کاردونا" (معروف به په‌په) نام دارد و در مکزیک با شبکه‌های تبهکار و قاچاقچیان مواد مخدر در ارتباط است. وی در سال 1994 توانسته است از یک وثیقه سنگین در ایالت آیوا فرار کند.
بر اساس اسناد وزارت خارجه آمریکا در سال 2009، وی متهم است که برای ترور رقبای تجاری خود تلاش کرده و همچنین در پرداخت کمک‌های مالی غیرقانونی به کمپین‌های انتخاباتی دست داشته است. برادر وی، "کارلوس روژاس کاردونا" از رئیس حزب دموکرات در ایالت آیوا خواسته بود که برای په‌په به دنبال بخشش باشد.
این دو برادر تاکنون ۲۰۰ هزار دلار به کمپین انتخاباتی باراک اوباما کمک کرده‌اند. په‌په کاردونا یکی از خطرناک‌ترین افراد در زمینه قمار و خشونت در مکزیک به شمار می‌رود. وی البته در سال 2007 خود نیز از یک ترور جان سالم به در برده است.
باراک اوباما که در سال 2008 با وعده تغییر روی کار آمد، بخش عظیمی از حمایت مردمی از خود را از دست داده است تا آنجا که بنابر نظرسنجی‌های موسسه گالوپ، میزان تایید عملکرد وی در بین مردم آمریکا به ۴۴ درصد کاهش یافته است.
بدیهی است افشای رابطه مالی اوباما با قاچاقچیان مواد مخدر آن هم در روزنامه پرتیراژی چون نیویورک‌تایمز نمی‌تواند اثر مثبتی بر عملکرد انتخاباتی وی داشته باشد.

اندر باب بی بی مهرو و پوهاند وردک(طنز)

در سنه 1390 ه. ش در قلمرو شاه شیران قبله عالم حامدشاه خان کرزی که در دربار او وزیران و مستشارهای عاقل، عالم، بادرایت و دوراندیش زیاد بودی که یکی وزیری بودی اندر طایفه همیشه مقرب دربارها یعنی وردک، که نرده های ترقی را به سرعت باد طی بکردی و مقرب خاص و همدم یاور مخصوص قبله عالم بشدی. او را فاروق خان وردک نامیدندی.

وی که گویند سر رشته در دارو شناسی بداشتی و این علم را از کشور همیشه دوست همسایه شرقی که در شبانه روز هشتادو شش هزارو چهارصد بار از روی پاکی و خلوص نیت الطاف خیر به ملک خداداد حامدشاه خان مینمایندی، در آن دیار مهارت در این رشته را بیاموختی.

قبله عالم هم از روی نمک شناسی و ارادتی که به آن کشور همسایه دارد و ایمان خاص به دارالعلوم ها و دستپروده های آن دیار دارد با یک تصمیم دوراندیشانه عاقلانه و با استخاره ملاهای آی اس آی فاروق خان را محرم راز و سمت وزارت معارف بدادی.

فاروق خان هم از آنجائیکه دارو شناس بودی و با تأثیر و خواص داروها آشنا بودی قسم به ردا قبله عالم بخوردی که از تمام فنونی را که در دارالعلوم های ملک پاک بیآموختی برای مداوای طفلکان و مدارس این دیار بکار خواهد بردی و به شکل مرسوم در عنعنه قبیله وی خویش کتب و مدارس را نظم خواهد دادی.

در نخست نام سیاسران را از کتب طفلکان حذف بکردی و بگفتا که طفلکان را نشاید که در هنگام سبق آموختن نام ننگ و ناموس و سیاسران را به زبان بیاورندی. میلیون ها درهم اتازونی را که دوستان نصرانی قبله عالم به این دارالاسلام ذکات بداندی صرف اصلاح این کتب بشدندی. بلاخره کتب طفلکان به رسم و عنعنه قبیلوی مطابقت بکردی. از این خرد وی دیگر وزیران و وکیلان حیرت ها بکردندی و تشویق ها این وزیر داروساز را بکردندی.

بعداً این وزیر نظر به کتب ادبیات دری انداختی و بگفتا که چرا در این کتب از شاعران فارسی زبان بنوشتندی. ما از خود ننگ و ناموس بداشتمی و ما را نشاید که مفاخر همسایه غربی که با ما نه لسان مشترک دارد و نه کلتور مشترک و نه هیستوری مشترک. باز رو به امیر خزانه بنمودی که او هم روزی طالب العلم در همان دارالعلوم های ملک پاک بودی. گقت صلاح مایان را نباشد که اندر کتب طفلکان مدح این همه بیگانگان بنوشتندی و این به صلاح وحدت قبیلوی نبودی. ما را از خود ننگ و غیرت همی بودی. امیر خزانه گفت که این از اهم امور بودی و ما را در خزانه درهم های اتازونی زیاد برای زدودن لکه ننگ وعار موجود بودی. باز درهم های اتازونی امیر خزانه به وزیر وردک بدادی و کتب جدید ادبیات دری را توسط هئیت تألیف و ترجمه نا دری زبان ها اصلاح بنمودی. و نام و آثار تمام بیگانه های فارسی زبان را از آن بیرون بکردی. باز هم دیگر وزیران و وکیلان به درایت این وزیر احسن بگفتی و از این خرد بیهوش شدندی.

القصه روزی این وزیر در دربار خود متوجه شدی که مدرسه ایست در بلد کابل که در آن سیاسران سبق آموختندی. نام این مدرسه از سنه های ماضی بی بی مهرو بودی. وزیر که این نام را خلاف عرف و رسم قبیله دانستی سوال بکردی که این بی بی مهرو کی باشد و چرا مدرسه یی به قرب ما به نام یک سیاسر بگذاشتندی. بعد معلوم شدی که در روزگار ماضی این بی بی مهرو در بلد کابل یک داستان عشقی هم بداشته بودی پس این نام را باید در جاه بحذفیدی و تا دامن قبیله را از لکه ننگ پاک بکردی. وزیر دانا در جا بفرمودی که با این نام منحوث مؤنث آینده طفلکان را خراب بشدندی. پس تصمیم بگرفتی که نام یکی از نزدیکان نرینه اش را به آن مدرسه اطلاق ینمودی که هم طفلکان را آینده تربیت خوب قبیله بشوندی و هم این نام از این طفلکان سیاسر مواظبت بنمودی.
همین بود که بی بی مهرو را معدوم بساختندی و آن مدرسه را لیسه نسوان پوهاند عبدالقیوم وردک نام بنهادندی.

بازبین

طنز : به شـاهـزاده ظـاهـر رأی می دهم

شاهزاده ظاهر قرار است در انتخابات آینده ریاست جمهوری شرکت کند.

هزاره: به مصطفی ظاهر رأی می دهم که من جوالی زاده هستم و او شاهزاره.
به مصطفی ظاهر رأی می دهم که پدرم باج ده بود و پدرش باج گیر.
به مصطفی ظاهر رأی می دهم که من از تحصیل محروم بودم و او در دانشگاه خارج تحصیل می کرد.
به مصطفی ظاهر رأی می دهم که جدش جدم را فریب داده بود و خودش خودم را فریب بدهد...

ازبک: به مصطفی ظاهر رأی می هم که پدرم نفرخدمت بود و پدرش بادار.
به مصطفی ظاهر رأی می دهم که پدرم تبعید شده بود و پدرش تبعید کرده بود.
به مصطفی ظاهر رأی می دهم که ملک پدرم غصب شده بود و پدرش غصب کرده بود.
به مصطفی ظاهر رأی می دهم که پدرم حقیر بود و پدرش مغرور...

تاجیک: به مصطفی ظاهر رأی می دهم که پدرم سرباز لتخوار بود و پدرش شاه شلاقی.
به مصطفی ظاهر رأی می دهم که ملک پدرم به آتش نشست و پدرش به آتش نشاند.
به مصطفی ظاهر رأی می دهم که شناسنامه پدرم جریمه بود و شناسنامه پدرش امتیاز...

پشتون: به مصطفی ظاهر رای می دهم که خودش پشتون است و ...

گوسفند: به مصطفی ظاهر رأی می دهم که از گوسفند گوسفند می روید و از چوپان چوپان...

رییس شورای علما: این آزادی زهر بیان است!!

به گزارش شبکه اطلاع رسانی افغانستان (afghanpaper)، مولوی قیام الدین کشاف، رییس شورای علما و سخنگوی شورای عالی صلح، از آزادی بیان موجود در افغانستان به شدت انتقاد کرد.
رییس شورای علما آزادی بیان در افغانستان را به زهر بیان تعبیر کرد.
وی در محفلی به مناسبت گرامیداشت میلاد پیامبر اکرم (ص) در مقر وزارت امور داخله راه اندازی شده بود، گفت که اسلام، آزادی بیان را برای نخستین بار در دنیا مطرح کرد اما امروز، این مقوله بر خلاف ارزش های این دین و برای ترویج "فرهنگ بیگانه ها" به کار گرفته می شود.
وی در این مورد از برنامه "ستاره افغان" نام برد که به گفته وی، مدیران این برنامه می توانند به عوض ستاره افغان، ستاره قرآن را اجرا کنند.
مولوی کشاف می گوید که آن چیزی که امروز در افغانستان به عنوان آزادی بیان مطرح شده، آزادی بیان نه بلکه "زهر بیان" است.
سخنگوی شورای عالی صلح گفت: ما مسلمان هستیم اما خلاف ارزش های اسلامی عمل می کنیم هر عیبی که است در مسلمانی خود ما است.
طی ده سال گذشته با افزایش شبکه های خصوصی و گسترش رسانه ها در افغانستان، عملکرد آنان مورد انتقاد قرار گرفته است.

انتخابات هیأت اداری شورای ولایتی بلخ

دور سوم انتخابات شورای ولایتی بلخ برای گزینش رییس، معاون و منشی این شورا دیروز یکشنبه برگزار شد .

گفتنی است که در این انتخابات؛ هیأت اداری دور گذشته مجدداً کرسی‌های‌شان را تصاحب کردند.

داکتر محمدافضل حدید، به حیث رییس شورا، غلام‌عباس اخلاقی به سمت معاون و شکیبا شکیب به حیث منشی شورای ولایتی بلخ با کسب اکثریت آرا برگزیده شدند.

هیأت اداری بلخ در سخنرانی‌هایشان وعده سپردند که در تشخیص و رفع مشکل‌های مردم ولایت بلخ تلاش خواهند کرد.آنان در عین حال گفتند که می‌کوشند عمده‌ترین چالش‌ها را به مسؤلان محلی و در صورت لزوم مسؤلان در مرکز برسانند و راه‌‌حل‌هایی را برای این مشکل‌ها جستجو کنند.

رضایت 85 در صد مرد م شمال از عملکرد پولیس

 یافته های یک نظر سنجی کمیسیون مستقل حقوق بشر در شمال بیانگر آنست که 85 در صد شهروندان چهار  ولایت شمالی از عملکرد پولیس رضایت دارند.این نظر سنجی در ولایات بلخ ،سرپل،سمنگان و شبرغان از  411 تن از شهروندان و مقامات دولتی به شمول 199 زن و 212 مرد ،مقامات عدلی و قضایی و توقیف شده ها و زندانیان صورت گرفته است.
قاضی سید محمد سامع رییس کمیسیون مستقل حقوق بشر در شمال با حضور سمونوال نصرالله آمر بخش حقوق بشر قومندانی امینه ولایت بلخ در یک کنفرانس مطبوعاتی گفت که این نظر سنجی توسط یک گروپ یازده نفری این کمیسیون در چها رولایت شمالی کشور صورت گرفته که سه چهارم شهروندان این شهرها از رویه پولیس با مردم راضی  هستند. همچنان یافته های این نظر سنجی در عین حال بیانگر آنست که نیمی از پرسش شوندگان اداره پولیس را ناسالم خواندند.
همچنان درین نظر سنجی  شهروندان از لت وکوب ،اذیت و ازار و تحقیر و توهین پولیس شکایت نموده که سمونوال نصرالله  مسوول بخش حقوق بشر قومندانی امنیه ولایت بلخ آنرا رد نموده و می گوید که تاهنوز هیچ شهروندی درین رابطه به انهاو یا به مراجع عدلی و قضایی شاکی نشده اند...
این نظر سنجی نشان می دهد که میزان رضایت مردم از پولیس در هر ولایت مختلف بوده و این رضایت نسبتاً در حد بالایی بوده است.شهروندان سرپل و آیبک 80 درصد رضایت شان را پولیس ابراز داشتند؛شهروندان مزارشریف 67 در صد از عملکرد پولیس رضایت دارند و شهروندان شبرغان با 77 درصد پاسخ های مثبت رضایت شان را از علمکرد پولیس ابراز نموده اند.
همچنان درین نظر سنجی آمده است که شهروندان شهر مزارشریف،شبرغان و سمنگان رشوه ستانی را نشانه فساد در دستگاه پولیس دانستند.
 این در حالیست که دو هفته قبل نشر سنجی دیگر ی که از سوی وزارت داخله صورت گرفته بود  نیز نشان میداد که 85 در صد شهروندان افغانستان از عملکرد پولیس رضایت دارند.
گزارشگر: مختار وفایی
ولایت: بلخ



قاتلین جنرال داوودو شاه جهان نوری بازداشت شدند!

ریاست امنیت ملی از بازداشت سه فرد کلیدی طالبان و سازمان دهندگان حملات انتحاری در شمال خبر می دهد.
لطف الله مشعل، سخنگوی ریاست عمومی امنیت ملی افغانستان در نشست خبری امروز گفت که این افراد دو هفته قبل هنگامی که قصد فرار از ولایت تخار به پاکستان را داشتند در ولسوالی جبل سراج ولایت پروان بازداشت شدند.
سخنگوی ریاست عمومی امنیت ملی افزود که در بازجویی های اولیه، این افراد اعتراف کردند که در سازماندهی حمله به جان جنرال داوود داوود قوماندان پولیس زون 303 پامیر در شمال،‌ جنرال شاه جهان نوری قوماندان امنیه تخار،‌ مطلب بیک عضو پارلمان،‌ شیر عرب از قوماندانان جهادی و انجینر محمد عمر والی قندوز دست داشته اند.
مشعل می گوید که این افراد قاری حسن،‌ قاری یاسین و محب الله نام دارند و دانش آموزان یک مدرس دینی در ولایت تخار بوده اند.
در واکنش به قتل های زنجیره ای، پارلمان با متهم کردن مقام های دولتی به بی کفایتی، مقامات ارشد امنیتی را برای توضیحات به مجلس فرا خواندند.
سخنگوی ریاست عمومی امنیت ملی افزود: اين سه تن، سازمان دهنده حملات تروريستى و انتحارى بر سه مقام دولتى و يک عضو پارلمان بودند.
در حمله انتحارى که در ماه جدى سال جارى در مراسم نماز جنازه یکتن از بزرگان قوم در منطقه بیگ آباد شهر تالقان مرکز ولايت تخار رُخ داد، 20 تن به شمول عبدالممطلب بیگ، نماینده مردم تخار در پارلمان کشته شد و بیش از ٥٠ تن زخمی شدند.
جنرال محمد داوود داوود، قوماندان زون ٣٠٣ پامير در شمال و مل پاسوال شاه جهان نورى قوماندان امنيه تخار در حمله انتحارى که در ماه جوزاى امسال در این ولايت صورت گرفت، کشته شدند.
همچنان انجنير محمد عمر، والى قندز در انفجارى که حدود يک و نيم سال قبل در مسجد جامع شهر تالقان به وقوع پيوست، با ١٣ تن جان باخت.
همه اين افراد، از جملخ قوماندانان سابق جهادى مربوط جمعيت اسلامى بودند.
لطف مشعل می گوید که افراد بازداشت شده از شخصی بنام قاری عبدالرحیم از شهر پشاور پاکستان برای انجام حملات انتحاری،‌ دستور گرفته اند.
ریاست امنیت از بازداشت عاملان قتل های زنجیره ای در شمال به عنوان دستاورد بزرگ امنیتی در کشور یاد کرد.
در پی این قتل ها،‌ جبهه گیری های تازه در کشور ایجاد شد و حکومت رییس جمهور کرزی به شدت مورد انتقاد برخی از حلقات سیاسی قرار گرفت.
مردم هم در چندین تظاهرات علیه قتل های زنجیره ای مقامات و مسوولان کشور، پاکستان را متهم درجه یک در سازماندهی این حملات خواندند و خواهان مجازات عاملان آن شدند.

حذف تاریخ 40 ساله، وحدت نمی آورد

به گزارش شبکه اطلاع رسانی افغانستان (afghanpaper)، وزرات معارف اعلام کرده است که تاریخ 40 ساله اخیر افغانستان را از نصاب آموزشی کشور حذف می کند.

فاروق وردک، وزیر معارف دلیل این اقدام را دور ساختن تعصب و شکاف میان اقوام افغانستان عنوان کرده است!

درهمین حال برخی از اعضای کمیسیون امور فرهنگی، معارف و تحصیلات عالی مجلس نمایندگان از اقدام وزارت معارف برای حذف تاریخ 4 دهه گذشته از نصاب آموزشی کشور انتقاد کرده و می گویند که چنین اقدامی راه درستی برای رسیدن به وحدت ملی نیست.

هر چند تا کنون دلیل اصلی این اقدام وزارت معارف روشن نیست اما نمایندگان مردم در پارلمان می گویند احتمال می رود که این اقدام وزارت معارف تحت فشارهای سیاسی برخی چهره های بانفوذ صورت گرفته باشد.

اما معین تدریسی وزارت معارف تأکید می کند که این وزارت به خاطر از بین بردن اختلاف های قومی در کشور دست به این کار زده است.

در همین حال شماری از دانش آموزان مکاتب و باشندگان پایتخت نیز با این کار وزارت معارف مخالف هستند.

مقام های وزارت معارف می گویند که آنها در تصمیم شان جدی هستند و به جای این گونه موارد مسائلی را در تاریخ درج می کنند که در برگیرنده افتخارات ملی باشد اما آگاهان هشدار می دهند که این کار وزارت معارف بیشتر باعث ایجاد عقده و خشونت ها در آینده خواهد شد.

افغانستان در حدود 35 تا 40 سال اخیر، درگیر جنگ های داخلی بوده است.در این سالها، جنگهای سختی میان اقوام مختلف ساکن در افغانستان جنگ جریان داشت.

هنوز آمار دقیقی از تلفات انسانی جنگ های داخلی سه دهه اخیر میان گروه های مجاهدین و همچین جنگ هایی که بین گروه های مجاهدین و طالبان، در دست نیست.

سازمانهای مدافع حقوق بشر بارها در گزارشهایی که منتشر کرده اند از وقوع جنایات ضد بشری و نسل کشی در این سالها یاد کرده اند.

افزون بر تلفات انسانی، زیانهای اقتصادی و فرهنگی زیادی نیز در این سالها به بار آمد، شهرکابل به شدت آسیب دید و در زمان طالبان، مجسمه های بزرگ بودا در بامیان و همچنین تمامی مجسمه های با ارزشی که در موزه های افغانستان بود، نابود شدند.

شماری از کسانی که فرماندهی این جنگ ها را در دست داشتند، در حال حاضر کرسی های مهمی را در دولت افغانستان در اختیار دارند.

حبیب الله رفیع، نویسنده و پژوهشگر کشور می گوید وزارت معارف به لحاظ قانونی حق ندارد بخشی از تاریخ کشور را حذف کند.

به باور وی، تاریخ زندگینامه ملت ها است. تاریخ را نمی توان تغییر داد. تاریخ نگاشته می شود و حفظ می شود. تاریخ افغانستان پر افتخار است و تاریخ مبارزه ملت در برابر تجاوز است. اما بعضی گروه هایی که در افغانستان جنگ کردند، جنگ آنها بر سر قدرت بود و ملت در آن شامل نشد.

آقای رفیع می افزاید که این مسایل همه باید ثبت تاریخ شوند، هم فداکاری ملت افغانستان و هم خیانت یک عده ای که خواستند میان اقوام افغانستان نفاق بیندازند.

به باور شماری از آگاهان وزارت معارف به جای حذف این تاریخ می‌توانست با بی طرفی کامل به تهیه و ترتیب وقایع چهل ‌سال اخیر بپردازد یا این که برای چنین اقدام مهمی نظریات مردم افغانستان را نیز در نظر می گرفت.

آیا وزارت معارف می تواند به این راحتی بخشی از تاریخ افغانستان را که شاهد واقعیت‌های تلخی بوده است حذف کند؟! مطمئناً جناب وردك باید مورد استجواب مجلس نمایندگان قرار گیرد.

آقای حکمتیار، مردم ملا نصر الدین نیستند!

در افسانه ها آمده است که روزی خواجه نصر الدین ملا اقوام خود را طلبید و به آنها ابلاغ کرد که من نعوضُ بالله خداوندم، یعنی دعوائی خدای کرد، مانند فراعنه مصر و نمرود.
اقوام ساده دل او اقرار کردند که :"ملا تو خدائی و ما بندگان فرمانبردارتو". از این ماجرا سلطان ملک که یک مومن موحدّ بود با خبر شد و به سپاهیانش دستور داد که این بدبخت جاهل را نزد من احضار کنید تا از او بپرسم که بکدام جرئت اینگونه در موجودیت من که به خداوند یگانه باور دارم، چنین جسارت را از خود نشان داده و ادعای خدائی دارد.
سپاهیان سلطان او را به دربار عدالت گستر شاه احضار نمودند. پادشاه بارگاه آراست، وزرا، وکلا، ندیمان و نقیبان در میمنه و میسره او سکون شدند و همه منتظر نطق شاه بودند. ملا نصرالدین نیز در مقابل شاه زمین ادب بوسه داد و قد بر افراشت که در حضور سلطانم، مطعآ و منقاد. شاه از او پرسید: ملا، شنیده ام که تو بد بخت دعوی خدائی داری، آیا تو از من مطلع هستی یا نه که چه جزا در روزگارت بروز میدهم؟ ملا در کمال خضوع و خشوع دوباره زمین ادب بوسیده، مراتب تعارفات به شاه را مطابق رسم آن عصر و زمان بجا آورده و میگوید: سرورم، سلطانم، اگر لطف فرموده یک شبانه روز به من وقت عنایت فرمائید تا به اقوام خود مشوره نمایم و آنگاه هر چه رأی عالم آرای شهریاری باشد حاضر تعمیل و تطبیق آنم. شاه از نهایت عدل و مروت به او یک شبانه روز مطابق در خواستش توافق مهلت کرد. خواجه نصرالدین به ده مربوطه خود باز گشت و علاالفور اقوامش را به کلبه خود دعوت نمود. موقعی که آنان حضور بهم رسانیدند ملا در بلندی اخذ موقع کرد و به سخن پرداخت، که ای قوم نادان بدانید که از ابلاغ خداوندگاریم پادشاه مستحضر گردیده فردا من و شما را یک جای گردن خواهد زد. پس از شما یک خواهش دارم اگر قبول نمائید همه از خشم سلطان فارغ میگردیم، ورنه گردن ما و دشنه تیغ جلاد شاه . اقوام سر تعظیم به نزد خواجه پائین کردند و همه به یک صدا گفتند که هرچه امر بفرمائید ما قبول داریم، زیرا شما خداوند و ما بندگان تو هستیم، پس فرمایش شما چه هست؟ ملا گفت فردا همین که نزد پادشاه حاضر گردیدید من مقابل پاد شاه ایستاده میشوم و تعدادی به طرف دست راست من و تعدادی به طرف دست چپ من قرار گیرید و زمانیکه شاه از من سوال نمود که خدائی خود را به ثبوت برسان و من میگویم ای پادشاه از بندگان من بپرسید. من که روی خود را به طرف راستم دور دادم شما مانند گاو صدا بر آورید و زمانیکه طرف دست چپ نظر انداختم صدای مرکب را آواز دهید و با این ترفند از خشم شاه نجات پیدا میکنیم. اقوام به او وعده دادند که هرچه هدایت شما باشد به آن عمل خواهیم کرد. فردا به وقت موعود ملا عازم دربار شاه شده، اقوام او را به کمال احترام و ادب همرائی میکنند. زمانیکه به محضر شاه میرسند، سلام و احترام درخور شاه را انجام داده و طبق فرموده ملا اقوام به دو طرف ملا قرار میگیرند. شاه با علاقه مندی از او میپرسد که ای بد بخت ملا نصر الدین اکنون بگو چگونه دعوی خداوندی نمودی؟ ملا به او میگوید قربان از اقوام من بپرسید. او روی خود را به طرف دست راست دور میدهد، اقوام او به صدای بلند بانگ گاوان را میکشند و زمانیکه به طرف دست چپ دور میخورد، آنها نیز صدای مرکبان را طنین انداز بار گاه بوقلمونی شاه میسازد و خواجه از پاد شاه میپرسد که ای قبله عالم آیا بالای چنین مردم نادان خداوند نیستم؟ شاه از جایش بلند میشود و حرف او را تائید میکند که احسنت! بالای چنین مردم، جاهل و ساده لوح هر ادعائی که نمائید حقیقت دارد .

اکنون نیز با شنیدن نطق حکمتیار که خود را شخصیت مدبر و کلید صلح افغانستان معرفی نمود، با طرح پلان هفده فقره ای او که این ملت را مانند قوم ملا نصرالدین نادان تصور کرده و گذشته های خود را فراموش کرده است که در آفریدن جنایات، قتل و غارت و خرابی شهرها دست ابلیس را از پشت بسته، سلطان علاالدین جهانسوز و چنگیز خان مغول را در تاریخ بشریت برائت داده است. ولی این ملت قوم ملا نصرالدین نیست که فریب حرفهای آقای حکمتیار را بخورد، زیرا آقای حکمتیار در رسیدن به مقام قدرت پابند و مقید هیچ معیاری نیست. ملت افغانستان از ائتلاف او با حفیظ الله امین در سال 1357هـ.ش که حکومت مشترک میساخت، ائتلاف او با شهنواز تنی وزیر دفاع وقت در سال 1368هـ ش که با طیارات بم افگن خواب را به چشمان شهریان بی دفاع کابل حرام، ویرانی های بی شمار و صد ها کشته به جا گذاشت، ائتلاف حکمتیار با رازمحمد پکتین وزیر داخله، محمد اسلم وطنجار وزیر دفاع وقت در حاکمیت دوکتور نجیب الله که به وزارت داخله متمرکز و ذریعه نیروی های جمعیت عقیب زده شدند و سپس با جنگهای داخلی از چار آسیاب با فیر نمودن روزانه ده ها هزار راکت بالای شهریان بی دفاع کابل و به ایراد اینکه در دولت آقای ربانی کمونستها، گلم جمان و دوستم ملیشه سهم دارد، کابل را به شهر چغز مبدل نمود، در یک روز هشتاد هزار جسد به جا گذاشت. شورای همآهنگی را بر ضد پایه های حکومت اسلامی که در رآس آن رهبر عالم، مجاهد ربانی استاد پروفیسور ربانی رحمته الله علیه قرار داشت تأسیس نمود که استاد برهان الدین ربانی مانند حکمتیارها به صد ها و هزارها جوان را دانش اسلامی تدریس میکرد. و اما شما آقای حکمتیار گذشته کمونستی تانرا در لیسه شیرخان کندز همدوره هایت بازگو کرده اند و شما بودید که در سال 1360هـ ش قوماندانان سر افراز جمعیت را در تخار و بدخشان طور نا جوانمردانه و فجیع به شهادت رساندید و در معدن صفحات شمال یک روز به فرمان شما یکصد و هشتاد کارگر معدن را قوماندن ولایتی ات مأمور غیور تیرباران نمود و شما بزرگترین شخصیت های علمی مانند شمس الدین مجروح و دگروال دوست محمد خان پدر قهرمان ملی احمد شاه مسعود را به شهادت رساندید و حتی به شاه سابق نیز رحم نکردید و مرد هشتاد ساله را در حال عزلت در روم مورد سوئ قصد قرار دادید که نوک تیغ تروریست شما به بکس آهنی سیگار بابای ملت اصابت نمود و او را روانه شفاخانه ساختید و در صحبت های خود او را اخطار دادید که اگر شاه سابق آرزوی آمدن به افغانستان را دارد چشمهای خود را سرمه نموده به قربانی حاضر گردد . و اکنون که با این طرح خود خواهانه خود، خود را ناجی ملت تصور کرده، شورای ملی را لغو و کمیته پانزده نفری را مطالبه کرده، ادعائی دارید که شورای ملی به نفع اقلیت هاست و مصارف گزاف دارد، باید لغو شود.

آقای حکمتیار!
در گذشته ها اگر همین اقلیت ها مانند جنرال عبدالرشید دوستم و حاجی محمد محقق موافقت نمیکردند جاگزینی شما که توسط آقای حدادی سفیر کبیر آن وقت جمهوری اسلامی ایران در مزار شریف میسر نمی گردید و آیا از معاونت های پرفیسور ربانی فقید و قهرمان ملی احمد شاه مسعود بزرگ بعد از سقوط کابل که بار ها سبب نجات شما شده و دوباره در کابینه استاد ربانی مقام نخست وزیری را بدست آورده اید از یاد برده اید؟

آقای فراموش کار! علی الرغم خیانت و جنایت که علیه آنان مرتکب شدید به دفعات شما را بخشیدند، ولی شما آنرا نادیده گرفتید. شما سر در گریبان نمائید و تاریخ سیاه و ننگین خود را مرور نمائید و آنگاه ادعای ملا نصرالدین مآبانه ای خود را در مورد ملتی که شما را کاملآ می شناسد و از شما نفرت دارد، نمائید. آقای حکمتیار شما که در قدرت جنون دارید، نزدیک ترین هم سنگر خود سید پادشاه آغای چاریکاری را طور مرموز و ماهرانه به شهادت رسانیدید و اکنون اعضای حزب اسلامی که وابستگی ملی تاجیک، عرب و هزاره دارند شما را نماینده قبیله دانسته از شما فاصله گرفته است که همه با مارشال فهیم متحد شده اند و در زیر چتر او امروز به مقام های دولتی دست یافته اند و آقایان فاروق وردک وزیر تعلیم و تربیه، ارغندیوال وزیر اقتصاد، داود زی سفیر و عبد الکریم خرم دوامدار با آقای کرزی همکاری دارند، که اکنون نیز در نیمه قدرت کادرهای حزب اسلامی سهیم اند و آنان از جا و مکنت عالی اقتصادی بر خورداراند و شما فکر نمی کنید که این فرا خوان شما مورد علاقه آنان نیز قرار نمیگیرد.

آقای حکمتیار!
همانگونه که در مبانی اسلامی شرم را از ایمان وانمود کرده و در این رابطه شرم در وجود شما قطعآ وجود ندارد و از اعمال فریبکارانه که با سایر رهبران در خانه خدا میثاق صلح را امضا نمودید و هنوز رنگ امضای شما خشک نشده بود که شهر کابل را به شهر ارواح مبدل نموده، کوچه به کوچه و خانه به خانه را از خون شهدا رنگین ساختید. میرویس جلیل ژورنالیست و خبر نگار بی بی سی که در آن ایام از قتل و غارت شما و حواریون شما پرده بر میداشت و از زجه و ناله زنان و طفلان برهنه پا را که از میدان جنگ فرار میکردند و به شما و همدستان جنگ افروز شما نفرین می فرستادند، چگونه صدای عدالت خواهی و حق گوئی آن بلبل دبستان میدیای عصر را برای همیش خفه ساختید؟ آیا در پیشگاه خداوند رحمان جوابده هستید یا خیر؟ زیرا گناهی میرویس جلیل جز گفتن حق و رساندن آن به جهانیان چیزی دیگری نبود.
اگر شما عالم دین هستید چرا به اندیشه های قرآن عظیم الشأن باور ندارید؟ که غیر حق فرمان قتل مسلمانان را که مخالف اندیشه های قلدورانه شما است صادرمی نمائید و این یک حقیت است و مخابرۀ مکالمه شما را در سال اول پیروزی مجاهدین با احمد شاه مسعود که ثبت اوراق زرین تاریخ افغانستان گردیده است بار ها شنیده ایم و دیده ایم که احمدشاه مسعود نماد آزادی و دفاع از مظلومان و محکومان، نماد حفظ حقوق انسانی بود. او افغانستان را آزاد و آباد میخواست و حاکمیت ملی را از طریق رای پرسی شفاف و عادلانه باورمند بود ولی صحبت شما نمایانگر طغیان، دشمنی با مردم، طرفدار جنگ و خونریزی که ظلم و استبداد قتل وغارت را از خود به نمایش گذاشته اید و قضیه آن زمان افغانستان را از راه خونریزی و جنگ تاکید می ورزیدید و اکنون نیز که بهیقین این صدای شما یادآوری از همان روزها ی تاریک و سیاهی گذشته است که از خود به یاد گار گذاشته اید و به ادعای شما که دولت آقای کرزی تا گلو در فساد غرق است و توسط خارجی ها آورده شده است. و اما از اینکه دوران صدارت شما به یاد مردم می آید و آن وحشت و بربریت و فجایع را که خلق نموده بودید از نبودن نظام به این نظام موجوده با وجود هزاران نقص و نواقص که دارد حد اقل از دوران شما بهتر است. زیرا حد اقل داری چار چوکات نظام است و نیز دارای فرهنگ مبارزات سیاسی، تحمل انتقاد و حتی زشت گوئی مردم را دارد و در ترکیب آن از احزاب اسلامی گرفته تا طالبان، مجاهدین سابقه، تکنوکراتهای غربی و روشن فکران سابقه وجود دارد و همه در زیر یک سقف کار می کنند و اگر خدای نخواسته جناب شما داخل این نظام گردید از قدوم شما این نظام نیز سقوط خواهد کرد و دوباره افغانستان شاهد حوادث سالهای هفتاد و دو خواهد گردید. زیرا تجربه نشان داده است با هر رژیمی که شما همکاری نمودید عمر آن رژیم نهایت کوتا است و زود ساقط میگردد .طوری که گفته اند.

اگر شاه ماند چو بختک وزیر
دوصد شهر ویرانه ازمن بگیر
نوت: بختک وزیر حیله گر نوشیروان عادل بود که مانند شما کارش فقط ویرانگری بود.

نویسنده : فکور

شش عضو یک خانوادهء افغان در ایران به قتل رسیدند

رایو آزادی
مقامهای وزارت مهاجرین وعودت کننده افغانستان می گویند، که جهت بررسی قضیه قتل این خانواده افغان با مقامات ایرانی در تماس بوده و از آنها خواسته اند تا اجساد این خانواده را به دولت افغانستان تسلیم کنند.
جماهیر انوری وزیر مهاجرین و عودت کننده گان در صحبت با رادیو آزادی گفت که همه افراد کشته شده مربوط یک خانواده اند که یک کودک و یک زن نیز در میان آنان شامل اند.
آقای انوری می گوید، که مقام های ایرانی به آنان گفته اند، که عاملان این حادثه را شناسایی و بازداشت خواهند کرد:
«بلی چنین حادثه رخ داده است، به اساس معلومات سفارت افغانستان در ایران، این حادثه از جانب پولیس، استخبارات وزارت داخله ایران تحت بررسی قرار دارد، علت و انگیزه قتل تا اکنون معلوم نیست، قاتلین فرار کرده اند بعد از گرفتاری عاملین قتل، علت قتل اعضای این خانواده معلوم خواهد شد.»
در برخی از گزارش ها به نقل از مقام های سفارت ایران در کابل نیز گفته شده است، که تلاش ها جهت دستگیری عاملان قتل شش عضو یک خانواده افغان در ایران جریان دارند.
به گفته وزیر مهاجرین و عودت کننده گان، این افراد در حالی به قتل رسیده اند که پدر این فامیل جهت اخذ ویزه اقامت در ایران، به کابل آمده بود حکومت ایران به اساس پالیسی جدید، برای آن عده از مهاجرین افغان که اسناد قانونی ندارند، جهت خارج شدن از ایران کارت مخصوصی می دهد، که به اساس آن با گرفتن ویزه قانونی از افغانستان به گونه قانونی به ایران رفته می توانند.
تعداد از افغان های که در این اواخر به اساس این پالیسی جدید حکومت ایران از آن کشور اخراج گردیده و به افغانستان آمده اند، در مورد خانواده شان که در ایران بسر می برند نگران اند.
احمد بشیر افغان سی و دو ساله که برای گرفتن ویزه به سفارت ایران در کابل آمده بود به رادیو آزادی گفت، که وی از ایران اخراج گردیده اما خانم، دو پسر و دو دختر وی در ایران بسر می برند:
«برای ما هیچ راه حلی باقی نمانده است، چاره نداریم اگر ما را نگذارند تا دو باره به ایران برویم، پس برویم انتحار کنیم، زیرا اولاد ها و خانواده ما در ایران اند، ما این زنده گی را چه گونه بگذرانیم، ما مجبور دست به خودکشی بزنیم. ایرانی ها در کمپ های شان بی نهایت بالای افغانها ظلم می کنند، آنها را مورد لت و کوب قرار می دهند. من در کمپ سفید سنگ به چشمانم دیدم که ایرانی ها چند مرد ریش سفید را وادار به انجام کار شاقه کردند، اما چون قادر به انجام آن نبودند آنها را با مرمی از بین بردند، برای ما جز نان خشک چیزی دیگر برای خوردن نمی دادند.»
به گفته مقام های افغان، در حال حاضر حدود یک میلیون مهاجر افغان بدون داشتن اسناد قانونی در ایران بسر می برند.
گزارش ها می رسانند، که در جریان سال های اخیر با شماری از افغان ها از سوی مقام های ایران انواع مختلف خشونت صورت گرفته است.
در سال گذشته میلادی، به دنبال پخش خبر اعدام چندین مهاجر افغان در ایران، افغانها در نقاط مختلف افغانستان دست به تظاهرات زدند و خواهان توقف خشونت با افغان های مهاجر در ایران شدند.


دوست باشید، نه عاشق

آری، دوست داشتن از عشق برتر است، و من هرگز، خود را تا سطح بلندترین قلّه‌ عشقهای بلند، پائین نخواهم آورد.»
امّا آیا تاکنون از خود پرسیده‌اید که چه فرقی است بین «عاشق بودن» و «دوست داشتن»؟ و چرا «دوست داشتن» در کلام استاد معرفت از «عاشق بودن» مرتبه‌ای برتر دارد؟ بد نیست فرق این دو را از کلام خودِ شریعتی بخوانیم:

… دوست داشتن از عشق برتر است. عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی. اما دوست داشتن پیوندی خودآگاه و از روی بصیرت روشن و زلال. عشق بیشتر از غریزه آب می‌خورد و هرچه از غریزه سرزند بی‌ارزش است و دوست داشتن از روح طلوع می‌کند و تا هر جا که یک روح ارتفاع دارد، دوست داشتن نیز همگام با آن اوج می‌یابد.
عشق در غالب دلها، در شکلها و رنگهای تقریباً مشابهی متجلی می‌شود و دارای صفات و حالات و مظاهر مشترکی است، اما دوست داشتن در هر روحی جلوه‌ای خاص خویش دارد و از روح رنگ می‌گیرد و چون روح‌ها، برخلاف غریزه‌ها، هر کدام رنگی و ارتفاعی و بعدی و طعم و عطری ویژه خویش دارند، می‌توان گفت که به شماره هر روحی، دوست داشتنی هست.

…عشق جوششی یکجانبه است. به معشوق نمی‌اندیشد که کیست؟ یک «خودجوشی ذاتی» است، و از این رو همیشه اشتباه می‌کند و در انتخاب به سختی می‌لغزد و یا همواره یکجانبه می‌ماند و گاه، میان دو بیگانه ناهمانند، عشقی جرقه می‌زند و چون در تاریکی است و یکدیگر را نمی‌بینند، پس از انفجار این صاعقه است که در پرتو روشنایی آن، چهره یکدیگر را می‌توانند دید و در اینجا است که گاه، پس از جرقه زدن عشق، عاشق و معشوق که در چهره هم می‌نگرند، احساس می‌کنند که هم را نمی‌شناسند و بیگانگی و ناآشنایی پس از عشق ـ که درد کوچکی نیست ـ فراوان است.
اما دوست داشتن در روشنایی ریشه می‌بندد و در زیر نور سبز می‌شود و رشد می‌کند و از این رو است که همواره پس از آشنایی پدید می‌آید، و در حقیقت، در آغاز، دو روح خطوط آشنایی را در سیما و نگاه یکدیگر می‌خوانند. و پس از «آشنا شدن» است که «خودمانی» می‌شوند ـ دو روح، نه دو نفر، که ممکن است دو نفر با هم در عین رودربایستی‌ها، احساس خودمانی بودن کنند و این حالت بقدری ظریف و فرار است که بسادگی از زیردست احساس و فهم می‌گریزد ـ و سپس، طعم خویشاوندی و بوی خویشاوندی و گرمای خویشاوندی از سخن و رفتار و آهنگ کلام یکدیگر احساس می‌شود و از این منزل است که ناگهان، خودبخود، دو همسفر به چشم می‌بینند که به پهندشت بیکرانه مهربانی رسیده‌اند و آسمان صاف و بی لک دوست داشتن بر بالای سرشان خیمه گسترده است و افقهای روشن و پاک صمیمی «ایمان» در برابرشان باز می‌شود و…

…عشق جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی «فهمیدن» و «اندیشیدن» نیست. اما دوست داشتن، در اوج معراجش، از سرحد عقل فراتر می‌رود و فهمیدن و اندیشیدن را نیز از زمین می‌کَند و با خود به قله بلند اشراق می‌برد.
عشق زیبایی‌های دلخواه را در معشوق می‌آفریند و دوست داشتن زیبایی‌های دلخواه را در دوست می‌بیند و می‌یابد.
عشق یک فریب بزرگ و قوی است و دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی، بی‌انتها و مطلق.
عشق بینایی می‌گیرد و دوست داشتن می‌دهد.
عشق خشن است و شدید و در عین حال ناپایدار و نامطمئن و دوست داشتن لطیف است و نرم و در عین حال پایدار و سرشار اطمینان.
عشق همواره با شک آلوده است و دوست داشتن سراپا یقین است و شک ناپذیر. از عشق هر چه بیشتر می‌نوشیم، سیراب‌تر می‌شویم و از دوست داشتن هر چه بیشتر، تشنه‌تر. عشق هرچه دیرتر می‌پاید کهنه‌تر می‌شود و دوست داشتن نوتر.
عشق نیرویی است در عاشق، که او را به معضوق می‌کشاند، و دوست داشتن جاذبه‌ای است در دوست، که دوست را به دوست می‌برد.
عشق، تملک معشوق است و دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوست.
پس: خدایا! هماره ما را دوست دار، و در دلمان دوستی بکار نه عشق.
منبع:فیسبوک

۱۶ بهمن ۱۳۹۰

افزایش چهارده درصدی بودجه سال ۱۳۹۱ افغانستان

بی بی سی
عمر زاخیلوال، وزیر مالیه افغانستان
آقای زاخیلوال گفت که بیشترین مصرف در بودجه عادی، مربوط بخشهای امنیت و معارف می شود
وزیر مالیه (دارایی) افغانستان از افزایش چهارده درصدی بودجه عادی برای سال مالی ۱۳۹۱ خورشیدی خبر داده است.
عمر زاخیلوال، که طرح بودجه سال مالی ۱۳۹۱ را به مجلس سنای افغانستان ارایه می کرد، گفت که یک علت اصلی افزایش بودجه، بیشتر شدن نیروهای امنیتی افغانستان و همچنین کارمندان بخش آموزش و پرورش و تحصیلات عالی افغانستان است.
آقای زاخیلوال گفت که مجموع بودجه عادی برای سال پیش رو، بیش از یکصد و سی و چهار میلیارد افغانی (بیش از ۲.۷ میلیارد دلار) است که حدود هفتاد و شش درصد آن صرف پرداخت حقوق کارمندان ادارات دولتی می شود.
آقای زاخیلوال گفت: "افزایش مصارف امنیتی، سرمایه گذاری در بخش معارف (آموزش و پرورش) و تحصیلات عالی، از فشارهای عمده بر بودجه عادی سال ۱۳۹۱ است."
او افزود: "افزایش سه هزار نفر سرباز ارتش، بیست هزار پلیس محلی جدید، و مصارف بیش از بیست و سه هزار پلیس ملی که هفده هزار آن در جریان سال ۱۳۹۰ جذب شدند، بر بودجه تاثیر داشته است."
علاوه بر این، به گفته وزیر مالیه افغانستان، پنج هزار و پنجصد نفر بر تعداد کارمندان اداره امنیت ملی افغانستان و حدود دوازده هزار نفر بر تعداد معلمان مکاتب و دانشگاه ها اضافه شده است که پرداخت حقوق آنها نیز شامل بودجه عادی سال جدید می شود.
آقای زاخیلوال گفت که پنجاه و هفت درصد کل بودجه عادی افغانستان، مربوط به مصارف بخش امنیتی می شود و حدود هفده درصد آن به بخش آموزش و پرورش اختصاص یافته است.
وزیر مالیه افغانستان همچنین گفت که کاهش حضور نیروهای بین المللی در افغانستان، باعث می شود که دولت افغانستان مسئولیت بیشتری را در زمینه مصارف خود برعهده گیرد.
به گفته آقای زاخیلوال، در حال حاضر حدود چهل و دو درصد بودجه عادی افغانستان از کمک های خارجی تامین می شود.
مجلس سنای افغانستان براساس قانون اساسی، پانزده روز فرصت دارد تا طرح بودجه را ارزیابی کند. در صورت تائید سنا، این طرح به مجلس نمایندگان می رود.
مجلس نمایندگان افغانستان در هفته های اخیر، حکومت را در مورد چگونگی مصرف بودجه توسعه ای سال ۱۳۹۰ خورشیدی، زیر فشار قرار داده است.
این مجلس گزارش کرده که بسیاری از وزارت خانه ها، نتوانسته اند بیشتر از چهل درصد بودجه توسعه ای خود را مصرف کنند.
برخی از اعضای مجلس نمایندگان هشدار داده اند که اعضای کابینه را در مورد چگونگی مصرف بودجه توسعه ای، استیضاح خواهند کرد.

ایران از پرتاب یک ماهواره کوچک به فضا خبر داد

بی بی سی
آرم سازمان فضایی ایران
ایران در سال‌های اخیر بودجه زیادی برای برنامه‌های تحقیقات فضایی اختصاص داده است
خبرگزاری‌های ایران از پرتاب موفقیت آمیز یک ماهواره کوچک برای تحقیقات مربوط به هواشناسی و حوادث طبیعی خبر دادند.
بر اساس گزارش‌هایی که روز جمعه ۱۴ بهمن، سوم فوریه منتشر شد، این ماهواره که "نوید علم و صنعت" نامیده شده است پنجشنبه شب به جو زمین پرتاب شد.
حمید فاضلی، رئیس سازمان فضایی ایران به ایرنا، گفت: این ماهواره به وزن ۵۰ کیلوگرم و در زاویه انحراف مداری ۵۵ درجه قرار دارد و از کلاس ماهواره‌های میکرو (کوچک) است.
قرار است این ماهواره برای مدت دو ماه در جو زمین قرار گیرد.
آقای فاضلی گفت که موشک "سفیر" که این ماهواره را به فضا حمل کرده است، بیست درصد قوی‌تر از موشک‌هایی است که پیش‌تر برای ارسال دو ماهواره "امید" و "رصد" استفاده شده بود.
این موشک که "سفیر بی" نامیده شده است توسط سازمان هوافضای وزارت دفاع و پشتيبانی نيروهای مسلح ایران "توسعه يافته است".
به گفته آقای فاضلی قرار است این ماهواره هر نود دقیقه یک بار دور زمین بچرخد و دوربین نصب شده روی آن عکس‌هایی از ایران را با کیفیت بالا به پنج ایستگاه زمینی در شهرهای ماهدشت كرج، تبريز، قشم، بوشهر و مشهد ارسال کند.
آقای فاضلی گفت: "این ماهواره دارای کاربردهای مختلف در حوزه‌های جوی و علوم هواشناسی، مدیریت بلایای طبیعی، بررسی رطوبت و دمای هوا و مواد شیمیایی جو، بادها، برف، باران و اقیانوس‌ها است."
این ماهواره سومین ماهواره کوچکی است که ایران در طول سال‌های گذشته به فضا فرستاده است و به گفته مقامات ایران، مانند دو ماهواره رصد و امید، به طور کامل در داخل ایران طراحی و ساخته شده است.
محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری ایران، علی اکبر صالحی، وزیر امور خارجه، کامران دانشجو، وزیر علوم، تحقیقات و فناوری و حمید فاضلی، رئیس سازمان فضایی این کشور در اتاق فرمان پرتاب این ماهواره حضور داشتند.
آقای احمدی‌نژاد هنگام صدور فرمان پرتاب این ماهواره گفت: "امیدورام این اقدام، نوید بخش دوستی بیشتر برای همه بشریت باشد."
پیش تر مقامات دولت ایران اعلام کرده‌ بودند که برای فرستادن فضانورد به مدار زمین برنامه‌ای ده ساله در دست اجرا دارند و دستاوردهایی از این قبیل را به عنوان نشانه شکست تحریم های بین المللی قلمداد کرده اند.

'با ۲۰۰ گلوله هواپیمای حامل ریگی را مجبور به نشستن کردیم'

بی بی سی
بازداشت عبدالمالک ریگی
دو سال پیش تلویزیون دولتی ایران تصاویری از بازداشت عبدالمالک ریگی پخش کرد
یک مقام نظامی ایران در تشریح جزئیات مربوط به دستگیری عبدالمالک ریگی، که دو سال پیش در یک هواپیمای مسافربری متعلق به قرقیزستان انجام شده بود، از شلیک به این هواپیما خبر داد.
به گزارش خبرگزاری مهر، سرتیپ حسین چیت‌فروش، معاون فرمانده نیروی هوایی ارتش ایران در سخنرانی، جزئیات تازه‌ای از نحوه وادار کردن هواپیمای حامل عبدالمالک ریگی، رهبر پیشین جنبش مقاومت ملی ایران (جندالله) را اعلام کرد.
دو سال پیش، در روز ۲۳ فوریه ۲۰۱۰ (۴ اسفند ۱۳۸۸) وزارت اطلاعات ایران اعلام کرد که عبدالمالک ریگی در هواپیمایی که از دوبی عازم قرقیزستان بوده است، شناسایی و پس از وادار کردن هواپیما به فرود در ایران او را دستگیر کرده‌اند.
آقای چیت‌فروش گفته که آن زمان نیروهای امنیتی به نیروی هوایی ایران اعلام کردند که هواپیمایی که قرار بود از فضای ایران عبور کند حامل "یکی از اشرار" است و باید متوقف شود.
او درباره جزئیات فرود این هواپیما گفت که عملیات توسط یک هواپیمای فانتوم شروع شد و عملیات "تعقیب و گریز و حتی شلیک" توسط هواپیمای ایرانی صورت گرفت ولی هواپیمای مسافربری خارجی حاضر به نشستن نبود.
آقای چیت ساز می گوید که"در نهایت ساعت سه شب با شلیک ۲۰۰ گلوله به گونه‌ای که هواپیما نیز سرنگون نشود و با کمک دو فانتوم و یک هواپیمای اف ۱۴ این هواپیما به زمین نشست و ریگی دستگیر شد."
همان زمان وزارت امور خارجه جمهوری قرقیزستان از اعتراض سفیر این کشور در تهران، نسبت به اقدام جمهوری اسلامی ایران در وادار کردن یک فروند هواپیمای مسافربری متعلق به شرکت هواپیمایی قرقیز به فرود اجباری در خاک ایران رسما اعتراض کرد.
در بیانیه وزارت امور خارجه قرقیزستان همچنین گزارش‌ها درباره بازداشت دو تن از مسافران این هواپیما توسط ماموران ایران تکذیب شده بود.
اما دولت ایران با احضار سفیر جمهوری قرقیزستان در تهران، نسبت به اقدام دولت این کشور در تکذیب اظهارات مقامات ایرانی در مورد نحوه بازداشت عبدالمالک ریگی، رهبر گروه جندالله، اعتراض کرد.
پیش تر مارک پری، خبرنگار پر سابقه مجله فارن پالیسی، بر اساس یک تحقیق ۱۸ ماهه به بی بی سی فارسی گفته بود: "خیلی سخت است که اطلاعات درباره یک فرود اجباری هواپیما را مخفی نگه‌داشت. من موفق نشدم تاییدی برای صحت این موضوع دریافت کنم. اما آنچه مورد تایید قرار گرفت این بود که پاکستانی ها به درخواست ایرانی‌ها آقای ریگی را دستگیر کرده بودند."
عبدالمالک ریگی در خرداد ۱۳۸۹ به اتهام ۷۹ مورد قتل، جرح، اخاذی، ایجاد رعب و وحشت، آدم ربایی و گروگانگیری، همکاری با بیگانگان و اخذ کمک های مالی و اطلاعاتی شده بود در ایران اعدام شد.

در انفجار قندهار نزدیک به بیست پولیس و غیر نظامی کشته و زخمی شدند

به گفته سخنگوی والی قندهار،‌ شورشیان در این رویداد،‌ از یک موتر مملو از مواد انفجاری استفاده کرده اند.

خبرگزاری بخدی


در حمله انتحاری امروز( یکشبنه) در شهر قندهار شش پولیس کشته و شش پولیس دیگر خمی شده اند.
زلمی ایوبی سخنگوی والی قندهار به "خبرگزاری بخدی" گفت که در این حمله، ده غیر نظامی نیز زخمی شده اند.
او می گوید که هدف اصلی حمله کننده انتحاری، یک کاروان از نیروهای پولیس بود که از محل رویداد عبور میکرد.
به گفته سخنگوی والی قندهار،‌ شورشیان در این رویداد،‌ از یک موتر مملو از مواد انفجاری استفاده کرده اند.
این حمله انتحاری نزدیک ظهر امروز (‌یکشبنه) در چهار راه "چوک شهیدان" شهر قندهار در نزدیکی تعمیر قوماندانی امنیه این ولایت رخ داده است.
پیش از این گزارش شده بود که پس از قوع این حمله،‌ صدای تیر اندازی نیز در محل رویداد شنیده شده است؛ اما سخنگوی والی قندهار در این مورد چیزی نگفته است.
قندهار از جمله های نا امن است که در جنوب کشور واقع شده است.
این ولایت،‌ در نزدیکی مرز با پاکستان موقعیت دارد و هر از گاهی شاهد رویداد های امنیتی از جمله حملات انتحادی بوده است.
الهام سروش – هلمند
خبرگزاری بخدی

خبر عاجل:


تظاهرات مرگبار در ولایت سرپل/ این تظاهرات هم چنان ادامه دارد


تظاهرات مرگبار در ولایت سرپل/ این تظاهرات هم چنان ادامه دارد
گزارش ها از مرکز ولایت سرپل می رساند که صدها نفر از باشندگان این ولایت به جاده ها ریخته و علیه والی شعار میدهند.
این تظاهرات در اعتراض به عملکردهای سید علا رحمتی والی این ولایت صورت گرفته است.
"خبرنگاری بخدی" در محل می گوید که  در حال حاضر، تظاهرات مردم هم چنان ادامه دارد.
او می گوید که در جریان این تظاهرات، تا کنون یک نفر کشته و 5 نفر دیگر زخمی شده است.
به نقل از "خبرنگار بخدی" تظاهر کنندگان ادعا دارند که این افراد در نتیجه فیر مرمی از سوی محافظان والی کشته و زخمی شده اند.
تظاهر کنندگان خواهان برکناری والی، محاکمه او، و چند تن از همکارانش هستند.
پیش از این یک تن از محافظان سید علا رحمتی والی سرپل، که خواهر زاده و دامادش نیز است؛ متهم به تجاوز جنسی به یک دختر خرد سال شده بود.
باشندگان سرپل خواهان پیگیری این موضوع و محکمه افراد متهم به این تجاوز جنسی هستند.
خبرگزاری بخدی

۱۵ بهمن ۱۳۹۰

"استراتژی ترس" و سرنوشت افغانستان پس از 2014

 دویچه وله
در حال حاضر حدود 500 هزار نیروی نظامی خارجی و داخلی در افغانستان حضور دارند.

کشوری که دارای منابع سرشار طبیعی به شمول گاز، نفت و برخی عناصر کمیاب می باشد برای بسیاری بحران آفرینان جذاب است. موقعیت استراتژیک این کشور نیز سبب ایجاد دشمنی بین همسایه هایش گشته است.
دیوید دیواداس، خبرنگار هندی اخیرا در کنفرانس در برلین گفت: "من بر این عقیده هستم که جنگ واقعی در افغانستان آنی نیست که با راکت، هاوان و هلیکوپتر در آن کوه های خشن انجام می شود؛ بلکه [جنگ] برخورد تصورات ترسناک در قلب و ذهن مردم است".
او در ادامه گفت: "این روزها هر کس استراتژی خود را بر اساس ترس پایه می گذارد. هند می ترسد که پاکستان میدان را ببرد. حامد کرزی، رییس جمهور افغانستان می ترسد که قدرت را از دست بدهد. هر گروه شورشی، به  شمول شاخه های متعدد طالبان می ترسند که دیگری قدرت را به دست گیرد. ارتش پاکستان می هراسد که مبادا نتواند به اندازه کافی از این فرصت برای نفوذ دوباره مانند پیش از 11 سپتمبر سود جوید. رییس جمهور و نخست وزیر پاکستان می ترسند که آنها قدرت را به دلیل فعالیت بیشتر ارتش این کشور از دست بدهند. و من می ترسم که تمام این ترس ها باعث خشونت بیشتر، خشونت بیشتر و تروریسم نگردد".
بر اساس تصمیم سران ناتو در لیزبون پرتگال، قرار است تمام نیروهای خارجی تا پایان سال 2014 افغانستان را ترک کنند.
به حاشیه راندن کرزی
آنچه که روشن است این که به نظر می رسد کشمکش های فراوانی پشت پرده جریان دارد؛ و این ارتباطات شفاف نمی باشند.
این در حالی است که به طور فزاینده یی به نظر می رسد که دولت افغانستان در بین دیگر بازیگران بزرگ شکل علیل و مریضی دارد.
روز پنجشنبه، 13 دلو یک مقام ارشد افغانستان به خبرگزاری رویترز گفت که اعلان ایالات متحده مبنی بر توقف عملیات های جنگی اش پیش از سال 2013 باعث شگفتی است. او گفت: "انتقال مسوولیت امنیتی بر خلاف جدول زمانی است و این مسئله ما را در آمادگی گرفتن با شتاب مواجه می سازد. اگر امریکایی ها از ماموریت جنگی دست بکشند، مطمئنا که این موضوع بر آمادگی و آموزش ما تاثیر می گذارد".
لئون پنیتا، وزیر دفاع امریکا درباره این سخنانش گفت که استراتژی هیچ تغییری نکرده است و در راستای گفتگوهای لیزبون پرتگال قرار دارد.
به هر حال، این مسائل نشان دهنده نکته دیگری است که امریکا احساس می کند کمتر نیاز دارد تا با صاحبان قدرت در کابل مشورت نماید. به درستی آنچنانی که دیواداس گفته است، ایالات متحده تلاش می کند تا راهی برای تعادل قدرت پس از کرزی بیابد.
این در حالی است که برخی گزارش ها می گویند که چندین مقام بلندرتبه طالبان قرار است از زندان گوانتانامو رها شوند. همزمان طالبان با مقامات امریکایی گفتگوهای مقدماتی را در قطر آغاز کرده اند و گفته اند که قصد دارند دفتری را در آنجا بگشایند.
هنوز به روشنی معلوم نیست که آیا نیروهای نظامی داخلی قدرت کنترول سراسر افغانستان را پس از خروج نیروهای خارجی دارند یا خیر؟
سررشته در پاکستان
برخی از ناظران می گویند که پس از سال 2014 طالبان "شورای کویته" قدرت را به دست خواهند گرفت. این مسئله ممکن است در راستای این تئوری باشد که پاکستان سر رشته را در دست دارد؛ چنان که در گزارش سری ناتو که هفته گذشته نشر شد نیز آمده است که سازمان استخبارات پاکستان "به طور کامل از فعالیت طالبان آگاه است و از مکان تمام اعضای ارشد طالبان خبر دارد".
خبرنگار هندی همچنان گفت: "برای ارتش پاکستان بازی نهایی ناتو در افغانستان بسیار یک فرصت حیاتی برای گسترش نفوذ آن در رژیم افغانستان، یا رژیم بعدی است". دیواداس همچنان تاکید کرد که "پاکستان چنان نفوذی را که در زمان حاکمیت طالبان در افغانستان داشت، هرگز در گذشته نداشته است".
در سوی دیگر، حنا ربانی کهر وزیر خارجه پاکستان به سرعت هفته گذشته گزارش سری ناتو را رد کرد و گفت که ابتکارهای صلح باید "متعلق به افغان ها بوده و توسط آنها راه اندازی و حمایت گردد".
دیواداس درباره وضعیت افغانستان تشریح داد: "توانایی در انتصاب یک رژیم در [در افغانستان] که بتواند عمق استراتژیک [پاکستان] را تامین کند، برای ارتش پاکستان بسیار حیاتی است. برای ارتش پاکستان ضروری است تا کنترول خود را بر سیاست خارجی این کشور افزایش دهد".
به گفته این خبرنگار هندی، "ارتش پاکستان به نظر می رسد که در این نقطه [سیاست خارجی] در تقابل با نخست وزیر این کشور قرار دارد؛ در حالی که به نظر می رسد رییس جمهور پاکستان به زور به کنار رانده می شود. نشانه هایی وجود دارد که داور این بازی، دادگاه عالی پاکستان، از ارتش حمایت می کند".
عکس: آصف علی زرداری، رییس جمهور پاکستان - برخی کارشناسان می گویند که رقابت قدرت بین حکومت ملکی و نظامیان پاکستان بر افغانستان نیز تاثیر می گذارد.
شعله ور شدن خشونت در کشمیر
بدون شک پاکستان تنها کشوری نیست که برای نفوذ در افغانستان رقابت می کند. هند، رقیب دیرینه پاکستان نیز دست به کار شده و از سال 2003 تاکنون 2 میلیارد دالر به افغانستان کمک کرده است.
دیواداس می گوید: "شرکت های هندی 700 کیلومتر جاده در بخشی از مناطق خشونت زده جنوب افغانستان ساختند و همچنان شرکت دولتی "استیل اتوریتی" احتمالا حق استخراج معدن بزرگ آهن حاجیگک را به دست آورد". اما روشن نیست که آیا هند، چنانچه طالبان به قدرت بازگردند به کمک های خود ادامه خواهد داد یا خیر؟
آنچه که این خبرنگار هندی از آن می ترسد، افزایش خشونت در کشمیر است. هند و پاکستان تاکنون سه بار در این نقطه با یکدیگر جنگیده اند. او ظهور زمینه هایی را که در دهه 1980 منجر به پیدایش شورشیان در کشمیر شد، بار دیگر می بیند.
چهار عامل اصلی وجود داشت که دوباره در حال ظهورند. او می گوید: "ناامیدی اقتصادی – اجتماعی، بیگانه ساختن مردم توسط دولت مرکزی و محلی در منطقه تحت کنترول هند، تهییج و زنده کردن روحیه مسلمانان با این احساس که مورد تهدید غرب هستند؛ و آمادگی ارتش پاکستان برای چرخاندن روحیه جهادی از پاکستان به سوی کشمیر".
هارالد هندل که در گذشته سخنگوی "ماموریت پولیس اتحادیه اروپا" در افغانستان بود، می گوید که کشمیر متاسفانه کم کم به "یک بحران فراموش شده" (آتش زیر خاکستر) تبدیل می شود.
او در کنفرانس برلین گفت که ممکن است تمرکز جهان همچنان بر افغانستان باقی بماند، و یا این که به جای دیگری مثلا شمال افریقا انتقال پیدا کند.
هندل هرچند که می گوید موفقیت هایی مانند کاهش بیسوادی و رشد اقتصادی قابل توجه در افغانستان پدید آمده، با آن هم نگاه او به افغانستان پس از 2014 غم انگیز می باشد. او می گوید: "افغانستان، این کشور فقیر همچنان به طور بدی مدیریت خواهد شد. این کشور همچنان یکی از بزرگترین تولید کنندگان مواد مخدر خواهد بود. من شک دارم که به ثبات برسد".
دیواداس همچنان بسیار کم خوشبین است و پیشبینی می کند که بیدرنگ جنگ داخلی در خواهد گرفت.
آنا توماس / عاصف حسینی
ویراستار: رسول رحیم

"قاتل 4 سرباز فرانسوی برای نفوذ به ارتش رشوت پرداخته بود"

 دویچه وله
چهار سرباز فرانسوی هنگامی توسط یک سرباز افغان کشته شدند که مسلح نبودند.
 

این سرباز 21 ساله افغان به بازرسان گفت که او ابتدا به یک مقام ارتش افغانستان رشوت پرداخت کرد تا به او اجازه بدهد وارد ارتش افغانستان شود.
پیش از این گمانه زنی هایی مبنی بر این وجود داشت که احتمالا نشر ویدیوی بدرفتاری با کشته های شورشیان انگیزه این حمله بوده است؛ اما وزارت دفاع افغانستان اعلام کرد که نمی تواند این مسئله را تایید کند.
این سرباز در اعترافات خود گفته است که استخدام کننده ارتش "از من پرسید که آیا می خواهم در ارتش خدمت کنم، من گفتم بله اما کارت شناسایی ارتش را ندارم". این سرباز در مدارکی که به خبرگزاری فرانس پرس نشان داده شده، همچنان گفته است: "او از من پول خواست و گفت که کارها را جور می کند".
مهاجم در ادامه گفته است که او 500 افغانی به این مسوول استخدام داد. مامور سپس او را به نزدیکترین رستوران برد واسنادش را برای ورود به کمپ آموزشی ارتش تهیه کرد.
این سرباز توضیح داده است که پس از هشت ماه او به پیشاور "فرار" کرد و "مدتی آنجا" مستقر شد. او گفت که پس از بازگشت به کابل بار دیگر 800 افغانی پرداخت تا بتواند در ارتش نفوذ کند.
بیشتر نیروهای فرانسوی در ولایت شرقی کاپیسا مستقر هستند.
این سرباز افغان روز جمعه، 30 جدی 1390/ 20 جنوری، بر نیروهای فرانسوی در ولایت کاپیساشلیک کرد که در نتیجه آن چهار سرباز فرانسوی کشته شدند و 15 تن دیگر زخمیگردیدند. یکی از کشته شدگان مسلمان رومانیایی بود.
پس از آن، نیکولا سرکوزی، رییس جمهور فرانسه بلافاصله ماموریت آموزشی نیروهای فرانسوی و همچنان عملیات مشترک بانیروهای افغان را به حالت تعلیق در آورد.
رییس جمهور فرانسه همچنان به وزیر دفاع و رییس پرسونلنظامی این کشور دستور داد تا به کابل سفر کنند و آن حمله را مورد بررسی قرار دهند و اینمسئله را ارزیابی نمایند که تا چه حدی سربازان این کشور که مشغول آموزشنیروهای امنیتی افغانستان هستند، با خطر مواجه می باشند.
سرانجام، رییس جمهور فرانسه در سفر حامد کرزی به این کشور، اعلام کرد که تصمیم گرفته است تا نیروهایش را یک سال زودتر از جدول زمانی بیرون بکشد. سرکوزی گفت: "به دنبال پروسهانتقال، واگذاری تدریجی مسوولیت های جنگی به ما اجازه خواهد داد تا برایبازگشت نیروهای جنگی خود تا پایان سال 2013 برنامه ریزی کنیم". او همچنانخاطر نشان کرد که یک هزار سرباز آن کشور در سال روان افغانستان را ترکخواهند کرد. این تصمیم فرانسه مورد انتقاد دیگر کشورهای عضو ناتو قرار گرفت.
فرانس پرس – دویچه وله / عاصف حسینی

جوانان عزيز روی سخنم باشماست

احمد سعيدی
در شرايط و وضعيت حاکميت موجود کشور؛ ما تحصیلکردگان، ما نویسندگان و ما لایه های حاشیه نشین قدرت که صادقانه مدعی ترقی و پیشرفت کشور خود ميباشيم، بی شمار نیستیم. اکثراً در شهرها زنده گی ميکنيم، در روزنامه ها ويب سايت ها و وبلاگ ها مقاله و یادداشت می نویسیم، از طريق فیس بوک و چتينگ باهم در تماس ميباشيم. گاهی شوخی می کنیم، گاهی درد دل ميکنيم، گاهی دل خود را به سخن کوتاه خوش می سازيم. اما هريک نشسته در پارچه های پراگندۀ از يک کشتی شکسته، با ناامیدی ناظر غرق شدن خويش در اوضاع ناميمون توفانی و مسير حرکت نامعلوم ميیاشيم.
يا بعبارۀ ديگر ما نسلی هستيم که در حاشیه قدرت و در حاشيۀ اجتماع، در زیر باری از تراژيدی ها و اشتباهات “نسل گذشته” با یکدیگر مکالمه می نمائیم؛ اين مکالمات ما اکثراً شامل دیالوگ های منقطع، گاهي گوارا، گاهی خشونت بار، گاهی بی نتيجه و گاهی هم فاقد یک انسجام گفتمانی ميباشد. این جماعت ما به نقد های در مورد مسايل ساختاری، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و ارزشی قلم مي زند. اينکه چه کسی يا چه كساني را نقد می کنيم، هدف اصلی ما چيست و در کدام افق آینده قرار داريم و به کجا می رويم، متاسفانه عدۀ زيادی از ما هنوز نا امیدانه بران پاسخ روشن داده نميتوانيم. اين باعث ميشود تا بعضی اوقات با زهر تلخ نيشخند و تمسخر حکام و مسؤولان فاسد  نيز مواجه شويم.
پس با اين نگاه بی فروغ و با اين شيوۀ يأس آميز، چشم اميد به چه کسی دوخته ايم؟ وقتيکه در قلمرو سخن با جملات تند سیاسی از تغییر و تحول، اصول دموکراتیک، اصول قانون اساسی، اصلاحات در حكومت، تأمين عدالت اجتماعی و دادخواهی برای احيای حقوق حقۀ توده های مردم و …. حرف می زنيم، منظور و مقصود ما چیست؟ مخاطب ما كيست؟ از چه کسی توقع حرکت و باور داريم؟ درحاليکه بدبختانه در رژيم حاکم در ميان مسؤولان و دولتمردان کنونی گوش شنوايی نيست که به اين صدا های محترمانه و عذرآميز ما پاسخ مثبت دهد و از طرف ديگر مردم ما همان توده های انبوه و غيرمتشکلی اند که نه “لفظ و قلم” ما را می دانند و نه از این ایدیولوژی ها و مباحثات تلويزيوني ما سر در می آورند و نه سخن فرسایی های ما پیوندی با فقر، گرسنگی و نيازمنديهای روزمره ی شان دارد و نه هرگز لقمۀ نانی براي شان فراهم ساخته ميتواند.
علاوه ازان هر كدام ما شعوري و يا غير شعوري نیز به بلای “کنایه نمادین" و غير عملي و بي مفهوم گرفتار هستيم. دموکراسی در افغانستان براي فعلاً منتقدان فراوان دارد. منظورم کسانی است که از بنیاد این سیستم را در افغانستان قبولدار نيستند؛ دموکراسی اسلامی، دموکراسی جنگي، دموکراسی مافيايي و دموكراسي قبيلوي بی سر و سامان. این تعبییرات بدون درك از آنچه كه است ، نشان بلوغ سیاسی و تاریخی نیست، بلکه نشان درماندگی و بي چاره گي نسلی است که در اثر خشم و کینه ای که حاصلِ تاریخ مملو از حرمان و ستم می باشد، هوش و انرژی خلاق خود را از دست داده است. یعنی، در عین حال که ناتوان از ايجاد یک سیستم و یا وضعیت دلخواه برای مردم خود است، بصورت افراطی در موضع نفی، سخنسرایی می کند.
من ازاین خشم و کینۀ مورثی و ازاین بلوای نسل خود می ترسم، زيرا پتانسیل عظیم خشونت، عدم تساهل و نیروی بیکران ضدیت با خرد در قالب اساطیر سیاسی- تاریخی و مذهبی را در خود دارد. در صورت رهنمونی نادرست، تشويش تکرار بار ديگر اشتباهات نسل قبلی توسط نسل جديد وجود دارد. از این سبب، “نسل جدید” دو واژۀ نامفهوم برای نسل ما ست. انگار ما نیز قربانی طاعون خشونت و قتال نسل پیشین خود هستیم که در اثر ستم، فقر و حرمان تاریخی رادیکال شده بود.
باید آن چیزی را که از تاریخ پر از خشونت خود یاد می گرفتيم، تساهل و مدارا، صلح و همگرایی ميبود. اما برعکس نسل ما دارد خشونت، افراطیت، عدم تحمل و تساهل، رفتارهای غیر عقلانی و اسطوره سازی را از نسل پیشن فرا می گیرد. آیا براستی تاریخ گذشته، در ذهن "نسل ما" معنای دردناک دارد؟ چرا تاریخ گذشته نمی تواند یک نگاه نو، افق تازه و درک جدید را در نسل فعلی به وجود آورد؟ ما قربانی افراطیت فعالان سیاسی چپ و راست در دهه گذشته بوده و هستیم، ولی چرا فعال سیاسی و روشنفکر جوان امروز آن افراطیت را دنبال می کند؟
یک نگاه به وبسایت ها، وبلاگ ها و فیس بوک ها کافی است که به چگونگی و کیفیت مکالمه و نگاه “نسل جوان امروزي" پی ببریم. در اکثر مکالمات، خشونت، نفرت پراگنی، توهین، اتهام زدن، تقدس خشونت زیر نام سلحشوری، عدم تحمل عقاید مخالف و پرخاش با آن، دامن زدن به تبعيضات و تمايزات قومی، زبانی، مذهبی و گروهی و ستایش از کاراکترهای خشونت طلب به وفور دیده می شود.
با چنین روان های متمایل به خشونت، “نسل جوان” قادر نخواهد بود بطور مؤثر و کارا در دگرگون سازی وضعيت موجود به شيوۀ مثبت به هدف برآورده ساختن اهداف ملی و صلح و دموکراسی در کشور سهم فعالانه بگيرد. این درست است که این روان ها پروردۀ همان ساختارهایی اند که از آن بصورت تاریخی آسیب دیده اند، ولی “آگاهی جمعی” بایستی در یک تحلیل تاریخی دریابد که بدیل “خشونت”، دموکراسی و تساهل است، وگرنه ما همچنان قربانی ساختارهای خشونت بار و کثرت ستیز خواهیم بود. در نسل جدید این آگاهی انتقادی از “خشونت” شکل نگرفته است و نمی تواند شایستۀ به عهده گرفتن مسؤولیت های دموکراتیک خود باشد.
این نسل در ظاهر ادعای ضدیت با دموکراسی و تساهل را ندارد، ولی در گفتار عمومی به بازتولید خشونت و انکار مخالفان پرداخته، امکان گفتگو و تفاهم را در کمترین حد خود تقلیل داده است. روشن است که این نسل از فقدان فرهنگ دموکراتیک رنج می برد و تا وقوف بنیادین بر آن، اشتباهات فاحشی را مرتکب خواهد شد كه جبران آن بزودي ها امكان پذير نيست. که درانصورت بايد سال هاي سال انتظار كشيد تا نسلی به وجود آيد كه امروز را به گذشته ها معامله نكند و فردا را به امروز.
آنچه را گفته آمديم بدين معنی نيست که خدای ناخواسته به نقش و مسؤوليت نسل جوان در اثرگذاری به تحولات مثبت اجتماعی و سياسی کم بها داده شود، بلکه برعکس چشم انتظار مردم ما در شرايط کنونی بسوی نسل جوان کشور است. چنانچه با مراجعه به تحولات تاريخی کشور درمی يابيم که در مقاطع زمانی مختلف، پيشگامان مبارز و هستۀ اصلی تحول طلبان و عدالت خواهان را اتحاد همين نسل جوان تشکيل ميداد. بنابران امروز نيز ما از نسل جوان انتظار داريم تا برای برنده شدن فکر کنند نه برای بازنده شدن و برای حصول اين مقصد لازم است با درک مسؤوليت تاريخی شان با همديگر متحد شوند، دست بدست هم بدهند و با تحليل درست از اوضاع و شرايط برای بيرون رفت از بحران موجود مسؤوليت شانرا ادا کنند.
يکی از مسايل عمده و مطرح کنونی در برابر نسل جوان، وضعيت و فضای موجود سياسی، اجتماعی و اقتصادی حاکم در کشور است. به نظر من سطح بحران های سياسی و اقتصادی حاکم در کشور های عربی را که اخيراً منجر به سقوط نظامهای سياسی آنها گرديد، بسيار پائينتر از سطح مشکلات فعلی نظام سياسی کشور ما است که مردم ما به آن مواجه اند. اينک نسل جوان در برابر يک چلنج و آزمايشی بزرگی قرار دارد. در حال حاضر که بدبختانه گسترش فساد، بی عدالتی، نفاق، رشد روز افزون مافيای مواد مخدره و مافيای زمين، حيف و ميل شدن سرمايه های ملی کشور از طريق دولتمردان و زورمندان دارد به يک عنعنه تبديل ميشود، ديگر تا دير نشده بايد فرصتها و زمينه های مساعد را از دست نداد و عملاً برای نجات از بحران موجود دست بکار شد. درحاليکه تجارب گذشته نشان ميدهد که افشا سازی چهره های قانون شکن و مفسد و تحليل و تفسير  وقايع و حوادث و ارايۀ خواسته های دادخواهانۀ مظلومان توسط رسانه های کشور تأثيرات مثبتی را از خود بجا گذاشته است، اما ترويج فرهنگ معافيت و قانون شکنی توسط حافظان قانون بجائی رسيده است که ديگر نتايج کار رسانه ها را نيز دراين موارد کم اثر ساخته است. در چنين حالت بدون شک نسل جوان کشور، مسؤوليت بزرگی را به عهده ميگيرد تا هوشيارانه و مؤفقانه برعليه اين وضعيت ننگين مبارزه نمايد؛ مبارزه متحدانه از طريق افشا سازی هرگونه قانون شکنی، ظلم، بی عدالتی، رشوت و تاراج دارائی های عامه؛ توسط قلم، زبان، اعتصابات و مظاهرات مسالمت آميز و تداوم اين مبارزات تا سرحد پيروزی برای حاکميت قانون، برای تأمين عدالت اجتماعی، برای به محاکمه کشانيدن ظالمان، خائنان، چپاولگران و مفسدان حرفوی و بالاخره برای ايجاد سيستم دموکراسی واقعی، کارا و عملاً در خدمت مردم افغانستان.
نسل جوان وطنم روی سخنم با شماست. مردم به بازوی توانای شما اميد بسته اند؛ تحرک منظم و منسجم شما روزنۀ اميدها و آرزو ها را در دلها زنده ميسازد و براين سياهی ها، روشنی و بر اين بدبختيها نقطۀ پايان ميگذارد. ميدانم و باور دارم  که اين سفر صخره سنگها و ممانعت های زياد در سر راه خود دارد، اما همت بلند شما ميتواند مطابق سرودۀ داکتر سميع حامد :
"مشکل است اما ازاين بنبست بايد بگذريم     از ميــــــان ديوهای مست بايد بگذريـم
هموطن چيزی بگو تا اين هوا ديگر شود     نيست گرپرنيست پروانيست مارا يامدد
                            از فراز اين بلند پست بايد بگذريم"
 
 

پست ویژه

بوی خوشِ کاغذ؛ خداحافظ رسانه‌های چاپی

  شاید خداحافظی با رسانه‌های چاپی برای بسیاری از روزنامه‌نگاران و خوانندگان روزنامه‌ها نگران کننده و حتی پذیرفتن آن سخت باشد، اما تحولی اس...