۱۷ آذر ۱۳۹۲

شمشیرکشی فاشیسم علیه قرآن و قانون

مختار وفایی / روزنامه‌نگارِ آزاد

سر و کله اش را هرازگاهی در رسانه‌ها به عنوان کارشناس مسایل نظامی و سیاسی دیده بودم؛ اما از بغض و کینه‌ی فاشیستی که در دل داشت، نمی‌دانستم.
این را هم باورم نمی‌شد که در قرن بیست و یک، انسان‌های وجود دارند که می‌خواهند سکه‌ای انسان بودن و انسانیت را  فقط بنام قبلیه‌ی مشخصی ضرب بزنند. این آدم‌ها نمونه‌های زنده و خوبی از تعصبی که در قرون وسطی و حکومت‌های هیتلر، موسولینی و استالن جریان داشت می‌باشند.
این‌ یک باور همگانی است که بخشِ عظیمی از بدبختی‌ها و ویرانی‌های افغانستان، سالیانِ درازی است که از میله‌ی تفنگ نفاق و برتری‌خواهی قومی آب خورده است.
از چندی بدینسو، گروه‌های فاشیستی به تحریک شماری از حلقات و سازمان‌های استخباراتی که از آب گِل آلود ماهی می‌گیرند، ادعای را مبنی بر، برتری‌خواهی و تمامیت‌خواهی از آدرس پشتونیزم مطرح کرده است.
متاسفانه این بحث تاحدی دامن‌گیر شده است که از گروه‌های فکری و روشنگری افغانستان گرفته، تا بالاترین نهاد قانون‌گذاری(پارلمان)، شکارِ این معامله‌ی ننگین شده و بزرگترین دغدغه و بحث مورد اهمیت شان، مساله‌ی زبان، ملیت، نژاد و منطقه است.
ملتی که هنوز نتوانسته است، در یک جغرافیای معین، باهم کنار آمده و میله‌های نفرت را علیه همدیگر پایین کنند، با کدام منطق و امید، به وحدت ملی، تفاهم ملی و آشتی ملی امیدوار بود.
انتظار می‌رفت، اکنون پس از 12 سال روی کار آمدن حکومت جدید و دموکراسی نوپای در افغانستان؛ نژاد پرستی، نفاق و درگیری بر سرِ مسایل ملیتی،  به عنوان مساله‌ی روز و چالش‌زا در جامعه مطرح نباشد، اما امروز می‌بینیم که جنرال طاقت و سایرِ رهروان فاشیسم از نوع پشتونیسم، علنی در شبکه‌های نفاق افگنِ مانند ژوندون که توهین بزرگ به رسانه و آزادی بیان است، علیه قرآن و قانون شمشیر کشیده و آنانی را که قدامت تاریخی اجداد شان در این سرزمین،به  بیشتر از هزاران سال قبل می‌رسد، مهاجر و حرامی خوانده و خودشان را صاحب عام و تام این خاک می‌دانند. من حرف‌های جنرال طاقت، اسماعیل یون و دیگر همراهانِ کور و متعصبِ آنان را که در صددِ هیزم انداختن به تنورِ نفاق و نفرت میان اقوام افغانستان است قابل بحث نمی‌دانم. چون ادعای آنان جدا از اینکه پایه‌ی فکری، علمی و مردمی ندارد، برخواسته از یک مرض روانی و گم‌نامی است که با گرفتن پاکت‌های کلدار و دالر می‌خواهند تخم نفاق را بارِ دیگر در اذهان مردم بریزند؛ بی‌خبر از این‌که، مردم افغانستان هم‌دیگر را دوست دارند و هیچ‌گاهی فدای نفرتِ برخواسته از ناآگاهی و غلامی این حلقه‌ی مزدور نمی‌شوند.
جنرال طاقت، با کمالِ بی‌شرمی به اتفاق منفورترین چهره‌ی نفاق و نفرت، بنام اسماعیل یون، در دست‌گاه نفراق‌پراگنی «ژوندون» ظاهر شده و ادعا کرد که: «افغان معنا صرف اوصرف پشتون دی، افغانستان معنا پشتونستان دی. افغانستان د پشتون کوردی. داملک دپشتون دی.  فاریاب، مزار او بدخشان پشتونستان ، زه د دی ملک بادار او مشریم. نا اهل حرامی او ناخلف تاجک، هزاره ، اوزبیک او گلم جمو چه به افغان کلمه شرمیگی، هغوی باید خپلو ملکوته واپس لار شی!»
جنرال طاقت، در این حماقت تاریخی اش، یک واقعیت را نیز بیان کرده است، و آن این‌که کلمه‌ی «افغان» صِرف به قوم «پشتون» اطلاق می‌گردد، فرهنگ دِهخدا و معین، معنی کلمه‌ی افغان را نوشته است که: افغان(اوغان): طایفه‌ی در افغانستان...اما باید این واقعیت تاریخی پذیرفته شود که هیچ وجدانِ بیداری حاضر نیست، ارزش‌های تاریخی هزاران ساله اش را در قالب یک طایفه ادغام کند.
در حالی که واقعیت این است که افغانستان با همین اقوام مختلف و پذیرش هم‌گرایی میان اقوام زیباست، اما ادعای تمامیت‌خواهی طاقت در حالی مطرح شده است، که قرآن‌ مقدس‌ترین و کامل‌ترین کتاب آسمانی، انسان‌ها را آفریده شده از یک گوهر دانسته و برتری میان آنان را جز در تقوا در هیچ چیزی دیگری نمی‌پذیرد.
همچنان خدواند در قرآن فرموده است که انسان‌ها را بخاطری که همدیگر را خوب‌تر بشناسند، به گروه‌ها و فرقه‌های مختلف تقسیم کرده است. همچنان قانون اساسی افغانستان هرنوع تبعیض و توهین به اقوامِ ساکن در کشور را منع نموده و هر فردی را افتخار شهروندی افغانستان را دارد، دارای حقوق مساوی دانسته است.
ماده‌ی بیست و دوم قانون اساسی افغانستان تصریح داشته است که: «هرنوع تبعیض و امتیاز در میان اتباع افغانستان ممنوع است. اتباع افغانستان اعم از زن و مرد در برابر قانون داری حقوق و وجایب مساوی می‌باشند» همچنان در جای دیگری از قانون اساسی کشور آمده است که آزادی و کرامت انسان از تعرض مصوون است.
با وجودِ این همه، حلقات فاشیستی، بغض‌های جامانده از تعصبِ ملاعمر را در قالب نکتایی، علنی علیه قرآن و قانون شمشیر می‌کشند و خود را صاحبان اصلی کشوری می‌دانند که عملاً در حق آن خیانت می‌کنند.
این ادعاهای جنرال طاقت و کارنامه‌ی سیاه اسماعیل یون، ضمن اینکه خیانت علنی علیه کشور و ملت افغانستان است؛ تهدیدی بزرگی علیه امنیت ملی کشور شمرده می‌شود.
دولت همچنان که قانون اساسی کشو تصریح داشته است، باید حامی و پشتیبان آزادی و کرامت انسانی آن‌هایی که در این سرزمین زیست دارند باشد و از گسترش امراض همچون طاقت و یون در میان جامعه جلوگیری نماید.
در فقرۀ سوم ماده بیست و چهارم قانون اساسی آمده است: « دولت به احترام و حمایت آزادی و کرامت انسان مکلف می باشد.».
در پایان، به عنوان هشدار به ملت و دولت افغانستان باید یاد آور شوم که، دست‌کم گرفتن و کوتاهی در مورد کوتاه کردن هرچه زودترِ دستان نفرت و تعصب، به همان اندازه باعث گسترش نفاق و سر انجام خون‌ریزی در کشور خواهد شد. مولانا با آن عظمتِ فکری و علمی که داشت، بی‌جا چنین نگفته است:
سخت‌گیری و تعصب خامی است / تا جنین کار، خون آشامی است.

۱۲ آذر ۱۳۹۲

رد پای ترکمنستان در نا آرامی‌های فاریاب

مختار وفایی

به اساس گفته‌های منابع موثق، نا آرامی‌ها در ولایت فاریاب ریشه در مداخلات ترکمنستان، و توقف شدن کارِ ساخت‌و‌ساز شاهراه حلقوی این ولایت دارد که از مسیر ولسوالی‌های المار و قیصار می‌گذرد. 
به گزارش خبرگزاری رشد؛ کار بازسازی شاهراه حلقوی که ولایات شمال را به هرات وصل می‌کند از چندین سال بدینسو به دلیل مداخلات ترکمنستان نیمه‌کاره باقی مانده است. 
کارساخت و ساز این سرک تاحال چندین بار توسط شرکت‌های مختلف سرک‌سازی دست به دست گردیده که اولین بار یک شرکت چینایی و سپس شرکت هندوستانی و فعلاً یک شرکت افغانستانی، ساخت و ساز آن را به عهده دارد. این شاهراه حلقوی از میمنه، قیصار و المار می‌گذرد و به شیندند هرات می‌رسد. 
ترکمنستان از طریق بندر آقینه، که اموال وارداتی اروپا را از طریق این بندر وارد افغانستان می‌کند، پول‌های هنگفتی را نصیب می‌شود. 
در صورت فعال شدن شاهراه حلقوی که شمال را به ولایات هرات که هم‌مرز با ایران است وصل می‌کند، بندر آقینه و ترکمنستان اهمیت فعلی اش را در مسیر تجارت از دست می‌دهد. 
منابع می‌گویند که ترکمسنتان در تقویت طالبان محلی و جنگجویان تحریک اسلامی ازبکستان نقش فعال دارد و هرازگاهی مانع ساخت و ساز این سرک حلقوی می‌گردد. منطقه‌ی (جنگل کلان) که از اندخوی شروع و به ولسوالی دولت آباد ولایت فاریاب ختم می‌گردد، محل امنِ برای نیروهای تحریک اسلامی ازبکستان می‌باشد. 
این نیروها، همچنان در همکاری با گروه حقانی و گروه طالبان در این مناطق فعالیت دارد و اکثر عملیات‌ها و برنامه‌های دهشت افگنی شان را در هماهنگی انجام می‌دهند. گروه تحریک اسلامی ازبکستان حاکمیت کامل در این مناطق دارد و حتی یک سال قبل برگزاری محافل عروسی را نیز در این مناطق ممنوع اعلام کرده بود. 
ترکمنستان از طریق مهره‌های مهم دولتی در داخل حکومت افغانستان، تاثیرگذاری در برنامه‌ها و تصمیم‌گیری‌های اقتصادی و سیاسی در برابر این کشور دارد. 
گفته می‌شود، ترکمنستان، در دستگاه ریاست جمهوری، مجلس نمایندگان و وزارت‌خانه‌های مهم افراد کلیدی و مورد اعتماد دار که از این برنامه‌ها و خواسته‌های اقتصادی و سیاسی اش را عملی می‌سازد. 
به اساس گزارش‌ها، نا امنی‌های اخیر در ولایت فاریاب، باعث گردیده است بیشتر از 600 خانواده ولسوالی المار را ترک گفته و به مناطق دیگر این ولایت پناه ببرند. 
همچنان در روزهای اخیر، هزاران تن علیه فرمانده امنیه این ولایت مظاهره کرده و آن را عامل این همه بی‌ثباتی و نا امنی در فاریاب دانسته اند. 
نبی جان ملاخیل، فرمانده امنیه فعلی ولایت فاریاب، در رژیم طالبان، از فرماندهان برجسته‌ی آن نظام بود و در سرکوب مردم و مجاهدان نقش فعال داشت. 

۱۱ آذر ۱۳۹۲

شمال و احیای روح جاهلیت

مختار وفایی -روزنامه‌نگارِ آزاد
نسیمِ نا آرامی، خشونت، کٌشتار و جهالت، روحِ شمال که بلخ، در محوریتِ آن، از امنیت و نام و نشانِ نسبتاً خوبی برخوردار است را، از مدت‌ها، بسوی فجایع و خشونت‌های سازماندهی شده و نا امنی‌های دوامدار و کنترل شده سوق می‌دهد.
هر چند در یک نگاه کلی، بمب نا آرامی‌های سال‌های اخیر در شمال، از فرود آمدن شبانه‌ی چرخ‌بال‌های ناشناس در این ولایات که حامل طالبان و افراد دهشت افگن بود، کاشته شد؛ اما این ماجرا که درستی و نادرستی آن، فقط به یک ادعای رییس جمهور کرزی خلاصه شد، بهانه و زمینه‌ای برای تداوم و گسترش نا آرامی در این مناطق بود.
مختار وفایی، روزنامه‌نگار در شمال افغانستان
در چند دهه‌ی اخیر، شمال کانونِ جنگ‌های مذهبی، حزبی، گروهی، سمتی و زبانی بوده است، تنورِ این جنگ‌ها تاحدی گرم بود که جنرالان جهادی و لشکرداران قومی هر کدام از آدرس دین، مذهب و حقانیت بر هم‌دیگر می‌تاختند؛ طوری که جنگ‌های خونین قومی و حزبی یک‌دهه قبل، میان جنرال دوستم، رهبرِ ترکتباران و عطامحمدنور  فرمانده سرشناس تاجیک‌تبار از حزب جمعیت، جانِ حد اقل 2000 تن را گرفته است.  شمال پس از سقوط رژیم طالبان که هزاران تنِ دیگر، توسط این رژیم نیز به رگبار گلوله بسته شدند، و با روی کار آمدنِ حکومتِ جدید به رهبری رییس جمهور کرزی، از سال 2002 الی سال 2007، از امنیت نسبتاً خوبی برخودار بود.
از سال 2007 بدینسو، آمار تلفات نظامیان، انفجار، انتحار، ترورهای زنجیره‌ای، خشونت‌های فرقه‌ای، خشونت‌های خانوادگی، فقر شدید و تقویت و گسترش گروه‌های دهشت افگن در ولایات شمال، به شدت شاهد افزایش و سیر صعودی بوده است، تا آنجا که چندین بار، ولایات فاریاب، بغلان، کندز و برخی ولسوالی‌های این ولایات، تا مرز سقوط به دست نیروهای وفادار به ملاعمر پیش رفت.
در گذشته، تنها از  طالبان به عنوان رهبری دهشت و خون‌ریزی در این ولایات یاد می‌شد، اما حالا، طالبان وفادار به ملاعمر، گروهِ قوی و بامهارتِ خاص در ماین‌سازی و ماین‌گذاری وفادار به حقانی، گروه بازمانده از طاهر یولداش، رهبرِ گروه دهشت افگن تحریک اسلامی ازبکستان، گروه دهشت افگنی چچینی‌ها، دهشت افگنانِ حزب اسلامی و ده‌ها گروه خٌرد و کوچکِ دیگر، که توسط فرماندهانِ محلی و مرکزی مسلح و حمایت می‌گردند، بر سرنوشت شمال تسلط دارد.
در کندز، ولایت مهم و استراتژیک شمال‌شرقی، نزدیک به 4000 مرد مسلح غیر مسوول که متهم به حد اقل 200 مورد قتل‌ و ترورهای زنجیره‌ای و سازمان یافته است، فعالیت دارند، و کلید نا امنی‌های کندز، بیشتر از طالبان و دیگر گروه‌های دهشت افگن در دست همین گروه‌های است که ریشه‌ی آنان از نهادهای شبیه ارگ ریاست جمهوری و وزارت‌های داخله و دفاع آب می‌خورد.
در ولایت فاریاب، بشمول سایرِ گروه‌های دهشت افگنی، گروه تحریک اسلامی ازبکستان، با حمایتِ کشور ترکمنستان مانع پیشرفت ساخت و ساز جاده‌ای حلقوی‌یی می‌شود که ولایات شمال را به هرات وصل می‌کند.
ترکمنستان که از طریق بندر آقینه، منفعتِ زیادی را نصیب می‌شود، با ساخت این جاده‌ای حلقوی، از رونق و بازار اش کاسته می‌شود. طوری که با موجودیت این جاده‌ی حلقوی دیگر نیاز نیست اکثریت اموالِ وارداتی از کشورهای اروپایی، با عبور از این کشور، وارد افغانستان گردد.
اعمال سلیقه‌های قومی و شخصی توسط ارگ‌نشینان و دامن زدن و میدان دادنِ تروریستان توسط مهره‌های حکومتی را نیز، نمی‌توان در نا امنی‌های فاریاب نادیده گرفت. طوری که گفته می‌شود، نبی‌جان ملاخیل فرمانده امنیه این ولایت، زمانی از فرماندهان برجسته‌ی طالبان بوده و فضا را به نحوی به نفع دهشت افگنی در این ولایت رهبری می‌کند.
ترورهای زنجیره‌ای نزدیک به 30 تن از بزرگان قوم، تیرباران شدن دست‌کم 15 کارمند دفاتر خارجی طی سه هفته گذشته، حاکمیت 90 درصدی دهشت افگنان بالای ولسوالی المار و کوچ اجباری بیشتر از 600 خانواده از این ولسوالی، تشدید هراس از سقوط برخی ولسوالی‌ها بشمول المار و قیصار بدست دهشت افگنان، نشان‌دهنده‌ی اوج قدرت و حاکمیت دهشت افگنان بر حساس‌ترین نقاط این ولایت مهم و استراتژیک شمال است.
ولایت جوزجان، از دیگر ولایات مهمِ شمال است که در آن نزدیک به 31 گروه دهشت افگنی، که بیشترین آنان وابسته به شبکه‌ی ملاعمر است فعالیت دارند، این گروه‌ها طی چندسال اخیر، ترورهای زنجیره‌ای سران قوم و ده‌ها مورد انفجار و قتل را پی‌ریزی و عملی نموده است.
بلخ که ولایتِ نسبتاً امن دانسته می‌شود، طالبان و گروه حقانی، در ولسوالی‌های بلخ، شولگره، چمتال و چهاربولک آن عملاً فعالیت دارند و لانه‌های مستحکمِ آنان در این ولایات مصروف برنامه‌ریزی و در کمین انتخابات نشسته اند.
بغلان، سرپل، سمنگان و بلخ شاهدِ تحرک‌های تکاندهنده‌ی نیروهای دهشت افگنی‌، طی‌ روزهای اخیر بوده است. قتل‌های مرموز بزرگان قومی، چندین مورد انفجار، حمله به سایت توزیع کارت‌های رای‌دهی، و حمله‌ی انتحاری به جانِ معاون والی بلخ، زنگ‌های خطری است که ادامه و تقویت آن می‌تواند به نابودی امنیت نسبی و هرج و مرج شکننده‌ای در این ولایات بیانجامد.
تقویت تبلغیات زهرآگینِ اسلام‌گرایان افراطی و مدارسِ دینی که از آن‌سوی خط دیورند حمایت مالی و معنوی می‌شوند،  و سربازگیری گروه‌های دهشت افگنی از جوانان محروم، فقیر، سنتی و مذهبی دهات ولایات شمال، از دیگر شریان‌های تقویت کننده‌ی دهشت و تررویسم در این ولایات است که پایه‌های مردمی و فکری آنان را مستحکم می‌سازد.
وضعیت حضور فعلی دهشت افگنان در شمال، حتی اگر بیشتر از این گسترش هم نیابد، برای برهم زدن هرگونه نظم عمومی و امنیت، بخصوص برچیدن خیمه‌های انتخابات کافی است.
پس‌لرزه‌ی تشدید این نا امنی‌ها و حضور رو به رشد گروه‌های دهشت افگنی در این ولایات، برای مردم بیچاره و فقیر ولایات شمال، افزایش 60 درصدی خشونت علیه زنان، افزایش بی‌رویه‌ی بیکاری، فقر، کشت و اعتیاد رو به گسترش جوانان به مواد مخدر می‌باشد.
به اساس گزارش یک نهاد اجتماعی، صدهزار جریب زمین در ولایات شمال امسال تریاک کشت شده است که از این میان ده‌ها جریب آن در ولسوالی‌های بلخ، چمتال و چهاربولک ولایت بلخ، می‌باشد.
 زوال فرهنگی، تقویت روح جاهلیت و بدویت، افزایش سوءظن و بد بینی نسبت به همدیگر میان مردم، زنده شدن خاطرات شوم برادر کشی چندین دهه قبل، افزایش وحشتناک‌ترین شیوه‌های تجاوز جنسی بالای زنان و کودکان، گسترش فقر شدید 40 درصدی، نشانه‌های از احیای روح جاهلیت و عقب‌گرد وحشتناک، در این ولایات است که این همه، باحضور و گسترش روحیه‌ی دهشت افگنی و «اسلام افراطی» ارتباط مستقیم و مهار نشدنی دارد، که در صورت تدوام، شمال افغانستان را به سرنوشت وزیرستان شمالی پاکستان تبدیل خواهد ساخت.

۰۷ آذر ۱۳۹۲

شهری، در یک قدمی آشوب


مختار وفایی
پس از تیرباران شدنِ شش از تن از کارمندان افغان یک موسسه فرانسوی در فاریاب، نمایندگان این ولایت در مجلس و هزاران تن از باشندگان آن، خواهانِ برکناری مسوولان کلیدی از جمله، والی، فرمانده امنیه و رییس امنیت ملی این ولایت شده اند.
محمدالله بتاش، والی، نبی جان ملاخیل فرمانده امنیه و جنرال نجیب الله رییس امنیت ملی از جمله مهم‌ترین اشخاص کلیدی در ولایت فاریاب هستند که به باورِ برخی از وکلای مردم فاریاب در مجلس نمایندگان، بی‌کفایتی و عدم آشنایی آنان با محیط جغرافیایی و مردمی آن ولایت، باعث گسترش روز افزونِ نا امنی و قتل‌های زنجیره‌ای بزرگان قومی در آن ولایت شده است.
دکتر نقیب الله فایق رییس کمیسیون صحت و ورزش مجلس نمایندگان و نماینده مردم فاریاب در این مجلس، در گفت‌وگویی ویژه‌ای با وب‌سایت هویدا، گفت: افرادی که در پست‌های مهم و کلیدی ولایت فاریاب گماشته شده اند، همه از ولایت‌های دیگر هستند و هیچ کدامِ شان با اوضاع جغرافیایی و اجتماعی آن ولایت آشنایی ندارند. به باورِ آقای فایق، گماریدن این اشخاص در پست‌های کلیدی ولایت فاریاب، از سوی حکومتِ مرکزی به اساس سلیقه‌های شخصی صورت گرفته است.
Photo: ‎شهری، در یک قدمیِ آشوب

مختار وفایی

پس از تیرباران شدنِ شش از تن از کارمندان افغانِ یک موسسه فرانسوی در فاریاب، نمایندگان این ولایت در مجلس و هزاران تن از باشندگان آن، خواهانِ برکناری مسوولان کلیدی از جمله، والی، فرمانده امنیه و رییس امنیت ملی این ولایت شده اند.

محمدالله بتاش والی، نبی جان ملاخیل فرمانده امنیه و جنرال نجیب‌الله رییس امنیت ملی، از جمله مهم‌ترین اشخاص کلیدی در ولایت فاریاب هستند که به باورِ برخی از وکلای مردم فاریاب در مجلس نمایندگان، بی‌کفایتی و عدم آشنایی آنان با محیط جغرافیایی و مردمی آن ولایت، باعث گسترش روز افزونِ نا امنی و قتل‌های زنجیره‌ای بزرگان قومی در آن ولایت شده است.

دکتر نقیب الله فایق رییس کمیسیون صحت و ورزش مجلس نمایندگان و نماینده مردم فاریاب در این مجلس، در گفت‌وگویی ویژه‌ای با وب‌سایت هویدا، گفت: افرادی که در پست‌های مهم و کلیدی ولایت فاریاب گماشته شده اند، همه از ولایت‌های دیگر هستند و هیچ کدامِ شان با اوضاع جغرافیایی و اجتماعی آن ولایت آشنایی ندارند. به باورِ آقای فایق، گماریدن این اشخاص در پست‌های کلیدی ولایت فاریاب، از سوی حکومتِ مرکزی به اساس سلیقه‌های شخصی صورت گرفته است.

دکتر فایق می‌گوید که باید هرچه زودتر حکومت مرکزی، به تبدیلی این افراد از ولایت فاریاب اقدام نموده و افراد شایسته و دلسوز را بجای آنان بگمارد.

در همین حال، نبی جان ملاخیل، فرمانده امنیه ولایت فاریاب می‌گوید که وی به اساس ضرورت مردم و دستور مقامات مرکزی به فرماندهی امنیه‌ی این ولایت گماشته شده و امنیت در این ولایت برای نیروهای امنیتی و مردم رضایت بخش است. فرمانده امنیه فاریاب، گفته‌های آقای فایق را رد نموده می‌گوید که در بعضی موارد، گزارش‌ها از وضعیت این ولایت به نمایندگان مجلس اشتباه می‌رسد.

به اساس گفته‌های دکتر نقیب‌الله  فایق، از دو روز بدینسو دفاتر و موسسات خارجی در فاریاب کارهای شان را به تعویق انداخته و 90 فیصد ساحات ولسوالی المار در اختیار طالبان و مکاتب نیز تعطیل می‌باشد.

در عین حال حاجی بشیر احمد ته‌ینج نماینده دیگرِ ولایت فاریاب در مجلس نمایندگان، با شکننده خواندن اوضاع امنیتی در فاریاب، می‌گوید که ولسوالی های المار و قیصار لانه‌ی دهشت افگنان گردیده و ساخت و سازِ واسکت‌های انتحاری و بمب‌های مورد استفاده شورشیان در آن مناطق ساخته می‌شود.

برخی ها بشمول دکتر فایق وضعیت ولسوالی المار ولایت فاریاب را در حال سقوط بدست طالبان تعریف نموده می‌گویند که هزاران خانواده، طی چند روز اخیر از این ولسوالی به نقاط دیگرِ ولایت فاریاب کوچیده اند.

دکتر فایق، همچنان تاکید کرد که، طالبان و دیگر گروه‌های دهشت افگنی ِ فعال در ولایت فاریاب، بر تمامی نقاط این ولایت توانایی انجامِ حملات و عملی‌سازی برنامه‌های شان را دارند.

این در حالی است که به گفته‌ی این نمایندگان مردم ولایت فاریاب در مجلس نمایندگان، در صورتی که حکومت به خواسته‌های مردم که برکناری مقامات کلیدی این ولایت است، تن ندهد، هزاران باشنده‌ی این ولایت از روز شنبه آینده به جاده‌ها ریخته و حضور و مراجعه به ادارات دولتی را تحریم خواهند کرد.‎
مختار وفایی، در گفت‌وگویی با دکتر نقیب‌الله فایق،
رییس کمیسیون ورزش و صحت مجلس نمایندگان
دکتر فایق می‌گوید که باید هرچه زودتر حکومت مرکزی، به تبدیلی این افراد از ولایت فاریاب اقدام نموده و افراد شایسته و دلسوز را بجای آنان بگمارد.
در همین حال، نبی جان ملاخیل، فرمانده امنیه ولایت فاریاب می‌گوید که وی به اساس ضرورت مردم و دستور مقامات مرکزی به فرماندهی امنیه‌ی این ولایت گماشته شده و امنیت در این ولایت برای نیروهای امنیتی و مردم رضایت بخش است. فرمانده امنیه فاریاب، گفته‌های آقای فایق را رد نموده می‌گوید که در بعضی موارد، گزارش‌ها از وضعیت این ولایت به نمایندگان مجلس اشتباه می‌رسد.
به اساس گفته‌های دکتر نقیب‌الله  فایق، از دو روز بدینسو دفاتر و موسسات خارجی در فاریاب کارهای شان را به تعویق انداخته و 90 فیصد ساحات ولسوالی المار در اختیار طالبان و مکاتب نیز تعطیل می‌باشد.
در عین حال حاجی بشیر احمد ته‌ینج نماینده دیگرِ ولایت فاریاب در مجلس نمایندگان، با شکننده خواندن اوضاع امنیتی در فاریاب، می‌گوید که ولسوالی های المار و قیصار لانه‌ی دهشت افگنان گردیده و ساخت و سازِ واسکت‌های انتحاری و بمب‌های مورد استفاده شورشیان در آن مناطق ساخته می‌شود.
برخی ها بشمول دکتر فایق وضعیت ولسوالی المار ولایت فاریاب را در حال سقوط بدست طالبان تعریف نموده می‌گویند که هزاران خانواده، طی چند روز اخیر از این ولسوالی به نقاط دیگرِ ولایت فاریاب کوچیده اند.
دکتر فایق، همچنان تاکید کرد که، طالبان و دیگر گروه‌های دهشت افگنی ِ فعال در ولایت فاریاب، بر تمامی نقاط این ولایت توانایی انجامِ حملات و عملی‌سازی برنامه‌های شان را دارند.
این در حالی است که به گفته‌ی این نمایندگان مردم ولایت فاریاب در مجلس نمایندگان، در صورتی که حکومت به خواسته‌های مردم که برکناری مقامات کلیدی این ولایت است، تن ندهد، هزاران باشنده‌ی این ولایت از روز شنبه آینده به جاده‌ها ریخته و حضور و مراجعه به ادارات دولتی را تحریم خواهند کرد.

۳۰ آبان ۱۳۹۲

غربتِ هنرِ نقاشی و رویاهای یک نقاش

مختار وفایی

دختری با آرزوهای بزرگ، رویاهای شیرین، فردای روشن و آینده‌ای مطمین، جاده‌های شهر را از خانه تا مکتب، از مکتب تا کورس و برعکس همه روزه قدم می‌زند. او گام‌هایش را بدونِ وقفه بر می‌دارد و باور دارد که گام‌های کوچک‌اش روزی سرزمین‌های بزرگ آرزوهایش را فتح می‌کند و شاهدِ ثمر زحمات و گام‌های استوارِ این روزهایش می‌باشد.
فقر، بیکاری و مشکلات اجتماعی یگانه دیواری است که مانع رسیدن، بسیاری از فرزندان این سرزمین به آرزوهای شان می‌شود، تعدادی به دلیل نداشتن امکانات مالی از نشستن به چوکی مکتب و گوش دادن به حرف‌های امیدبخش معلم محروم می‌شوند و تعدادی هم به دلیل جزمیت‌های موجود در جامعه‌ی واپس‌گرای افغانستان که متاسفانه دیدگاه‌های مردسالارانه‌ و بدور از فرهنگ انسانیت، زنان را به حاشیه رانده و «جنس دوم» می‌دانند.
با همه‌ی نابسامانی‌ها؛ هستند پدرانِ این سرزمین که شجاعانِ شبیه رابعه، سودابه و بی‌بی مهرو را به دنیا بخشیده اند؛ از بلخ، هرازگاهی به عنوان جایگاه و خواست‌گاهِ این شجاعان نام‌برده شده است. در واقع، در وضعیت و جوِ فرهنگی حاکم بر افغانستان، تنها نسلِ شجاعان است که می‌توانند، از سدهای آهنین اجتماعی  و فرهنگیِ ناروا که بر ذهن و روحِ جامعه‌ای ما حاکم است، بگذرند.
تنها نام اش را می‌دانم و چند اثرِ از نقاشی‌هایش را باخودم دارم. نقاشی‌هایش را در دفترم آویخته ام، هر مهمانی، برای نخستین بار به نقاشی‌های آویخته شده در دفترم خیره می‌شود، در حاشیه‌ای این نقاشی‌ها بطور معمول و به رسم سایرِ نقاش‌ها باخط ظریف و خیره‌ای نوشته است: « فرشته‌تابش لاحوری».
نقاشی‌‌های فرشته، از ظرافت‌های زیادی هنرِ نقاشی برخوردار است، روح هنر و زیبایی را بخوبی می‌توان در این نقاشی‌ها دید. در ادبیات و بخصوص شعر، باورِ من این است که: شاعر، ذاتاً شاعر است، کسی که بخواهد شاعر شود، هرگز نمی‌تواند شاعر باشد، چون شعر خواستنی نیست، شعر سرودنی است و این شعر است که باید آدم را بسراید!. این باور شاید برای همه و در همه موارد قابل قبول نباشد، اما حد اقل در مورد هنر و نقاشی، که قدامت آن شش برابر زبان نوشتاری است صدق می‌کند.
نقاشی، از پر طرف‌دارترین هنرهای زیبا است که در افغانستان از طرف‌دارانِ زیادی برخوردار است. برخی‌های معتقد اند که گذشته‌ی نقاشی در افغانستان به سال‌های 1419 میلادی بر می‌گردد و برخی‌ها گفته اند که غلام محمد مصور میمنه‌گی که در زمان حکومت امیر عبدالرحمن خان می‌زیسته است، پیش آهنگ هنرنقاشی در افغانستان بوده است.
به هرحال آنچه در تاریخ افغانستان دیده شده است، این است که جنگ‌، فقر، بی‌سوادی و عدمِ دسترسی مردم به امکانات، زمینه‌ی رشد هنر و بخصوص هنرِ نقاشی را گرفته است.
متاسفانه ادبیات و هنر، در افغانستان غریب و بیگانه مانده است، هرکسی که در زندگی اش یکی از این دو رشته را پیش‌ گیرد، به نان و نامی چندانی نمی‌رسد، این بخاطری است که ادبیات و هنر به عنوان یک ارزش در میان مردم مطرح نیست و جامعه به این دو پدیده به عنوان یک تفریح و بازیچه‌ می‌نگرد. به هرحال...
دوست خوبم محمد احمدی مسوول آموزش‌گاه افغان لمر، هرازگاهی از یک نقاش گم‌نام که فعلاً در جاده‌ی کانکور به امید راه یافتن در دانشگاه که آرمان‌شهرِ دوره‌ی دانش‌آموزی است یاد می‌کند و همواره از سخت‌کوشی، تلاش‌ها و آرزوهای بزرگ‌اش سخن می‌زند. احمدی، نقاشی‌های این نقاش را برایم بطور امانت داده است و من هم آنان را بروی دیوار دفترم آویخته ام، تا، چند روزی از زیبایی آفریده شده در دستان یک هنرمند، به زیبایی‌های اطراف‌ام ایمان بیاورم.آقای احمدی مسوول آموزش‌گاه افغان لمر، چند روز قبل ورقی که در آن، فرشته تابش لاحوری، این نقاش گم‌نام با آرزوهای بزرگ، مختصری از زیست‌نامه اش را نوشته است برایم داد.
واژه‌های زیست‌نامه‌ی فرشته تابش لاحوری به قلم خودش و با خطِ نستلیق، عروس خط‌های جهان، زیبا و خوانا نوشته شده است است، برای آشنایی شما با این نقاش،  خلاصه‌ی آن‌را برای تان می‌نویسم: فرشته تابش لاحوری، فرزند غیاث بیک، در سال 1374 در شهر مزارشریف تولد گردید. در سال 1380 ه.ج، و در سن شش سالگی در لیسه عالی مولاناجلال‌الدین محمدبلخی، شروع به آموختن نمود. در سن 9 سالگی، به هنرِ خطاطی، رسامی، و نقاشی پرداخت.
همچنان چندسالی از دانش‌آموزشی اش را تاصنف دهم، در لیسه محمدیوسف خیرخواه سپری شده است.
بیشترین اوقات خود را در هنرهای زیبا، رسامی، نقاشی و نوشتن پرداخت و علاقه‌ی خاص به نقاشی دارد و با داشتن سنِ خٌرد، آرزوهای بزرگی را با خود دارد. به دلیل ضعف اقتصاد، تاهنوز نتوانسته است به آرزوهای بزرگ و هنری اش برسد.
فرشته تابش لاحوری، اکنون دانش آموز سال اخیر لیسه فاطمه بلخی شهر مزاشریف است و برای راه‌یافتن در دانشگاه از طریق کانکور که یگانه آرزویش دانسته می‌شود در آموزش‌گاه افغان لمر به طور رایگان، روند آموزشی آمادگی کانکور را فرا می‌گیرد.
فرشته همانند دیگر فرشته‌های این سرزمین آرزو دارد، روزی بر قله‌های موفقیت و رویاهای رنگارنگی که دارد، برسد و با استفاده از دانش و توانایی‌هایش خدمت‌گذار مردم زجردیده و فقیر اش باشد.

۲۶ آبان ۱۳۹۲

روز دانشجو گرامی‌باد!

روز دانشجو، به تمامِ آنانی که دنبال کسب خرد و دانش اند مبارک باد!

دانشجویی دوره‌ای است که فکر، زندگی، اندیشه و خردِ انسان باید دگرگون شود، متاسفانه در افغانستان و بخصوص در دانشگاه‌های دولتی، به نسبت فرسوده‌گی فکرها و آلوده‌گی نظام تدریسی، تعدادِ انگشت‌شماری آن‌هم، با تلاش‌ها و مطالعاتِ بیرونی، توانسته اند حد اقل در خودشان دگرگونی‌های فکری بوجود بیاورند. عواملِ زیادی بحیث بازدارنده‌ی رشد فکری و خِرد‌ورزی در میان دانشجویان افغانستان تاثیرگذار بوده است، از این میان، حاکمیت ارواح گذشتگان بر فکر و ذهنیتِ ام‌روز جوانان، آنان را از به پیش رفتن مانع شده و باعث ثبات فکرهای کهنه و فرسوده گردیده است. برای تحولِ فکر و اندیشه، باید با فکرها و اندیشه‌های کهنه خداحافظی کرده و « طرح نو در اندازیم»!

و این حرف دکتر شریعتی:

اگر اجباری که به زنده ماندن دارم نبود، خود را در برابر دانشگاه آتش می‌زدم!

۱۴ آبان ۱۳۹۲

نیاز به اراده جمعی برای حضور میلیونی در انتخابات

مختار وفایی / سردبیر وب‌سایت هویدا
برای نخستین بار قرار است در افغانستان، قدرت به شیوه‌ی مسالمت آمیز، مشروع و قانونی از شخصی به شخصِ دیگر منتقل شود. تاریخ افغانستان است مملو است از شیوه‌های گوناگون و خونین گردش قدرت‌ میان زمام‌داران این کشور.
معمولاً پادشاهان و حاکمان در تاریخ افغانستان، با نابود کردن تیم حاکم، قدرت را در دست گرفته اند که اکثریت این قدرت‌ها فرجام خونینی را در پی داشته اند.
حالا که یک‌دهه از حضور جامعه جهانی و روی کار آمدن دموکراسی نوپا در افغانستان می‌گذرد، قرار است در بهار سال آینده قدرت از رییس جمهور کرزی به شخص دیگری که توسط رای مستقیم مردم انتخاب می‌گردد انتقال یابد.
هرچند تهدیدهای برای برگزار نشدن،  عدم شفافیت و تقلبات گسترده برای انتخابات آینده پیش بینی می‌شود، اما در نهایت در صورت برگزاری انتخابات، مردم مسوولیت دارند تا در پای صندوق‌های رای رفته و رییس جمهور آینده‌ی کشور شان را انتخاب نمایند.
تهدیدهای که ناشی از خروج نیروهای خارجی از کشور می‌شود، تهدیدهای که گفته می‌شود سال 2014 سال طاقت‌فرسا و دشوار برای مردم افغانستان خواهد بود، همه وابستگی به انتخابات شفاف، عادلانه و مورد قبول همه مردم افغانستان و طرف‌های برجسته‌ی انتخاباتی دارد که پیش شرط گذار از این مراحل دشوار، انتخابات شفاف، عادلانه و مردمی می‌باشد.
اراده‌ی جمعی برای حضور در پای صندوق‌های رای دهی، نخستین گام مردمی و همگانی در جهت آینده شفاف و روشن و بدور از تهدیدها و خطرهای احتمالی برای افغانستان می‌باشد.
مسوولیت‌پذیری فردی در قبال انتخابات و اینکه چه کسی می‌تواند کشور را به سوی رفاه همگانی، صلح دایمی و ترقی سوق دهد نیاز به اراده و تصمیم جمعی مردم افغانستان دارد.
چندین دهه زندگی در دامان جنگ و دهشت، باندازه‌ی کافی مردم افغانستان را از بی‌حکومتی و بد حکومتی بیزار ساخته است؛ این بار که فرصت برای حضور در پای صندوق‌های رای و تعیین سرنوشت کشور بدست خود مردم فراهم گردیده است؛ انتظار می‌رود تا آینده‌ی افغانستان دور از مصیبت‌های تکراری و تجربه شده طی سال‌های متمادی باشد.
بدون شک، اگر ما در انتخابات شرکت نکنیم و مسوولیت وطنی و وجدانی خود را در قبال مردم و سرزمین که حیثیت مادر را دارد، عملی نسازیم، کسانی را که ما نمی‌خواهیم و می‌دانیم که برنده شدن آنان در خیر و فلاح مردم ما نیست، رای خواهند آورد و تا پنج سال دیگر، عملاً قدرت را به کسانی که نمی‌خواهیم می‌سپاریم.
در کشورهای جهان تجربه شده است که حضور میلیونی مردم در روز رای دهی، ثبات آینده‌ی آن کشور را تامین کرده است.
امیدواریم، 16 حمل سال 1383 که روز برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای ولایتی در تقویم انتخاباتی کمیسیون مستقل انتخابات ثبت گردیده است، شاهد حضور میلیونی مردم کشور در پای صندوق‌های رای دهی باشیم و آینده‌ی افغانستان نیز با رای و انتخاب مردم، قدرت مشروع، مقتدر و باثبات را تجربه کند.

فشرده‌ای از سخنرانی دکتر محمد امین احمدی؛

چشم‌انداز سیاسی افغانستان پس از سال 2014
مختار‌‌‌وفایی / روزنامه‌نگار آزاد
فشرده‌ای از برداشت‌هایم از سخنرانی دکتر امین احمدی، از چهره‌های برجسته‌ی علمی کشور و رییس موسسه‌ی تحصیلات عالی ابن‌سینا، که این بحث  را در حضور نخبه‌گان، دانشجویان و اهل فکرِ ولایت بلخ، در تالارِ این موسسه در شهر مزارشریف ایراد کرد:
نخستین سوالی که در مورد سال 2014 مطرح می‌شود، این‌است که آیا واقعاً چه‌چیزی این سال را برای مردم افغانستان مهم و سرنوشت ساز ساخته است؟ عوامل روانی و یا موضوعات دیگر؟
به نظر دکتر احمدی، دو موضوع اصلی و یک موضوع فرعی، سال 2014 برای مردم افغانستان با اهمیت ساخته است.
1-    انتقال سیاسی 2- انتقال نظامی 3- انتقال اقتصادی.
انتقال سیاسی:
گردش قدرت همواره در افغانستان خونین و فاجعه‌بار بوده است، در تاریخ معاصر افغانستان، اکثریتِ زمام‌داران با کودتا و به خون نشاندن پادشاه و زمام‌دار وقت، قدرت را در دست گرفته اند. از دیدگاه دکتر‌ امین‌احمدی، برگزاری انتخابات آینده که در سال 1393 هجری شمسی و در «سال 2014» میلادی واقع می‌گردد، نخستین رویداد انتقال سیاسی است که قرار است به شکل مسالمت‌آمیز، مردمی و مشروع از یک شخص به شخص دیگر انتقال یابد.
از دیدگاه دکتر، چهار موضوع مهمی را که می‌تواند انتخابات افغانستان را تهدید کند، باید جدی گرفت:
1-    برگزار نشدن انتخابات
به باور دکتر احمدی، چالش‌های عمده‌ی از قبیل گسترش نا امنی و سایرِ چالش‌های داخلی و خارجی می‌تواند برگزار نشدن انتخابات را ممکن ساخته و این پروسه را خاموش کند.
2-     عدم شفافیت و نپذیرفتن نتایج انتخابات توسط طرف‌های بازنده.
در صورتی‌که انتخابات برگزار گردد، اما تقلب‌ها و عدم شفافیت در این روند بیشتر از دورِ قبل نمایان گردد و هراس این‌که طرف‌های بازنده در انتخابات، نتایج نهایی را نپذیرد نیز از جمله تهدیدهای احتمالی است که می‌تواند چالش‌زا باشد.
3-    عدم نهادینه شدن فرهنگ شکست
از تهدیدهای احتمالی دیگر به باور دکتر امین احمدی، این است که فرهنگ شکست هنوز در میان سیاست‌مداران افغانستان نهادینه نشده است و کسانی که در انتخابات شکست می‌خورند، به نحوی می‌خواهند شکست شان را توجیح نموده و عامل بی‌ثباتی و اخلال وضعیت شوند.
4-    خطر قومی شدن انتخابات
بحثِ دیگری که دکتر احمدی آن را به عنوان یک تهدید عنوان کرد، قومی شدن انتخابات افغانستان است. به باور وی، در صورتی که انتخابات قومی شود، حکومت دو قطبی می‌شود و سرنوشت افغانستان شبیه کشور مصر، پس از حکومت محمد مرسی خواهد شد.
تقسیم شدن مردم به دسته‌های قومی و دادن رای در محور قومیت، آغاز قومی شدن انتخابات و دو قطبی شدن حکومت را در افغانستان رقم می‌زند.
انتقال نظامی:
موضوعی دیگری که از دیدگاه دکتر احمدی، سال 2014 را برای مردم افغانستان با اهمیت ساخته است؛ انتقال نظامی از نیروهای خارجی به نیروهای داخلی است.
حضور نیروهای خارجی به رهبری ایالات متحده‌ی امریکا، طی بیشتر از یک‌دهه در افغانستان توانست، امنیت نسبی را در سراسر کشور فراهم سازد، و هم‌چنان در این مدت نیروهای امنیتی افغانستان ضمن آموزش‌های مسلکی از سوی کشورهای خارجی، صدها میلیون‌ دالر هزینه‌ی کمکی دریافت کرده است که خروج این نیروها از افغانستان در حالی‌که باورها بر این است که نیروهای داخلی هنوز، توانایی دفاع از امنیت کل کشور را ندارد، به عنوان یک تهدید و برگشت دوباره‌ی دهشت افگنان در کشور دانسته می‌شود.
از دیدگاه دکتر احمدی، نیروهای امنیتی کشور، هنوز توانایی آن‌چنانی نیافته اند که بتواند تهدیدهای بزرگ امنیتی که چشم بسوی افغانستان دوخته است را به تنهایی دفع نماید.
 انتقال اقتصادی:
کاهش و خروج نیروهای خارجی از افغانستان، می‌تواند انتقال اقتصادی را در کشور به بار بیاورد.
حضور این نیروها در افغانستان، باعث ایجاد صدها شرکت اکمالاتی، تولیدی و خدماتی گردید، این شرکت‌ها طی یک‌دهه‌ی گذشته باعث گردیده بود که هزاران افغان را به کار بگمارد  و از این طریق زمینه‌های کاریابی برای افغان‌ها، بخصوص نسل جوان فراهم گردد.
به گفته‌ی دکتر احمدی، قراردادی‌های بزرگ نیروهای خارجی با شرکت‌های بزرگ تولیدی، اکمالاتی، ترانسپورتی، مخابراتی، ساختمانی، چاپی و ... چرخ اقتصاد افغانستان را بالا برده بود و سالانه 10 الی 20 فیصد رشد سرمایه‌ی ملی را شاهد بودیم.
خروج این نیروهای از افغانستان ضمن این‌که بیکاری هزاران افغان و سقوط صدها شرکت و فابریکه را به دنبال دارد؛ افغانستان را وا می‌دارد تا منابع عایداتی دیگری را برایش جستجو کند.
از دیدگاه دکتر احمدی، دریافت و جستجوی منابع جدید عایداتی و زمینه‌های کار را ، پس از خروج نیروهای خارجی می‌توان «انتقال اقتصادی» نامید.
دکتر احمدی، پیش‌شرط استقلال اقتصادی را پس از خروج نیروهای خارجی، وابسته به انتخابات خوب و شفاف دانست.
راه‌های علاج تهدیدها:
«راهی به جز حضور در انتخابات نداریم». دکتر احمدی، علاج همه‌ی تهدیدهای احتمالی را، اراده‌ی جمعی برای حضور در پای صندوق‌های رای، بدون در نظر داشت، قوم، زبان، نژاد و مذهب می‌داند.
به باورِ آقای احمدی، تهدیدهای که ناشی از انتقال سیاسی، انتقال نظامی و انتقال اقتصادی در سال 2014، می‌شود، با حضور همگانی و اراده‌ی جمعی مردم افغانستان برای حضور در انتخابات و همچنان نظارتِ شفاف جامعه‌ی جهانی و انتخابات مشروع و مورد قبول طرف‌های شکست‌خورده‌ی انتخابات دفع گردد.
همچنان در اخیر دکتر احمدی، از دیدِ علمی دو موضوع را به عنوان راه حل‌ِ جلوگیری از قومی شدن انتخابات ارایه کرد:
-  نظام فدرالی –  نظام پارلمانی.
به باور دکتر احمدی، نظام فدرالی، مردم را بیشتر منسجم می‌کند و در این نظام از تمرکز قدرت جلوگیری می‌گردد. دکتر احمدی همچنان نظام پارلمانی را که می‌تواند از اختیارات رییس جمهور، بخصوص در عرصه‌ی عزل و نصب مقامات حکومتی بشمول، والیان، ولسوال‌ها و ... بکاهد، به عنوان نظامی که می‌تواند از قومی شدن انتخابات و دو قطبی شدن حکومت جلوگیری کند نام‌برد.
آگاهی‌دهی، تشویق مردم به حضور در انتخابات و فعالیت‌های روشنگری و روشنفکری در محیط‌های دانشگاهی، از دیگر راه‌حل‌های بود که از دیدگاه دکتر احمدی‌ می‌تواند از قومی شدن انتخابات جلوگیری نموده و در آینده شاهد انتخابات شفاف و آینده‌ی مطمین باشیم.

منطق حزب اسلامی!

مختار وفایی

امروز در یک مناظره‌ی سیاسی که از سوی انستیتیوت دموکراتیک ملی در امور بین‌المللی (NDI) برگزار شده بود، شرکت کردم. در این مناظره، مسوولان سه حزب سیاسی( جمعیت، وحدت مردم و اسلامی) برنامه‌ها و طرح‌های انتخاباتی شان را بازگو کرده و به سوالات اشتراک کننده‌گان پاسخ می‌گفتند.
عبدالرحمن صمدی، نماینده حزب اسلامی، در سخنان اش از گلبدین حمکتیار به عنوان امیر، رهبر و بنیان‌گذار این حزب یاد نموده و طرح‌ها و مرام‌های گلبدین را نجات دهنده‌ی افغانستان از آفت‌ها و گرفتاری‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و دینی دانست.
صمدی همچنان اضافه کرد، مرام‌نامه حزب اسلامی از همان ابتدا تاهنو


ز کوچک‌ترین تغییر را شاهد نبوده و این حزب با همان مرام و آرمانی که در زمان تاسیس اش داشت، وارد کارزاهای انتخاباتی شده است. 
نماینده حزب اسلامی در حالی که با چهره حق بجانب می‌گفت، ما دنبال قدرت نیستیم و فقط می‌خواهیم با به وجود آوردن حکومت اسلامی و تطبیق قوانین ناب محمدی، مردم افغانستان را از این وضعیت نجات دهیم؛ هوادارانِ گلبدین حکمتیار در تالار، برای وی نعره‌ی تکبیر سر می‌دادند.
من با مطرح کردن نامه‌ی حکمتیار که به مناسبت تبریکی عید نشر شده و گفته بود که باید اقلیت‌ها از صحنه سیاست افغانستان کنار زده شود، از وی پرسیدم:
در حالی‌که حکمتیار به عنوان یک چهره‌ی وحشت‌زا در میان مردم افغانستان مطرح است، پس از تشکیل حکومت در افغانستان، طی یک‌دهه‌ گذشته ضمن اینکه متهم به راه‌اندازی عملیات‌های دهشت افگنی علیه دولت و نیروهای خارجی بوده است، میله‌ی تفنگ‌‌اش هنوز هم دموکراسی و آزادی‌های فردی را نشانه گرفته است، تو چگونه و با چه مرام و برنامه‌ای از نجات مردم افغانستان توسط این آدم بشارت می‌دهی؟
نماینده حکمتیار: امیر بزرگ و رهبر محبوب حزب اسلامی، تنها در ذهن شما وحشت‌زا می‌باشد؛ تو در حدی نیستی که در مورد مردِ بزرگی شبیه گلبیدن حکمتیار ابراز نظر کنی، او در قلب همه مردم افغانستان جا دارد و انشاءالله مردم را از این وضعیت نجات خواهد داد. 
در مورد اینکه چرا موضع‌گیری انتخاباتی این حزب مشخص و در یک محور نیست، چون قطب‌الدین هلال دبیرسیاسی این حزب نامزد انتخابات و یکی از اعضای برجسته‌ی آن معاون داکتر عبدالله عبدالله است، نماینده حزب اسلامی گفت: « خو انتخابات است دگه، دل ما شد د پنج جای میریم...»
سیاست در افغانستان در حدی به رذالت و فاجعه کشانیده شده است که دیگر هیچ خط قرمزی حتی از دین و مذهب نمانده است که سیاسون بر آن نشاشیده باشد.
حزب اسلامی از یک طرف منفجر می‌کند، از یک طرف از اسلام ناب محمدی حرف می‌زند و از سوی دیگر ادعای دفاع از دموکراسی، حقوق شهروندی و  آزادی زنان را سر می‌دهد.
حکمتیار رهبرِ فراری و بنیادگرای این حزب، یکی از شدیدترین و افراطی‌ترین اسلام‌گراهای تندرو است که طی سال‌های اخیر دهشت افگنی را تاحدی در شمال افغانستان گسترش داد که عطامحمدنور والی بلخ، به طور علنی از وی انتقاد نموده و عامل نا آرامی‌های آن‌وقت شمال کشور را حزب اسلامی دانست.
تغیر فکر و اندیشه از خاصیت جوامع است، جامعه‌ی افغانستان نیز طی یک‌دهه‌ی گذشته شاهد اندک تحول فکر و اندیشه بوده است، طی این مدت مردم اندیشه‌های نو را تجربه کرده و دیگر از جزم‌گرایی و اندیشه‌های برادر کشی و تمامیت‌خواهی چون حکمتیار بیزار است.
این منطق حزب اسلامی است که مرام‌نامه اش در سال 1343 نوشته شده است و هنوز هم بر اساس همان اندیشه و مرام می‌خواهد بر مردم افغانستان حکومت کند و باعث دگرگونی اوضاع به نفع ملت و کشور گردد.
نه تنها این‌که دیگر تفکر، مرام و سخن حکمتیار در جامعه‌ی افغانستان جایگاه ندارد، بلکه نفوذ تفکر تمامیت‌خواهی و فاشیستی وی برای آینده‌ی مردم افغانستان خطرناک و تباه‌کننده خواهد بود.
بازی‌ای را که حزب اسلامی در آستانه‌ی انتخابات روی دست گرفته است، خطرناک و پیچیده است، از یک سو با تیم انتخاباتی داکتر عبدالله بیعت کرده، از سوی دیگر قطب‌الدین هلال دبیر سیاسی و معاون اسبق گلبدین حکمتیار را نامزد ریاست جمهوری کرده و همچنانش قدرتش را با حفظ ارغندیوال در وزارت اقتصاد حفظ نموده است.
حاکم شدن این حزب بر سرنوشت سیاسی کشور، بارِ دیگر افغانستان را به عقب می‌کشاند و دورانِ سیاه طالبان را تکرار می‌کند...

۲۹ مهر ۱۳۹۲

رسالت ما، در عصرِ فریب و فتنه



مختار‌وفایی
اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی افغانستان، سال‌هاست دچارِ آفت‌های شده که رنگ و بوی انسانیت، اسلامیت و حقانیت را از خود دور رانده و این وضعیت جامعه را بطور وحشتناکی بسوی قهقرا کشانیده است.
سیاسیون، ظاهراً کارشان، تاکید بر  هم‌گرایی اسلامی، وحدت‌ملی، منافع‌ملی و هویت‌ملی است؛ چیزی که در شعار خلاصه گردیده و در عمل هرگز دیده نشده است.
منافع ملی و دفاع از ارزش‌های اسلامی، شعارهای زیبایی‌ست که توسط سیاسیون، سال‌هاست وسیله‌ی فریب مردم  قرار گرفته است.
بازی با کلمات، شعارهای رنگارنگ، شیک پوشیدن، سخن زدن از اسلام، دفاع از حقوق مردم و...از مهم‌ترین ویژه‌گی‌های سیاست‌مدارانی است که در افغانستان می‌تواند موفقانه مردم را بفریبند.
اکثریت سیاست‌مداران و رهبران کاریزماتیک افغانستان که شعارِ اصلی شان حفاظت از منافع ملی و حراست از ارزش‌های دینی این ملت است، متاسفانه، خودشان آغازگرِ معامله‌گری‌های ننگین تاریخی بوده اند که اسلامِ وارونه و اسلام افراطی کنونی، حاصلِ سیاست‌های نا انسانی آنان در طول تاریخ کشور بوده است.
طی بیشتر از یک‌دهه‌ی گذشته که جهانیان آغازگرِ پاگذاشتن افغانستان در میدان پهناورِ دموکراسی بوده است؛این کشور، میدانی برای امتحانِ هرگونه فجایع و جنایاتِ ضد بشری، انسانی، اسلامی  رقابت قدرت‌ها و سازمان‌های اطلاعاتی کشورهای بیرونی بوده است. قتل‌عام‌های ویران‌گر، تجاوزات جنسی بالای زنان و اطفال، فقر شدید 36 درصدی، برتری‌جویی‌های ملیتی، ترویج فرهنگ‌های بیگانه، فسادِ اخلافی و اداری، دختر‌فروشی، و خطرناک‌تر از همه، ترویج اسلامِ افراطی و جعلی، از جمله نابسامانی‌های اجتماعِ کنونی ما را تشکیل می‌دهد.
در افغانستان، تنها سیاست‌مداران متهم و عامل وضعیتِ زجرآور کنونی نیستند، بلکه عده‌یی از «دکانداران دین» که خود را در لباس «علمای دین» جا زده اند، نقش مهم‌تر و بارزتری در این بازی‌های مبهم و خطرناک، که سرنوشت یک ملت را به تباهی و تاریکی کشانده اند، دارند.
دکانداران و فتوافروشانِ دین، با استفاده از جایگاهِ دروغین و ساختگی اجتماعی، که از ناآگاهی و نفهمی مردم ناشی می‌شود، به عمل‌کرد و سیاست‌های غیر انسانی سیاست‌مدارانِ «عصرفریب و فتنه»، مشروعیت داده و با ترویج ذهنیت‌«رهبرپرستی»، مردم را به پیروی و غلامی از این سیاست مداران دعوت می‌کنند.
نیازی به آغازِ یک تغییر
بلاخره ما باید بدانیم، رسالت و و ظیفه‌ی نسل نو، روشن‌فکر، متدین و انسان‌های باورمند به انسانیت و آزادی در افغانستان، در برابرِ این فجایع و نابسامانی‌های بجامانده از یک نسلِ تاریک و ناآگاه چیست؟
در تاریخِ جوامع پیشرفته و مردم سالار، که ام‌روزه به عنوانِ قدرت‌های سیاسی، اقتصادی و نظامی جهان مطرح اند، اکثراً دیده شده است که، «صدها سال قبل» از ام‌زور، آنان نیز وضعیت اسفناک‌تری نسبت به «امروزِ» ما داشته اند؛ نافرمانی‌های مدنی، اصلاحات دینی، گسترش دامنه‌ی فعالیت‌های روشنگری و روشن‌فکری، ظهورِ جنبش‌های اصلاحی با تفکر آزادی‌خواهی و حق طلبی، بغاوت علیه خرافات و بدعت، از جمله راه‌های بوده است که آنان توانسته اند، به مدنیت، شهروند شدن و ملت شدن نزدیک شوند!
با وجودِ این‌که معیارِ پذیرش این پدیده‌ها در هرجامعه، از هم متفاوت است، اما در افغانستان نیز ناممکن نیست که این تاکتیک‌ها با شیوه‌های ام‌روزی آن برای براندازی فجایعِ جامعه‌ای ما توسطِ علمای دینی، روشن‌فکران، نویسندگان، رسانه‌ها، مردم و آگاهان بکار گرفته شده و سرآغازِ یک تحول بسوی مدنیت، شهروندشدن و ملت شدن باشد!
من باور دارم، وقتی علمای دین، برای زدودن خرافات و اصلاحاتِ بنیادی در اجتماعِ کنونی افغانستان پیش‌گام شوند، بزودی موجِ عظیمی از توده‌ها این تغییرات را پذیرفته و اصلاحات شدیدی در جامعه ظهور می‌کند.
در اواخرِ قرن پانزدهم، کلیسا که در دستِ شماری از کشیشانِ ناآگاه و فتوا فروش بود، بر سرنوشت مردم اروپا حاکم شده بود. این کشیشان تاحدی مردم را در تاریکی نگه‌داشت که فروشِ بهشت برای گناه‌کاران در میان جامعه ترویج شد؛ اعتقاد به خرافات، فقر شدید، نفاق، از هم‌گسیختگی اجتماعی و صدها نابسامانی دیگر، دست آورد کشیشان و کلیساهای به بیراهه رفته‌ی اروپا، برای مردمِ آن سرزمین بود. نخستین جرقه‌ی مبارزه علیه این وضعیت، از سوی دوست‌داران مذهب و افراد نخبه و روشنگرای کلیساها آغاز گردید.  مارتین لوتر کشیش یکی از کلیساهای آلمان، برای نخستین بار، اعتراض‌نامه‌ی 95 ماده‌ای  را بر سرِ درِ کلیسایی که در آن نماز می‌گذارد آویخت و طی آن، عملِ پاپ و کشیشانی را که مصروف بهشت فروشی و خرافات بودند، محکوم کرد، این اعتراضِ مارتین لوتر، سرآغاز یک تغییر بزرگ در اروپا بود که تاریخ این سرزمین را عوض کرد!
احترام به خویشتن، سر آغاز اصلاح و  تحول
آنچه نیرو و روحِ جامعه و بخصوص نسل جوان افغانستان را آلوده و تاریک ساخته است، این است که رسالتِ «احترام به خویشتن» در میان این نسل، دیده نمی‌شود.
اکثریت نسل کنونی که باید، شاهد و آغازگرِ عصر تحول اندیشه و فکر در جغرافیای شان می‌بود، هم اکنون به افتخار راه گذشته‌های شان را، که پر است که از افتخارات دروغین و جعلی ادامه داده و رویاهای پدران شان را دنبال می‌کنند. اکثریت این نسل به بازوانِ محکمِ کسانی تبدیل گردیده اند که میراث آنان برای ما، ویرانی، تباهی، فقر، نابسامانی و فجایع ناگوار انسانی است. نسل نو، که در ادبیات سیاست‌مداران افغانستان از آنان به عنوان صاحبانِ «فردا»ی این سرزمین نام‌برده می‌شود، به عنوان یک ابزار در اختیار اهداف سیاست‌ورزان این سرزمین قرار گرفته اند، بدین سبب، آینده‌ی آنان با یک سیاست‌زدگی تمام روبرو شده و کشور شاهدِ تکرار فاجعه می‌شود.
احترام به خویشتن، نیروی انسانی‌ای را که در ما خفته است، بیدار می‌کند و این بیداری می‌تواند سرآغاز و پذیرش تغییر بنیادی  در خود و جامعه‌ی ما باشد.
این اصل در فلسفه‌ی کانت فیلسوف و نظریه‌پردازِ چیره دست علم فلسفه و سیاست چنین تعریف می‌گردد:
« انسان‌ها باید هم‌چون غایاتی در خودشان لحاظ شوند و نه همانندِ ابزاری برای اهداف دیگران باشند، به این جهت، انسان‌ها نباید به وضعیتِ ابزار انگارانه تنزل یابند.»
گذشته از دیدگاه‌های فیلسوفان و نظریه‌پردازان علم سیاست و  فلسفه، دین اسلام، مقدسات و سیاست‌های منظم و روشنی برای بیداری توده‌ها در برابرِ خیانت‌ها و جنایاتِ سیاست‌مدارانی خودکامه و ظالم دارد، اما متاسفانه، اسلام در این سرزمین آن‌قدر تنها و بیگانه مانده است که همه از آن فرار کرده و برای شان اسلامِ جداگانه‌ای که هیچ ربطی به اسلام اصیل ندارد، ساخته اند.
بنابر این نیاز اساسی و بنیادی ام‌روز جامعه‌ی ما یک اعتراض دینی، روشن‌گری، اجتماعی و سیاسی می‌باشد.
این اعتراض می‌تواند، با محوریتِ فکرها و اندیشه‌های نوگرا و آزاد، بدون وابستگی‌های مذهبی و ملیتی شکل بگیرد. در حالی‌که افغانستان، در سال‌های 1340 و 1350، شاهد بروزِ چنین جنبش‌های ی بوده است، اما نظام‌های سرکوب‌گر و توتالیتر، فرصت بلندکردن صدای حقانیت و انسانیت را به آنان نداده است.
فضای ایجاد شده‌ی کنونی در افغانستان که جهان به اصطلاح از آن حفاظت می‌کند، می‌تواند جنبش‌ها و اعتراضاتی را که زمینه‌ساز تغییر و تحول تاریخی در کشور باشد، میزبانی کند.
در صورتی که فرصت ایجاد شده‌ی کنونی را نادیده بگیریم، به گفته‌ی دکتر اسپنا، مشاور امنیت ملی، روزی خواهد رسید که حرف خود را با صدای بلندتر گفته نتوانیم و اگر بگوییم سرنوشت مان را با خون خواهند نوشت!
بدین لحاظ، نیاز است، تا روشن‌فکران، آگاهان، علمای دین و انسان‌های متعهد به انسانیت، با احترام به خویشتن، آغازگرِ تحول بنیادیِ اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، با استفاده از فضای ایجادشده‌ی کنونی در کشور باشند، تا تاریخِ آینده‌ی این سرزمین بر انسان ام‌روز آن نفرین ننویسد!

چرا باید به سربازان امریکایی مصوونیت قضایی داده شود؟



مختاروفایی
مدت‌هاست که بحث‌های جدی میان کابل و واشنگتن بر سرِ امضای توافق‌نامه امنیتی جریان دارد،توافق‌نامه امنیتی که بر اساس آن (در صورت توافق)، از 5000 الی 10000 سرباز امریکایی،  پس از سال 2014 در نقش حمایتی با نیروهای افغانستان باقی می‌مانند.
مقامات امریکا همواره تلاش کرده اند که این توافق‌نامه هرچه زودتر امضا گردد و در واقع با امضای آن، سرنوشت «هم‌گرایی امنیتی میان افغانستان – امریکا» مشخص گردد، اما هنوز مواردی مهمی در این توافق‌نامه باقی مانده است که بر سرِ آن توافق کلی و همه جانبه از سوی حکومت افغانستان صورت نگرفته است.
آخرین سفرِ جان‌کری وزیر خارجه‌ی امریکا در کابل، تاحدی توانست دامنه‌ی بحث و جنجال بر سرِ این توافق‌نامه را کوتاه کند، مقامات کابل و واشنگتن پس از این سفر گفتند که در همه بخش‌های توافق‌نامه میان رییس جمهور کرزی و جان کری توافق صورت گرفته است، اما مهم‌ترین مساله که دادن مصوونیت قضایی به سربازان امریکایی است، هنوز در این توافق‌نامه نهایی نشده است.
حکومت امریکا، از مدتی که بحثِ توافق‌نامه امنیتی آغاز گردیده است همواره تاکید کرده است که این کشور، در هر کشوری دیگری که سربازانش را مستفر می‌کند، باید مصوونیت قضایی داشته باشد. برای آخرین بار جان‌کری در دیدارش با کرزی نیز بر سر این مساله تاکید کرد. آقای کری واضح و صریح به رییس جمهور‌ کرزی چنین گفت: «مساله حاکمیت قضایی بسیار مهم است. ما به حاکمیت ملی افغانستان احترام عمیقی داریم و آن را به کلی رعایت خواهیم کرد. این امر در موافقت‌نامه درج شده است. اما ما در هر کجایی‌که نیرو داریم، در هر بخشی از جهان که نیروهای ما حضور دارند، چه در جاپان و چه در کوریا، چه در اروپا و افریقا، با همین معیار وظیفه اجرا می‌کنند. ما نمی‌توانیم افغانستان را مستثنا کنیم و برای آن معیار جداگانه در نظر بگیریم. ما چیزی را که قانون اساسی ایالات متحده امریکا حکم می‌کند، اجرا می‌کنیم»
با این حال، این موضوع از سوی حکومت امریکا نهایی و ثابت شده است که در هر کشوری که سربازان آن مصوونیت قضایی نداشته باشد، بساطش را از آن کشور جمع می‌کند، چون ادعای امریکا این است که، این کشور در بدل این که جان سربازانش را به خطر می‌اندازد، باید امتیازاتِ از قبیل مصوونیت قضایی در کشور میزبان داشته باشد.
کشور عراق نمونه‌ی خوبی از این ادعای امریکا است، عراق به سربازان امریکایی مصوونیت قضایی نداد و امریکا نیز حاضر نشد سربازانش را در آن کشور حفظ کند، بدنبال این تصمیم عراق، امریکا سربازانش را از آن کشور بیرون کرد و عامل سرنوشت کنونی عراق که همه روزه شاهد بمب‌گذاری‌ها و گسترش دهشت افگنی است نبود نیروهای حمایتی امریکا دانسته می‌شود. از سوی دیگر از نگاه قانون اساسی ایالات متحده‌ی امریکا و دیدگاه حقوقی،  در تمام کشورهایی که ایالات متحده حدود ۱۰۰۰۰ نیروی حمایتی و پشتیبانی مستقر کرده است، کشور میزبان، حق محاکمه و اعمال حاکمیت قضایی بر این نیروها را در بیشتر موارد جرمی ندارد، بدین لحاظ افغانستان نمی‌تواند استثنا باشد.
در همین حال، امضای این توافق‌نامه بدون شک که تاثیر مستقیمی بر چگونگی اوضاع امنیتی افغانستان پس از خروج نیروهای خارجی دارد. از دست رفتن دست آوردهای یک‌دهه‌ی گذشته، گسترش مداخلات کشورهای بیرونی به شمول برخی همسایه‌ها، قدرت‌مندی طالبان و دهشت افگنان از جمله هراس‌های احتمالی است که در خروج زودهنگام نیروهای امریکایی از افغانستان نهفته است.
یک‌دهه حضور جامعه‌ی جهانی در افغانستان، دست آوردهای زیادی از جمله، تاسیس نهادهای قانون‌گذار، جامعه‌ی مدنی، رسانه‌ها، معارف، پیش‌رفت‌های زنان، دانشگاه‌ها، اعمار جاده‌ها و... را در پی داشته است؛ خروج زودهنگام نیروهای خارجی به رهبری ایالات متحده در حالی که دهشت افگنان به حمایت برخی حلقات بیرونی در حال گسترش و تقویت شدن است و نیروهای امنیتی و استخباراتی افغانستان نیز از توانایی کامل مبارزه در برابر دهشت افگنان برخوردار نیست؛ باعث نابودی و شکست این دست آوردها خواهد شد. همچنان بدون شک، مردم افغانستان هیچ‌گاه نمی‌خواهد حضور نیروهای خارجی را در بدل از دست دادن منافع ملی شان تحمل کند، باید دقت شود که حضور نیروهای ایالات متحده‌ی امریکا در افغانستان، در تضاد با منافع ملی افغانستان و در ضدیت با هیچ کشورِ همسایه نباشد.
با این حال، تصمیم نهایی در مورد توافق‌نامه امنیتی که همان دادن مصوونیت قضایی به سربازان امریکایی است را لویه‌جرگه سنتی خواهد گرفت که تا چند هفته دیگر در کابل برگزار خواهد شد.
امیدواریم بزرگانی که در زیر خیمه‌ی لویه جرگه برای تصمیم نهایی در این مورد گردهم می‌آیند، با تحلیل‌های همه‌جانبه و دید منطقی نه احساساتی به این مساله دقت کرده و در چارچوب یک گفتمان هم‌گرایی منطقه‌یی افغانستان – امریکا، سرنوشت حضور نیروهای خارجی پس از 2014 افغانستان را در قالب منافع ملی افغانستان تعیین کنند.

۱۲ مهر ۱۳۹۲

این خانه، اجاره داده می‌شود!

مختاروفایی

با گرم شدن تنور انتخابات، اعضای مجلس نمایندگان هرکدام به شدت مصروف پکه کردن آتش انتخابات اند، و وظایف اصلی و موکلان شان را تا اطلاع ثانوی در طاقچه‌ی فراموشی گذاشته اند.

هم‌چنان در این روزها دو عضوِ برجسته‌ی این مجلس، آقایان، حاجی محمد محقق و شیخ الشایخین «عبدلرسول سیاف*» نیز از عضویت این مجلس استعفا داده اند.
خواجه صاحب عبدالرووف ابراهیمی رییس مجلس نیز مصروف کارزارهای انتخاباتی است و این شب و روزها دورِ دسترخوان سیاف غٌر می‌زند.
همه اعضای این مجلس به نحوی وابسته به شخصیت‌های مطرح سیاسی و جناح‌های درگیر در انتخابات اند.
این شب و روزها، برای وکیل صاحبان، مهم‌ترین و پر خریدارترین برنامه، کارزارهای انتخاباتی و فروش یک مشت ملت بیچاره به باداران قدرت و ثروت است.
بحث‌های کوچکی  هم‌چون، چگونگی تصویب  قانون همگانی رسانه‌ها، قانون تحصیلات عالی، قانون حق دست‌رسی به معلومات، قانون منع خشونت علیه زنان و ...این‌روزها در شان وکیل صاحبان نیست، چون که، انتخابِ زعیم آینده‌ی افغانستان  و جمع کردن یک مقدار پول برای کمپاین‌های انتخابات آینده‌ی پارلمانی، از دورِ دسترخوان‌های کاندیداهای ریاست جمهوری، از دیدگاه یک وکیل خوب، کار عاقلانه و بنیادی است!!
بدین لحاظ، از خواجه صاحب عبدالرووف ابراهیمی، خواهشمندیم، تا بر سرِ دروازه‌ی خانه‌ی ملت، تابلوی بزرگی را با این عنوان نصب کند: « این خانه اجاره داده می‌شود!»
*         نام اصلی آقای سیاف، «عبدالرسول» سیاف بود، که بعداً به توصیه‌ی شیخ‌های وهابی به «عبدالرب» رسول سیاف تغییر یافت.


یا مرگ یا آزادی!

مختار وفایی
تکه‌های از خاطراتِ نادرعلی‌پویا، مرد آهنین سازمان آزادی‌بخش مردم افغانستان، و یارانش را خواندم. واژه‌های این خاطرات پٌر است از حسرت آزادی...
انسان‌های که فکر می‌کردند رسالت آمدن و بودن شان در این دنیا، رفتن در جاده‌ی آزادی و انسانیت است...
نادر علی‌پویا، سربازان اشغال‌گر روس را "سرخ"های سیاه می‌دانست و شعار نشریه‌ی «ندای آزادی» که از سوی سازمان آنان منتشر می‌شد: «یا مرگ، یا آزادی» بود...
مردانگی، وفا به تعهد و پایداری در مقابل وحشیانه‌ترین شکنجه‌ها در زندان جنایت‌کاران خلق و پرچم، علاقه‌ و آشنایی شدید به ادبیات و سرزمین اش، از ویژگی‌های شهید پویا بود...
او در سال‌های 1340، در دوران تحصیل اش، دیوان حافظ و سعدی را می‌خواند. علاوه بر آن ، آثار صادق هدایت، چوبک، جمال‌زاده ، علی‌دشتی، تولستوی، داستایوفسکی، چخوف، بالزاک، دیکنز، جک لندن و ... را مطالعه می‌کرد...
مردانگی و شجاعت پویا از در جوابی که به مستنطق اش در زندان مزدوران روسی می‌نویسد آشکار است:
"سرنوشتِ من به ترتیبی بوده که عضو سازمان آزادی بخش مردم افغانستان شوم. برای مردی در موقعیتِ من شرم‌آمیز خواهد بود اگر عضویتِ خود را ناشی از اشتباهِ انتخاب و تصادفِ نا میمون بداند."(دوسیه‌ی نادرعلی‌پویا)
به نقل از داکتر رزاق رویین، یکی از یارانش، پویا این شعر را زیاد دوست داشت و به تکرار برای دوستانش می‌خواند:
قرن ما قرن گل مصنوعی‌ست
قرن ما قرن دل مصنوعی‌ست
در زمانی که توان
گل خرید از عطار
گل خرید از بقال
پشت در وازۀ باغ،
منتطربودن گل بیهوده‌ست...
آخرین لحظات زندگی نادر علی‌پویا از زبان نسیم رهرو:
روزِ چهار شنبه هفدهم سنبلۀ ۱۳۶۱ خورشیدی را بیاد می‌آورم. آخرین روزی که می‌توانستم صدای قلبِ مهربانِ "پویا" را از نزدیک بشنوم. پویا مشغول خواندن کتابِ مادر ( اثر ماکسیم گورکی به زبان انگلیسی) بود. نام‌های ما را خواندند و گفتند " کالای‌تانه جمع کنید!" یارانی که میعاد حبس شان معین شده بود، به سان کالبدهای بی‌رمق ایستاده بودند.چشمان غم گرفتۀ آن‌ها را هرگز فراموش نخواهم کرد. ما را از اتاق بیرون کشیدند. به دلیل نا معلومی کاروان اعدامی‌ها را دو باره به اتاق برگرداندند. همه می‌دانستیم که آخرین لحظاتِ زندگی را تجربه می‌کنیم. پویا همان کتاب را روی زانو گرفته و با آرامش عجیبی به خواندن آغاز کرد. گفتمش که در چنین حالتی هنوز کتاب می‌خوانی؟ با خون‌سردی پاسخ داد: " چند ورق ازین کتاب باقی مانده است خوش‌دارم آن‌را تمام کنم."
پس از ظهرِ همین روز ، کاروانِ اعدامی‌ها به بلاکِ اولِ زندانِ پلچرخی اتراق کرد. قوماندانِ بلاکِ اول، یک یک از یاران را از اتاق بیرون کشید. من تنها ماندم. نظرم به ساک(بیک) پویا افتید که با زنجیر باز ، در گوشۀ اتاق افتاده بود. شاید او فرصت نکرده بود تا اثاثیه اش را طورِ منظم در بیک بچیند. از جملۀ کتاب‌هایی که در قسمت بالایی بیک گذاشته شده بود، روی کتابی، این عنوان را خواندم:
«مثنوی معنوی»
...
هنگام خواندن خاطرات این ابَر مردان، نمی‌توانی اشک نریزی...
پ.ن: نادر علی‌پویا، به نادر علی‌دهاتی نیز مشهور است.


پست ویژه

بوی خوشِ کاغذ؛ خداحافظ رسانه‌های چاپی

  شاید خداحافظی با رسانه‌های چاپی برای بسیاری از روزنامه‌نگاران و خوانندگان روزنامه‌ها نگران کننده و حتی پذیرفتن آن سخت باشد، اما تحولی اس...