۲۰ بهمن ۱۳۹۰

افغانستان، پایتخت تریاکستان

دویچه وله:
در افغانستان هر از گاهی خبری در مورد ضبط محموله های مواد مخدر گزارش می شود، اما قاچاق همچنان ادامه دارد.

مسیر قاچاق تریاک از افغانستان به دیگر نقاط جهان
افغانستان 90 درصد تریاک و هیرویین جهان را عرضه می کند. در این میان، ولایت هلمند به بزرگترین مرکز کشت کوکنار تبدیل شده است. در هیچ جایی به اندازه این ولایت جنوبی افغانستان، مواد مخدر کشت نمیشود.
براساس گزارش سال 2011 سازمان ملل متحد، مافیای جهانی مواد مخدر از فروش تریاک افغانستان نزدیک به 70 میلیارد دالر پول به دست می آورد. بسیاری کارشناسان و از جمله خانم جنیت کورساوه، نویسنده مقاله علمی "قدرت جنگ و اقتصاد مواد مخدر"، به این نظر اند که درآمد ناشی تریاک افغانستان سالانه بیش از 200 میلیارد دالر است. این مبلغ بنا به ارقام بانک جهانی، بیشتر از درآمد سالانه کشورهای همسایه افغانستان، به استثنای چین و ایران، می باشد.
بزرگترین قدرت اقتصادی منطقه
از 200 میلیارد دالر پول فروش سالانه تریاک افغانستان، 2.2 میلیارد دالر آن به قاچاقبران مواد مخدر داخلی تعلق می گیرد. بر این اساس قاچاقبران محلی مواد مخدر دارای بیشترین سرمایه پولی در منطقه می باشند. هیچ بخش خصوصی دیگر، چه در افغانستان و یا در کشورهای ماحول آن، درآمد بزرگی مانند صنایع مواد مخدر در افغانستان ندارد. البته یک بخش این صنعت متعلق به طالبان است. بیش از 200 میلیون دالر به خزانه جنگی طالبان سرازیر می شود.
از میلیاردها دالری که از تریاک افغانستان کمایی می گردد، مبلغ 450 میلیون دالر برای دهقانان این کشور باقی می ماند (سالانه برای هر خانوار حدود 6000 دالر می رسد). برای دهقانان فقیر که هیچ منبع درآمد دیگری ندارند، این مبلغ پول زیادی است.
در افغانستان هر از گاهی خبری در مورد ضبط محموله های مواد مخدر گزارش می شود، اما قاچاق همچنان ادامه دارد.
دهقانی در ولایت هلمند دلایل این را که چرا کوکنار کشت می کند، چنین توضیح می دهد: «ما مصارف زیادی داریم: پول کرایه خانه باید پرداخته شود، پول مواد سوخت و پول مواد خوراکه همچنان. این همه مصارف را وقتی می توانیم بپردازیم که تریاک کشت کنیم».
بسیاری کشاورزان در سایر نقاط افغانستان نیز چنین استدلال می کنند. این دهقانان یا اجاره کار اند و یا این که مالک زمین های نسبتاً کوچکی می باشند. آنها باکشت و فروش دیگر محصولات زراعتی مانند گندم و یا برنج، پول کافی به دست نمی آورند تا معاش خانواده های شان را تامین کنند.
سیف الدین سیحون، کارشناس اقتصادی و استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه کابل به این نظر است که کشت تریاک برای دهقانان بر علاوه درآمد بیشتر، فواید دیگری نیز دارد: «کسی که تریاک می کارد، از فروش محصولات اش نگران نیست. قاچاقبر تریاک به هر دهقان تضمین می دهد که محصولات اش به قیمت خوبی خریداری می شود. حتا بسیاری اوقات پول آن پیش از پیش پرداخته می شود».
سیحون می افزاید که دهقانان شرایط بهتر از این را نمی توانند انتظار داشته باشند. به باور او، ضعف دولت و جامعه بین المللی باعث شده است که دهقانان خود را داوطلبانه در خدمت مافیای مواد مخدر قرار دهند. سیحون دولت افغانستان و جامعه بین المللی را در ارایه یک طرح جامع برای مبارزه با تولید مواد مخدر کاملا ناکام می خواند.
بیچارگی پولیس
البته ضعف ساختارهای دولتی باعث شده است تا زارعان تریاک از پیگرد و تعقیب جزایی تا جای زیادی در امان باشند. به طور مثال ولایت هلمند در موقعیتی نیست که یک شبکه کارآ و موثر پولیس را در بیرون از مرکز ولایت راه اندازی کند. از هزاران کشاورزی که در سال گذشته مشغول کشت کوکنار بوده اند تنها با هشت تن آنها برخورد قانونی صورت گرفته است. قوماندان پولیس هلمند به رادیو دویچه وله گفت: «همه می دانند که پولیس هلمند امکان زندانی ساختن هزاران نفر را ندارد».
در بسیاری مناطق که دورتر از مرکز ولایت هلمند قرار دارند و تریاک اکثر در آنجاها کشت می گردد، حکومت وظایف امنیتی را به نیروهایی که به نام "پولیس محلی" یاد می شوند، سپرده است. اما "پولیس محلی" در موقعیتی قرار ندارد تا در برابر مافیای پرقدرت مواد مخدر اقدام کند. یک پولیس محلی از ناد علی در رابطه با شرایط کاری این نیروی امنیتی چنین می گوید: "ما سلاح کافی برای تامین امنیت نداریم. علاوه بر آن حقوق و معاشات مان سر وقت پرداخته نمی شود. پسته های کنترول مان اکثرا به صورت موقتی و در زیر خیمه های فرسوده برپا شده اند».
یک منبع آگاه در هلمند به دویچه وله گفت که برخی از اعضای پولیس محلی در لیست معاش بگیران قاچاقبران مواد مخدر قرار دارند. اوعلاوه کرد که شمار زیادی از پولیس ها، چه رسمی و چه محلی، برای آن که درآمد شان را بلند ببرند، با مافیای مواد مخدر همکاری می کنند.
کارگران هشت تا دوازده ساله
تولیدات تریاک ولسوالی نادعلی و سایر روستاهایی که در آنجاها تریاک تولید می گردد، به بهرامچه واقع در منطقه دیشو ولایت هلمند آورده می شوند. بهرامچه که در مرز با پاکستان قرار دارد، مرکز جمع آوری کوکنار می باشد. از این جا تن ها کوکنار به کارخانه های هرویین فرستاده می شوند که در امتداد مرز افغانستان با پاکستان قرار دارند، تا قسماً به تریاک و قسماً به هرویین تبدیل شوند. این مواد به شکل خریطه های یک کیلویی تهیه شده و به نقاط مختلف در سرتاسر جهان فرستاده می شوند. هرویین افغانستان از راه پاکستان، ایران و آسیای میانه تا به ایالات متحده امریکا و کانادا رسانده می شود.
معمولاً در این کارخانه های هیرویین پسران بین 8 تا 12 ساله به کار گماشته می شوند. قاچاقبران مواد مخدر به دو دلیل کارگران خردسال را نسبت به کارگران بزرگ سال ترجیح می دهند: اول این که استخدام آنها به مراتب ارزانتر تمام می شود و دوم این که، کودکان 8 تا 12 ساله از هر محکمه ای برائت می گیرند. در شمال و غرب افغانستان که بیشتر چرس کاشته می شود، در مزارع علاوه بر کودکان زنان نیز استخدام می شوند.
کسی مسوولیت نمیگیرد
حکومت افغانستان تا به حال بارها اعلام کرده است که مبارزه علیه مافیای مواد مخدر تا اکنون موفقیتی در پی نداشته است، اما هیچ یک از نهادهای دولتی حاضر نیست تا مسوولیت ناکامی سیاست مبارزه با مواد مخدر را بردوش بگیرد. حتی وزارت مبارزه علیه مواد مخدر با ارایه دلایلی خود را غیرمقصر می شمارد. قیوم سامر، سخنگوی این وزارت چنین توضیح می دهد: «وزارت ما صرفاً مسوول مسایل مربوط به تدوین استراتژی است. ما برنامه ریزی می کنیم و طرح ها را پیشنهاد می نماییم. اجرای آنها به عهده ما نه، بلکه به عهده وزارت داخله است».
اما وزارت داخله افغانستان نمی پذیرد که تنها اداره مسوول مبارزه علیه مواد مخدر است. وزارت داخله از دیگر نهادهای دولتی می خواهد که مسوولیت های شان را جدی بگیرند. حکومت های محلی نیز هر کدام خواسته های خود را از حکومت مرکزی دارند. مثلاً گلاب منگل، والی ولایت هلمند می گوید: "آنچه از ما تقاضا می شود، بیشتر از آن است که ما بتوانیم به تنهایی برآورده سازیم. ما نمی توانیم به طور مثال مرزها را کنترول کنیم. اما این مرزها باید کنترول گردند تا هیچ قاچاقبر مواد مخدر از آن عبور کرده نتواند».
در همین حال، منگل مشکل اصلی را در کشت کوکنار در افغانستان نمی داند. به باور او تا زمانی که تریاک و هیرویین بازار داشته باشد، دهقانان افغان نیز کوکنار خواهند کاشت. منگل خواهان کمک بیشتر جامعه بین المللی است. اما آیساف که با 130 هزار سرباز مسلح اش در حال حاضر در افغانستان حضور دارد، وظیفه مبارزه با تولید مواد مخدر را مسوولیت حکومت افغانستان می خواند. به این شکل همه از مبارزه علیه تولید مواد مخدر صحبت می کنند اما هیچ نهادی، چه داخلی یا خارجی، حاضر نیست با جدیت مسوولیت این وظیفه مهم را به عهده بگیرد.
بنابراین، از این ابهام که کی مسوول اصلی مبارزه با مواد مخدر است، صنعت سازمانیافته مواد مخدر، به بهترین نحو سود می برد. بدین شکل مافیای مواد مخدر در افغانستان و منطقه روز به روز قویتر می شود و می تواند به سادگی مجموع اقتصاد و شاید هم سیاست افغانستان را تحت نفوذ خود قرار دهد. افغانستان در مسیری قرار گرفته است که راه برگشتی در آن دیده نمی شود، مسیری که افغانستان را به پایتخت بین المللی تریاکستان مبدل می کند، به کشوری که یک بخش جامعه اش را تولید کنندگان مواد مخدر تشکیل می دهند، و بخش دیگرش را انسان های وابسته به مواد مخدر.
رتبیل شامل آهنگ/ رسول رحیم

شروع معاملۀ یکی بده یکی بگیربین اسلام آباد وکابل

دو عامل تروراستاد ربانی درکویته به دام افتاده اند.
مقامات پاکستان به منظورکشانیدن گروه های مجاهدین برمدار پاکستان، یک رشته مشوق هایی را روی دست گرفته است. مقامات آن کشور که تا این دم، ازهمکاری با تیم تحقیقاتی دولت افغانستان درخصوص ردگیری عاملان ترور استاد ربانی خود داری می کرد؛ اکنون خود گام اول را به جلو برداشته است.
به گزارش رادیو آزادی یک کارمند بلند رتبه سفارت افغانستان در اسلام آباد که نخواسته نامش افشا گردد، در مورد دستگیری دو تن از افرادی که به دست داشتن در قتل رییس جمهور سابق و رییس شورای عالی صلح افغانستان برهان الدین ربانی دست داشتند خبر داد.
به گفته وی، این دو نفر شامل لست 5 فردی می باشند که حکومت افغانستان به مقامات پاکستان داده بودند. این افراد در شهر کویته پاکستان دستگیر شده اند.
مقام سفارت افغانستان گفته است که مامورین امنیتی افغان چندی قبل  یک نفر را بنام حمیدالله در رابطه با قتل پروفیسر ربانی دستگیر نمودند و او نام 5 نفر دیگر را که در این جرم دست داشتند به آنها داده است.
مقام سفارت در صحبت با رادیو آزادی نام این دو نفر را افشا نکرد و گفت چون سه نفر دیگری که حکومت افغانستان نام های آن ها را به حکومت پاکستان داده اند تا هنوز آزاد می باشند، او نمی تواند نام این دو تن را به رسانه ها افشا کند

واکنشها به حذف تاریخ جنگ از کتابهای درسی

 دویچه وله
حذف حوادث جنگی از مضامین تاریخ مکاتب افغانستان، با واکنشهایی از سوی مردم و شماری از صاحب نظران رو به رو شده است. وزارت معارف افغانستان گفته که به خاطر جلوگیری از تنش، بخشی از حوادث تاریخی از این مضامین حذف شده است.
امان الله امان، سخنگوی وزارت معارف افغانستان روز سه شنبه به دویچه وله گفت که وزارت معارف برای این که تنشی در کشور ایجاد نشود، از پرداختن به جزییات حوادث و جنگهای چهار دهه اخیر در افغانستان خودداری کرده است. سخنگوی وزارت معارف افغانستان گفت که این این تصمیم به تازگی نه، بلکه هشت سال پیش با مشوره کارشناسان تعلیمی، بزرگان قومی وعلمای دینی گرفته شده است.
امان الله ایمان افزود: «ما تاریخ را حذف نکردیم. معارف باید از سیاست دور نگه داشته شود. ما رویدادها را به طور کامل گنجانده ایم و جزو کتاب تاریخ ماست، اما بحث روی شخصیت ها حساسیت بر انگیز است و قضاوت بی طرفانه نخواهد بود. این امر برای نظام تعلیمی و شاگردان ما هیچ ضرری ندارد».
اما شماری از دانش آموزان و آگاهان به این باور اند که این تصمیم وزارت معارف با اعمال فشار از سوی کسانی انجام شده که خود در جنگ ها و ویرانی افغانستان سهم عمده داشته اند و حالا متوجه شده اند که نسل های آیند ه در مورد آنان چطور قضاوت خواهند کرد.

«نسل جدید افغانستان حق دارد از وقایع تاریخی کشور شان آگاهی حاصل کنند». «نسل جدید افغانستان حق دارد از وقایع تاریخی کشور شان آگاهی حاصل کنند».
زهرا موسوی، فعال فرهنگی افغانستان میگوید همه ملت ها حق دارند که در مورد تاریخ خود بدانند: «حالا نسل نو، یعنی شصت و پنج درصد جمعیت کشور در تلاش و تکاپو است که با مراجعه به تاریخ بداند که در گذشته اش چه اتفاقاتی افتاده و چرا این اتفاقات است. این ها به خاطر این که فجایع تاریخی را پنهان کنند و به آینده ها نشان بدهند که اتفاق خاصی نیفتاده بود، این کار را می کنند تا ملامت آن جنایت ها به گردن قوم و یا اشخاص مشخصی نیفتد».
در بیشتر از سه دهه اخیر، افغانستان به نحوی درگیر جنگهای خونین بوده است. تاهنوز هیچ آمار مشخصی از تلفات این جنگها در دست نیست، اما هزاران تن جانهای شان را از دست دادند و میلیونها تن دیگر آوار و آسیب پذیر شدند.
هرچند وزارت معارف افغانستان میگوید برای جلوگیری از تنشهای احتمالی برخی موضوعات تاریخی از مضامین مکتب حذف شده اند، اما دانشجویان میگویند آگاهی یافتن از جزییات گذشته افغانستان نه تنها حق آنهاست، بلکه میتواند آموزنده نیز باشد.
عارف، دانشجوی 27 ساله میگوید: «در تاریخ ما باید از واقعیت های جنگ ذکر شود که جوانان ما از گذشته ها پند بگیرند و اشتباه آنان را تکرار نکنند. باید واقعیت ها گفته شود که کی ها در این کشور جنگ و ویرانی کردند، کی ها خدمت نمودند و کی ها خیانت کردند».

جاوید، یک دانش آموز 19 ساله در ولایت هرات میگوید: «من نمی دانم این مشوره را چه کسی به وزیر معارف افغانستان داده است. به جای این که جوانان و دانش آموزان را از تاریخ گذشته و تاریخ معاصر افغانستان آگاه بسازند، برعکس عمل میکنند و تاریخ را میپوشانند».
وزارت معارف افغانستان میگوید این تغییرات بخشی از اصلاحاتی است که چند سال پیش در این وزارت برنامه ریزی شده بود. به گفته سخنگوی این وزارت، کتابهای دورههای ابتدایی و متوسطه قبلاً چاپ و توزیع شده است و کتابهای دوره لیسه نیز چاپ گردیده و به زودی از پاکستان به افغانستان انتقال داده میشود و به دانش آموزان توزیع میگردد.
این تنها اقدامی از سوی وزارت معارف نیست که در کابل جنجال خلق کرده است. اخیراً نام یک مکتب در کابل از سوی وزارت معارف تغییر داده شده است که آن هم جنجال برانگیز شده است. وزارت معارف نام مکتب «بی بی مهرو» را به «عبدالقیوم وردک» تغییر داده است.
فوزیه کوفی، نماینده مردم در ولسی جرگه میگوید: «با مشکلاتی که در افغانستان وجود دارد تغییر نام مکاتب در اولیت کاری وزارت معارف قرار ندارد. بی بی مهرو یکی از زنان قهرمان افغانستان بود که در تاریخ سیاسی کشور برای خود جایی دارد. کسانی که افتخار می آفرینند باید از نام شان صیانت شود. این اقدام وزارت معارف برای ما قابل توجیه نبود».
در شبکههای اجتماعی مانند فیس بوک نیز برخی کاربران کمپاینی را برای حمایت از نام «بی بی مهرو» برای این مکتب راه اندازی کرده اند. هرچند دلیل تغییر نام این مکتب از سوی وزارت معارف ذکر نشده است، اما برخی می گویند که عبدالقیوم وردک نام یکی از بستگان فاروق وردک، وزیر معارف افغانستان است.
رضا شیر محمدی

تجاوزگروهی قوماندانان شمال بریک پسر جوان

گزارش ازروزنامۀ هشت صبح
پسر جوانی که حدود دوماه قبل در ولایت جوزجان از سوی چند نفر مورد تجاوز جنسی قرار گرفته بود، ‌خواهان رسید‏گی به پرونده‌اش شده است.
این پسر جوان، که نجیب‌الله نام دارد و در شهر شبرغان مشغول سلمانی می‌باشد، می‌گوید در حدود دوماه پیش یکی از هم‌مسلکانش، به‌نام نقیب‌الله، او را از خانه بیرون کرده و به این بهانه که به‌یک عروسی می‌روند، تسلیم شش‌ تن دیگر می‌کند.
نجیب‌الله در یک‌تماس تلیفونی به رسانه‌ها گفت منصور، نورالدین، پهلوان گلی و آصف پهلوان که سلاح در دست داشتند، در بیرون از خانه‌‌‌اش اورا به‌مرگ تهدید کرده و بعد زدن چند سیلی، به موتر سایکل سوارش کرده و در روستای بابه علی‌شیر شبرغان بر او تجاوز کردند.
او هم‌چنان افزوده است افراد متذکره که دوتن از قماربازان شهر نیز با آن‌ها یک‌جا بود، از جریان تجاوز تصویر‌برداری کرده‌اند.
نامبرده اضافه کرد: «آن‌ها بعد از انجام فعل لواط، من را تهدید به‌ مرگ کردند و گفتند که اگر 200هزار افغانی پرداخت نکنی در همین‌جا (دشت لیلی بابه‌علی) پس از کشتن جسدت را به‌ چاه می‌اندازیم.»
نجیب‌الله درمورد این که چرا به‌خاطر افشای این قضیه دیر اقدام کرده، سکوت می‌کند؛ اما می‌گوید که برای این افراد تاحال  30 هزار افغانی پرداخته است.
به‌گفته نجیب‌الله، افراد یادشده بعد از گرفتن پول، از وی بار بار تقاضای گرفتن پول بیشتر را کرده‌اند.
نجیب‌الله گفت: «به‌ حقم ظلم هم کردند آدم غریب (نادار) پول از کجا کنم  و در آخر تصویر ویدیویی قضیه تجاوز جنسی من را بین مردم پخش کردند.»
او خواهان بازداشت و مجازات سه متهم دیگر نیز شد و علاوه کرد اگر به دوسیه نسبتی‌اش رسید‌گی صورت نگیرد، او قضیه را فردا به ریاست‌جهموری محول می‌کند، در غیرآن خود را در محضر عام می‌کشد.
موصوف به این نکته نیز اشاره کرد که طرف مقابل او افراد زورمند هستند.
مل پاسوال عبدالعزیز غیرت، فرمانده امنیه ولایت جوزجان گفت: «این قضیه درشب چهارم ماه عقرب سال روان اتفاق افتاده ولی نجیب‌الله‌نام به‌تاریخ شانزدهم ماه جدی برای ما عارض شده است.»
وی گفت: «هنوز علت این‌که نجیب‌الله روی چه ملحوظی این مساله را پنهان کرده و با تاخیر اقدام نموده است، برای ما معلوم نیست.»
غیرت می‌گوید: «پولیس صلاحیت تحقیق را از متهمین ندارد و ما قضیه را به سارنوالی محول کردیم.»
فرمانده امنیت جوزجان اظهار داشت اسامی نقیب‌الله،  پهلوان گلی و آصف پهلوان که عاملین اصلی قضیه می‌باشند، بازداشت شده‌اند و پرونده‌شان به سارنوالی محول گردیده است.
نامبرده اضافه کرد: «شخصی به‌نام جمال‌الدین که نجیب‌الله را وادار ساخته تا در رابطه به‌قضیه ابرا دهد نیز بازداشت شده است.»
به‌گفته غیرت سه‌تن از افراد دیگر که فرار کرده‌اند زیر تعقیب پولیس می‌باشد.
اما محمد نسیم، مسوول بخش تحقیق جرایم ریاست سارنوالی استیناف ولایت جوزجان می‌گوید چهارتن از افراد بازداشت‌شده در اعترافات خود در مورد این قضیه جرم‌شان را قبول کرده و پرونده آن‌ها محول محکمه شده است .
او به این نکته نیز اشاره کرد که یک ‌حلقه سی‌دی حاوی فلم جریان تجاوز جنسی بالای نجیب‌الله نیز ضمیمه پرونده متهمان می‌باشد.
در همین‌حال، عزیزالله الفتی نایب منشی مشرانوجرگه می‌گوید: «تصویر ویدیویی از عمل صورت گرفته در دست ما قرار گرفته است.»
الفتی گفت‫: «ما خواهان همکاری نیروهای امنیتی در امر گرفتاری افراد باقی‌مانده می‌باشیم تا آنان به‌سزای اعمال‌شان برسند‫.»
داکتر میرویس امینی، رییس شفاخانه ولایتی شهر شبرغان در این رابطه گفت قضیه نجیب‌الله‌نام به‌تاریخ 17 جدی از جانب فرماندهی امنیه در یک استعلام به آن‌ها گسیل شده است.
او اضافه کرد: «از این واقعه دوماه و دوازده ‌روز سپری شده است که تثبیت این قضیه با امکانات محدود طبی که ما داریم ممکن نیست.»
امینی گفت: «ما پیشنهاد کردیم تا قوماندانی امنیه این قضیه را از طریق یک‌شفاخانه مجهز و لابراتوار قوی طبی بررسی کند.»
کمیسیون حقوق بشر ولایات جوزجان، سرپل و فاریاب می‌گوید درمورد این قضیه آگاهی دارد، ولی نجیب‌الله نام در مورد قضیه‌اش این اداره را در جریان نگذاشته است.
خانم مغفرت صمیمی، مسوول کمیسیون حقوق بشر جوزجان می‌گوید: «در سال روان این چهارمین قضیه تجاوز است که بالای پسران صورت می‌گیرد.»
وی ‏دلیل بروز این واقعات را بی‌بند و باری‌های جوانان در جامعه، عدم آگاهی آنان از قانون، مسایل اخلاق اجتماعی و حاکمیت روابط بر‌ضوابط در برخی از ادارات می‌داند.

جمهوری اسلامی در آستانه ورشکستگی است

معتصم طاطایی، تحلیل گر مسائل اقتصادی خاورمیانه و استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه لندن (S.O.A.S) در مصاحبه با خبرگزاری روز می گوید تحریم های اقتصادی به مرور، جمهوری اسلامی را به سوی یک نوع ورشکستگی اقتصادی خواهد برد.

در تازه‌ترین مورد تحریم‌های بین المللی علیه ایران، باراک اوباما، با صدور بخشنامه‌ای، کلیه دارائی‌های جمهوری اسلامی را مسدود کرد؛ آنهم سه روز پس از آنکه کمیتۀ امور بانکی مجلس سنای این کشور، شرکت ملی نفت و شرکت ملی نفتکش ایران را نیز مشمول تحریم‌های جدید کرد.
رسانه‌های خارجی همزمان به نقل از منابع صنعت نفت چین، از تصمیم شرکت‌های این کشور برای کاهش واردات نفت خام ایران خبر داده‌اند؛ بر اساس گزارش‌ها میزان واردات نفتی چین از ماه مارس به نصف میزانی می‌رسد که سال گذشته از ایران وارد کرده‌اند.
تاثیرات افزایش تحریم‏های کشورهای غربی علیه جمهوری اسلامی روز به روز بیشتر خود را در زندگی روزمره مردم نشان می‌‏دهد؛ تاجایی که یک نماینده مجلس گفته ساکنان خط فقر ۱۵ تا ۲۰ درصد نسبت به سال گذشته افزایش یافته‌اند.
معتصم طاطایی، در این گفتگو به تاثیر تحریم ها بر جمهوری اسلامی می پردازد:

تاثیر دراز مدت تحریم‌های اخیر را، گذشته از تاثیر مقطعی و کنونی آن بر وضعیت کشور چگونه ارزیابی می‌کنید؟
تحریم‌ها اهداف مختلفی را دنبال کرده اند. اگر به عقب برگردیم، می‌بینیم اهداف تحریم‌ها در ابتدا، جلوگیری از دستیابی جمهوری اسلامی به سلاح اتمی بود. شرکت‌هایی هدف قرار گرفتند که به اعتقاد غرب، تکنولوژی هسته‌ای را در اختیار ایران قرار می‌دادند. غرب قصد داشت علاوه بر شناسایی این شرکت‌ها، روابط موجود را هم قطع کند؛ موضوعی که در آن موفق عمل کرد. اما جمهوری اسلامی در برابر سعی کرد تکنولوژی مورد نیاز خود را از راه های دیگر به دست بیاورد. کشورهایی مانند روسیه و یا شرکت هایی حاضر بودند به صورت زیرزمینی با ایران معامله داشته باشند. این موضوع باعث شد غرب گام‌های دیگری بردارد و مستقیما شرکت‌هایی را هدف قرار دهد که با ایران پروژه‌های مشترک اقتصادی دارند. در میان آن‌ها مجموعه بزرگی از شرکتهای ژاپنی، آلمانی و فرانسوی دیده می‌شد. این موج از تحریم‌ها نیز به هدف قطع ارتباط شرکت‌های بزرگ اقتصادی با ایران صورت گرفت که در دراز مدت موجب شد بیشتر آنهایی که در این مبادلات شرکت داشتند، دیگر نتوانند به روابط خود ادامه دهند. تاثیر آن هم بیکاری افرادی بود که در داخل ایران در این پروژه ها مشغول به کار بودند. شاید بتوان این را آغاز تاثیر تحریم‌ها تلقی کرد. در عین حال، به صورت واقعی ارتباط ایران با خارج به ویژه با آن‌دسته از شرکت‌های غربی که بخشی از این تکنولوژی را در اختیار ایران قرار می‌دادند، قطع شد. اما اگر به دور جدید تحریم‌ها که از دو ماه پیش شروع شد نگاه کنیم، می‌بینیم موارد تازه تری مطرح شده اند. هدفی که غرب در این دور از تحریم‌ها مشخصا دنبال کرد، محاصره اقتصادی بانک مرکزی و به طور کلی صنعت نفت ایران بود. تاثیرهای کوتاه مدت آن هم رویارویی ایران با موجی از نابسامانی های اقتصادی در زمینه‌های مختلف است. مشکلی که ایران در دور اول تحریم‌ها با آن روبرو نشد. تاثیرات کوتاه مدت و دراز مدت تحریم‌های دو ماه گذشته، می‌تواند باعث رشد همزمان چندشاخص اقتصادی در ایران شود: تورم، بیکاری و از همه مهم‌تر نابسامانی اقتصادی. در اقتصاد، زمانی که این سه شاخص به موازات هم حرکت کنند، کشورها، با نابسامانی اقتصادی در تمام زمینه‌ها روبرو می‌شوند. اقتصاد ایران در حال حاضر با چنین بحرانی روبروست. در هفته‌های اخیر، تاثیرات تحریم‌ها همانطور که مد نظر غرب بود، به بازار ارز منتقل شد. زمانی که بازار ارز دچار بحران شود- که شده است- تاثیر‌ها بسیار گسترده‌تر خواهد شد. دلاری که قبلن بین ۸۰۰ تا ۱۰۰۰ تومان در نوسان بود، در زمان کوتاهی، حتی تا سقف 2500 تومان هم رفت. در واقع ارزش پول ملی ایران، در مدت زمان کوتاهی در برابر ارزی مانند دلار نصف شد. هدف نهایی تحریم‌ها حرکت به سوی بی‌ارزش کردن کامل ارز ملی ایران است. اما قبل از آن در طول هفته‌های گذشته، مشاهده کردیم که میزان تورم بنا بر برخی اظهارات مسئولان از ۲۰ به ۴۰ درصد هم افزایش یافته است. وقتی که تورم یک کشور در مدت زمان بسیار کوتاه، دوبرابر شود، نشان از حرکت آن کشور به سوی نوعی ورشکستگی اقتصادی دارد. مختصر اینکه، دور جدید تحریم‌ها ایران را در سراشیبی ورشکستگی اقتصادی قرار داده است.

اشاره کردید که اهداف غرب در تحریم‌ها، تغییر رفتار جمهوری اسلامی در رابطه با مساله هسته‌ای است. آنها تا چه اندازه در این زمینه موفق شده اند؟
به نظر می‌رسد در دراز مدت موفق عمل کرده و تحریم‌ها نیز تاثیر گذار بوده است. ایران از آغاز تحریم‌ها با مشکلاتی در رابطه با انرژی هسته‌ای روبرو و مجبور شد برای تامین هزینه‌ها به فکر ایجاد بدیل‌های جدید باشد. تمام پروژه های مشترک، که مشمول تحریم‌ها شدند نیمه تمام ماندند. ایران در حال حاضر در تمام زمینه‌ها منزوی شده است. اگر وضعیت به این ترتیب ادامه داشته باشد، این کشور هیچ راهی نخواهد داشت جز اینکه مجبور شود برای پاسخ گویی به مشکلات خود، دست به چاپ پول بزند. کشوری هم که به این مرحله برسد، به‌‌ همان بلای صدام حسین و موگابه دچار خواهد شد. تورم در زمان کوتاهی می‌تواند در مقیاس زیادی بالا برود. در حال حاضر ایران نیز در آستانه رویارویی با چنین وضعیتی است اما اینکه در ‌‌نهایت، جمهوری اسلامی حاضر شود از مواضع هسته‌ای اش کوتاه بیاید، قابل پیش بینی نیست.

 تحریم‌ها تا کی می‌تواند ادامه داشته باشند؟ غرب چه ظرفیت‌هایی برای ادامه تحریم‌ها دارد؟
به نظر می‌رسد غرب به صورت نظام‌مند، هدف‌های خود را در تحریم‌ها دنبال می‌کند. آن‌ها طوری برنامه ریزی کرده‌اند که قطع یا کاهش حداکثری صادرات نفت ایران نتواند بر افزایش قیمت جهانی نفت تاثیر بگذارد. در همین راستا وزیر خزانه داری آمریکا با هماهنگی اتحادیه اروپا، سفرهایی را به چین، ژاپن و کره جنوبی آغاز کرده است. آن‌ها می‌خواهند کشورهایی که از ایران نفت می‌خرند، معاملات خود را کاملا قطع کنند و در برابر بدیل‌هایی برای تامین نفت مورد نیاز غرب و برخی از کشورهای آسیایی پیدا کنند. به نظر می‌رسد در این زمینه هم موفق شده‌اند. چون علاوه بر غرب، ژاپن و کره جنوبی هم اعلام کرده‌اند که به معاملات نفتی خود با ایران خاتمه می‌دهند. در این میان چین و هندوستان، دو کشوری هستند که هنوز بر سر اهداف غرب به اجماع نرسیده و اعلام کرده‌اند مبادلات نفتی خود با ایران را قطع نمی‌کنند. هر چند چین در روزهای گذشته اعلام کرد که میزان واردات نفتی خود از ایران را از ماه مارس سال جاری به نصف می‌رساند. چین و حتی هندوستان همچنان با کشورهایی نظیر عربستان در حال رایزنی برای تامین نفت جایگزین هستند. در هر حال تا کنون ایران به دلیل تحریم‌ها در یک مخمصه خطرناک افتاده است. جمهوری اسلامی اخیرا غرب را تهدید کرده که صادرات نفتی‌اش را پیش از موعد مقرر قطع خواهد کرد. هدف آن هم، شوراندن کشورهایی مانند یونان علیه اروپا و مشخص‌تر آمریکا است که با بحران اقتصادی شدیدی دست به گریبان هستند. به نظر می‌رسد جمهوری اسلامی نتواند به هدف خود در این زمینه برسد، چون تمام کشورهایی که خریدار اصلی نفت ایران به شمار می‌آمدند، در حال تجدید نظر هستند. بسیاری از این کشور‌ها از طریق دولت به کابینه‌های خود اعلام کرده‌اند که همزمان به دنبال پیدا کردن بدیل مناسب ایران باشند. در نتیجه می‌توانیم بگوییم که گام بعدی غرب در راستای تحریم‌ها، ایجاد یک اجماع گسترده در سطح جهانی و منطقه‌ای علیه ایران و مشخصا در راستای قطع کامل روابط اقتصادی با این کشور است.

تاثیرات افزایش تحریم‏‌ها بر زندگی روزمره مردم را چگونه ارزیابی می کنید؟
ایران تا کنون از طریق ارتباط‌های بین المللی‌اش توانسته است نیاز‌های اقتصادی خود را تامین کند. ایران کشور ثروتمندی است که حتی اگر صرفا به فروش نفت اتکا کند، قادر به ادامه حیات اقتصادی است. با توجه به محدودیت‌های گسترده در رابطه با استخراج نفت، ایران توانسته است از طریق فروش این محصول، به در آمد ۷۰۰ میلارد دلاری در طول سال دست یابد. این میزان از درآمد باعث شده است که جمهوری اسلامی مجموعه‌ای بزرگ از نیازهای خود را از طریق خارج تامین کنند. به ویژه نیازهای روزمره مردم مانند غلات، قطعات ماشین، لوازم الکترونیک و غیره. اما با اتفاقی که اخیرا افتاده، تامین این نیاز‌ها نیز به تبع از حالت رسمی و متعادل خود خارج می‌شود. آنطور که از تصمیم آمریکا و متحدان وی بر می آید، می خواهند تمامی مجاری ارتباطی ایران با جهان غرب قطع شود. ایران در چنین شرایطی باید به بازار زیرزمینی روی بیاورد و برای آن هم مجبور می‌شود که نیازهای اساسی خود را با نرخ‌های به مراتب بالاتری تهیه کند. در نتیجه قیمت تمام کالاهای وارداتی به طور قطع چند برابر می‌شود. در وضعیتی اینچنینی نرخ تورم در ایران که در حالت عادی هم بالا بوده، چند برابر می‌شود. رشد سریع میزان تورم، قدرت خرید را کمتر و کمتر میکند و نهایتا پدیده فقر تقویت می‌شود. علاوه بر این، وضعیت فعلی می تواند به ویژه باعث تقویت مافیای زیر زمینی ‌شود. این مافیا سعی می‌کند نیازهای روزانه مردم را با قیمت‌های کلان وارد بازار کند. سرمایه تعداد محدودی که این توانایی را دارند، در زمان کوتاه به یک ثروت عظیم تبدیل می‌شود و در برابر نیز اکثریت مردم ایران به سمت فقر حرکت خواهند کرد.

اما جمهوری اسلامی می‌گوید تحریم‌ها بی‌اثر است و حتی در مجلس پیشنهاد شده ایران قبل از موعد مقرر غرب، صادرات نفت را متوقف کند...
به نظر می‌رسد که جمهوری اسلامی دچار یک بحران فراگیر شده و در این راستا مجبور است تن به هر وضعیتی بدهد تا تاثیرات را به حداقل برساند. حرفهایی که در مورد قطع صادرات نفت در هفته‌های گذشه مطرح شده، به این معنی است که ایران می‌خواهد نشان دهد که هنوز قدرت مانور دارد؛ قدرتی که در واقع از آن برخوردار نیست. عربستان سعودی تصمیم گرفته است، کمبود نفت ایران را در بازار جهانی تامین کند. اگر عربستان این تصمیم را عملی کند که ظاهرا هم اینطور خواهد بود، تمام مشتری‌های ایران به سمت سعودی‌ها خواهند رفت. در نتیجه این گونه تبلیغات و اظهارنظرهای نسنجیده سیاسی، بیشتر نشان از یک آشفتگی روانی دارد تا یک تصمیم عقلانی.

گفته می‌شود صادراتی که ایران تهدید به توقف آنها کرده، پیش فروش شده است. این اقدام در عرف روابط دیپلماتیک چگونه قابل ارزیابی است؟ آیا جمهوری اسلامی به لحاظ قانونی می‌تواند دست به چنین کاری بزند؟
معمولا قراردادهای نفتی طولانی مدت هستند و بر اساس آن دو طرف معامله بر مبنای یک قیمت معین برای مدت زمان مشخصی وارد مبادله می‌شوند. این قرارداد‌ها تا پایان مدت قرارداد، قابل فسخ نیستند. اگر احیانا جمهوری اسلامی به این قرارداد‌های پایبند نباشد، طرف‌های مقابل آن می‌توانند او را به محکمه‌های بین المللی بکشانند و در صورت محکومیت، ایران باید غرامت تاخیر‌ها راهم پرداخت کند.

متقابلا چه؟ جمهوری اسلامی نمی‌تواند به دلیل تحریم‌ها علیه غرب شکایت کند؟
غرب به رهبری آمریکا به تمام این احتمالات به صورت حساب شده اندیشیده است. اگر به قطع نامه تحریمی اروپا دقت کنید، در آن مقرر شده که تحریم‌ها از تیرماه قابلیت اجرایی شدن دارند. ظاهرا به دلیل این مهلت قانونی، جمهوری اسلامی نمی‌تواند اقدامی علیه این کشور‌ها صورت دهد.

برخی از کشور‌ها مانند عراق خواسته‌اند که غرب آن‌ها را از تحریم معاف کند. مبادلات اقتصادی ایران با این کشور‌ها چقدر در سبک کردن بار جمهوری اسلامی زیر فشار تحریم‌ها و دور زدن آنها کمک می‌کند؟
ایران تامین کننده یک سری نیازهای اساسی جامعه عراق است. عراق به نفت ایران احتیاج ندارد، اما شرکت‌هایی هستند که در صورت اینکه عراق هم شامل تحریم‌ها شود، مجبور به توقف مبادلات خود می‌شوند. اما با توجه به وضعیت فعلی، پیش بینی می‌شود ایران به زودی با بحران داخلی کمبود کالا روبرو خواهد شد. موضوعی که در هر صورت موجب تضعیف روابط اقتصادی ایران با عراق و سایر کشورهای همسایه می‌شود. در این شرایط عراق دیگر قادر نخواهد بود، کالاهای مورد نیاز را از ایران وارد کند. بازار داخلی ایران در حال حاضر با کمبود‌های گسترده‌ای روبروست، بنابراین اگر به تولیدات داخلی احساس نیاز شود، خود به خود صادرات به حداقل خواهد رسید. تاثیراتی که این قطع ارتباط بر جمهوری اسلامی خواهد گذاشت، قابل مقایسه با تاثیراتی که ممکن است از سوی بقیه کشور‌ها بر او تحمیل شود، نیست. دلیل آن هم مشخص است. بحران کنونی آنقدر فراگیر است که کشورهایی مانند عراق و افغانستان قادر به جبران آن نیستند. گذشته از این در هفته‌هایی که بحران ارزی در اوج بود، به همین موازات، عراق هم دچار کمبود ارز در بازار شد. همین نشان داد که ایران به عنوان بازیکن اصلی بازار ارز در عراق، ارزهای خود را از آنجا به داخل منتقل کرده و خروج ارز‌ها در واقع بیشتر به ضرر عراق تمام شده است. ایران در هرصورت می‌خواهد کمبود ارز در کشورش را جبران کند و برای انجام این امر، به هر اقدامی دست می‌زند. دولتی مانند عراق حتی در صورت اینکه شامل تحریم‌ها هم نشود، نمی‌تواند باری از روی بحران اقتصادی ایران بردارد.

این تحریم‌ها به لحاظ سیاسی چه تاثیری می‌تواند بر مناسبات جمهوری اسلامی در سطوح داخلی و خارجی بگذارد؟
تا جایی که به مناسبات بین المللی مربوط می‌شود، به نظر می‌رسد ایران به میدان تنش قدرت‌های امروز دنیا تبدیل شده است. بحران اقتصادی که در سال ۲۰۰۸ بر آمریکا تحمیل شد، موقعیت این کشور را دچار تزلزل کرد. بحرانی که هرگز آمریکا و غرب پیش بینی‌اش را نمی‌کردند. این بحران هژمونی آمریکا را به صورت واقعی دچار لطمه کرد. از سال ۲۰۰۹ به این طرف اتفاق دیگری در سطح جهانی افتاد. میزان تولید کشورهای غیر پیشرفته از میزان تولید کشورهای پیشرفته دنیا پیشی گرفت. این مساله یعنی حضور رقبای جدی در کشورهای غیرپیشرفته ای مانند چین و هندوستان، معادلات اقتصادی دنیا را عوض کرده است. در نتیجه موقعیت آمریکا و به طور کلی غرب با یک خطر جدی روبرو است. این درحالی است که در حوزه اقتصاد هم بحران آن‌ها تشدید شده و این مساله در سطوح سیاسی نمود پیدا می‌کند. کشورهایی مانند چین و روسیه به راحتی حاضر نیستند به توصیه‌های آمریکا گوش دهند. نشست اخیر شورای امنیت در مورد سوریه تنها یکی از مصداق هاست. این نشان از آغاز فصلی جدید در مناسبات سیاسی بین المللی دارد. اگر کشوری مانند آمریکا، به عنوان قدرت اصلی غرب، بخواهد کماکان مواضعش به نظر اعتبار پذیرفته شود، نیاز دارد مجددا یکه تازی خود را ثابت کند. در طول تاریخ موارد زیادی در این زمینه دیده شده است. آمریکا بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، اقتدار جهانی خود را ثابت کرد. اقتداری که ۱۰ سال بعد در افغانستان و عراق تمدید شد. اکنون در سال ۲۰۱۲ با توجه به نکاتی که اشاره شد، آمریکا نیاز به تمدید هژمونی خود در دنیا دارد. در حال حاضر سوریه و ایران در کانون توجه غرب هستند. حمایت هیستریک روسیه و چین از سوریه، بسیاری از موضوع ها را روشن می کند. روس‌ها در راستای دفاع از ایران و پایبندی به این اصل که ایران نباید در برابر غرب تسلیم شود وارد یک تنش جهانی شده اند. از طرفی عربستان در این میان به شدت در حال سرمایه گذاری است و حتی در نظر دارد از طریق قطر در معادلات لیبی نقش بازی کند. در رابطه با سوریه هم همینطور. اگر این قرائت را مستند کنیم و اجزای آن را در کنار یکدیگر بچینیم، پی می‌بریم اتفاقاتی که در ایران در حال رخ دادن است، منحصر به مساله هسته‌ای نیست، هر چند بخش مهمی از آن است. اگر ایران بتواند به سلاح اتمی دست بیابد، اعتماد به نفس قدرت‌های مقابل آمریکا در آسیا نیز بالا می‌رود. آمریکا به خوبی از این موضوع اطلاع دارد. بنابراین هر گونه تاثیر سیاسی تحریم‌های اقتصادی را باید در چنین ساختاری مورد بررسی قرار داد. اینطور به نظر می‌رسد که روسیه مصمم است که از طریق ایران یک بار دیگر ابرقدرتی خود را در سطح جهانی ثابت کند.
اما اگر بخواهیم به تاثیرات سیاسی در داخل ایران ایران بپردازیم، باید بگویم که مردم در حال حاضر در یکی از بحرانی‌ترین دوره‌های زندگی خود به لحاظ اقتصادی قرار دارند. آیا این موضوع به مشکلات سیاسی ایران دامن خواهد زد؟ به نظر من این احتمال بسیار بالاست. چون مردم تا مرحله‌ای می‌توانند فشار‌ها را تحمل کنند. کمبود نیازهای اساسی به اعتراضاتی در ایران دامن خواهد زد که ممکن است همزمان به طرح مجدد مطالبات سیاسی هم بیانجامد. مگر اینکه جمهوری اسلامی بیش از پیش به سرکوب و گسترش دامنه آن ادامه دهد. هر چند با توجه به بحران اقتصادی و تنش‌های جهانی، موفقیت جمهوری اسلامی در این زمینه نیز با تردید‌های جدی روبروست.

گناه جوانان در كمپ اشرف چيست؟

نويسنده : حسن طوالبه
جواناني كه عمرشان كمتر از 30 سال است، كساني هستند كه در كمپ اشرف عراق، شمال شرق شهر بغداد متولد شدند، زيرا كه خانواده آنان در اين محل از 30 سال پيش سكونت دارند.
و در بسياري از كشورها به متولداني كه در خاك خودشان متولد شدند تابعيت خودشان داده مي‌شود، فكر نمي‌كنم كه اينها تابعيت ايراني داشته باشند، چرا كه رژيم آخوندي تهران آنها را مخالف محسوب مي‌كند، وكشتنشان واجب است، چرا كه آنها به ولايت  فقيه ايمان ندارند. آنها رنجهاي دردناكي متحمل ميشوند، چرا كه در تبعيد زندگي ميكنند و دور از ميهن و خويشاوندانشان در ايران هستند، و چه بسا از روستاها و شهرهايشان جز از طريق صحبت و تصاوير و فيلمهاي مستند, چيزي ندانند.
اين جوانان مي‌دانند كه در كمپ اشرف متولد شدند، آنها از وابستگان سازماني كه به نام ”سازمان مجاهدين خلق” اپوزيسيون رژيم آخوندي ايران شناخته مي‌شود هستند. آنها در روزنامه‌ها ظلمهاي رژيم آخوندي بر ضد ايرانيان را به صورت عام مي‌خوانند. مي‌دانند كه رژيمي كه بر كشورشان حكومت مي‌كند، يك رژيم مستبد است كه غير از پوست كندن و اعدام و چوبه‌هاي داربر تيرهاي برق و در ميدانهاي عمومي نمي‌شناسد، و منشور حقوق بشر را كه آ‌ئينهاي آسماني و قوانين رسمي تضمين نموده‌اند رعايت نمي‌كند.اشرفيان جوان در رنج دوگانه به سر مي‌برند:
 اول: آنها دور از وطن و خويشان و سنتهاي كشورشان متولد گرديدند.
و دوم: آنان در بحران بي‌عدالتي به سر مي‌برندكه نيروهاي قدس كه مستقيماً وابسته به رهبر علي خامنه‌اي هستند،به فرماندهي ژنرال قاسم سليماني كه به سابقه تروريستي‌اش معروف است، ودر زمينه تلاش براي ترور سفير عربستان سعودي در واشنگتن، تحت پيگرد دادگاه اسپانيا است، و همينطور عوامل (اطلاعات) ايران آنرا  اعمال مي‌كنند. اين نيروها با نيروهاي ويژه كه مستقيمابه دفتر نخست‌وزير نوري مالكي وصل هستندهمكاري ميكنند. جوانان و سالمندان و زنان كمپ اشرف از سال 2009 تا به امروز در حالت هوشياري و حواس جمعي بي‌سابقه بسر مي‌برند، زيرا رژيم آخوندي تهران در همكاري با دولت مالكي تصميم به اخراج اشرفيان از كمپشان با زور گرفته است، تا آنان را به ايران برگرداند و با سرنوشت محتوم اعدام يا زندان ابد مواجه نمايد، زيرا آنها وابسته به سازماني مخالف آخوندها و ولايت فقيه هستند. از آن سال اين كمپ از طرف نيروهاي قدس و اطلاعات و نيروهاي ويژه عراقي,و همينطور با 300 بلندگو براي آزار اشرفيان، محاصره گرديد، و نقطه‌هاي بازرسي براي ممانعت از رسيدن نفت و دارو و غذا به كمپ برقرارشد. كما اينكه كمپ با حملات مسلحانه از طرف اين نيروها _ كه سابقاً اشاره شد- مواجه گرديد كه دهها كشته و صدها مجروح بجا گذاشت، كه تعدادي از مجروحان به دليل كمبود دارو، و جلوگيري از رسيدن بيماران به بيمارستانها براي انجام عمل جراحي فوت كردند.
جوانان در كمپ اشرف از محروم بودن از زندگي در ميهن و در بين خويشاوندان، و از ستم و آوارگي و جابجايي اجباري به سوي سرنوشتي نامعلوم رنج مي‌برند. و اگر نبود كمك وجدان جهاني و قيام سازمانهاي حقوق بشري و حقوقي و سازمان ملل و دبير كل آن ( بان كي مون), امضاي توافق دوجانبه بين دولت مالكي و سازمان ملل، مبني بر جابجايي اشرفيان به كمپ (ليبرتي)، يك پادگان آمريكايي در نزديكي فرودگاه بين‌المللي بغداد صورت نمي‌گرفت، توافقي كه بعد از مشورتهاي بسيار, اشرفيان از روي بي‌ميلي با آن موافقت كردند، و 400 تن از آنان براي انتقال فوري به محل جديد اعلام آمادگي كردند، اما .. اما، و اين اماهاست كه كارشكنيها و موانع را در مقابل اجراي اين توافق گذاشت از جمله:
1-  ضرورت آمارگيري ساكنان كمپ، برغم اينكه آمارگيريشان در سال 2009 از طرف نيروهاي عراقي، و با نظارت نيروهاي قدس و اطلاعات انجام شد، كه هفت تن از آنان خواستند كه به ايران برگردند.
2-  ممانعت  از رفتن مهندسان اشرفي به ليبرتي براي بازديد آن، و اطلاع يافتن از الزامات زندگي در آن.
3-  ممانعت اشرفيان از جابجايي كالاها و دارايي‌هاي آنان از جمله خودروها و دستگاههاي برقي و ژنراتورها و پمپهايشان به محل جديد
4-  محدود كردن محل جديد به مساحت بسيار كوچك كمتر از يك كيلومتر مربع از اصل 40 كيلومتر، كه اين مساحت با ديوارهاي بتوني بلند محصور شده است، بطوريكه محل جديد تبديل به يك زندان پراز زنداني ميگردد.
اين موانع كه قاسم سليماني و اطلاعات ايران اختراع كرده‌اند براي اين است كه زمان تعيين شده براي جابجايي اشرفيان كه چهار ماه مي‌باشد بدون اينكه توافق اجرا گردد بگذرد، و پس از آن در مقابل دولت مالكي اخراج آنان با زور قرار مي‌گيرد، و در برابر آنان تسليم همه يا بخشي از آنان به رژيم آخوندي، تا با حكم اعدام مواجه شوند. به ويژه اينكه مالكي با اعلام وجود 120 حكم قضايي بر ضد جوانان اشرف، براي اين موضوع زمينه سازي كرده است, كما اينكه به رژيم آخوندي وعده تسليم رهبري مجاهدين را داده است.
واضح است كه رژيم آخوندي و دولت مالكي، ميخواهند با ايجاد يك بحران خارجي، خود را از مشكلات داخلي خلاص كنند, رژيم آخوندي در اثر تحريمهاي كشورهاي غربي با يك بحران در داخل مواجه است، و مردم ايران به دليل فقر و بيكاري و بيتوجهيو حذف، و گسترش فساد در ارگانهاي قدرت و در خود نهاد رهبري, به خود مي‌پيچند، فساد از پسرِ رهبر كه متهم به سرقت ملياردها دلارمي‌باشد،و همراهان رييس جمهور احمدي نژاد گذشته است، و همه اين وضعيت ناشي از گستاخي رژيم و خيرهسري نسبت بهجهان و سازمان ملل، و اشارهاش به بستن تنگه هرمز ميباشد، اين رژيم عكس جريان، و بر ضد منافع خود ايرانيان، حركت مي‌كند. اما مالكي تا خرخره در مشكلاتي كه خود ايجاد كردهغرق است، و يك ديكتاتوري فرقه‌اي حذف‌كننده برعليه جريانات شريف عراقي اعمال مي‌كند، و دستورالعملهاي رژيم آخوندي تهران را به اجرا مي‌گذارد، و اين چيزي است كه قاسم سليماني در سخنان وقيحانه‌ خود, مغاير با پيش‌پا افتاده‌ترين ارزشهاي حاكميت و استقلال بيان داشت، سخناني كه در آن ادعا نمود كه عراق و جنوب لبنان توسط ايران حمايت مي‌‌گردند، و ايران ميتواند دولتهايي تشكيل دهد كه در آنها سياست ايران به اجرا در بيايد،و بر ضد استكبار جهاني بايستند.
مدت توافق رو به پايان است، و موانع بسيارند، سازمان ملل مسئوليت بزرگي در قبال اشرفيان دارد، و هر آسيبي بدانان برسد لكه ننگي به طور خاص بر سازمان ملل و بر سازمانهاي حقوق بشري و پارلمانهاي اروپايي و نيروها و شخصيتهاي ملي عربي و عراقي خواهد بود.

طرح ترور دکترعبدالکریم سروش در سازمان اطلاعات سپاه

پایگاه اطلاع رسانی میهن: یک مقام نظامی در تهران، طرح ترور عبدالکریم سروش را توسط سازمان اطلاعات سپاه تأیید کرد. وی بامداد امروز به خبرنگار «میهن» گفت که سپاه، سروش را محور تئوریک جنبش سبز می داند اما وزارت اطلاعات این تحلیل را تأیید نکرده و پس از این اختلاف، سپاه خود مسئولیت پیگیری این طرح را بر عهده گرفته است.
به گفته این مقام نظامی، سازمان اطلاعات سپاه، حضور عبدالکریم سروش در نشست سفیران سبز امید در پاریس را به دقت زیر نظر داشته است؛ “معاونت اطلاعات سپاه” از سال ۸۸ پس از تصویب ستاد فرماندهی کل قوا به “سازمان اطلاعات سپاه” ارتقاء یافته است. وبسایت روز آنلاین، نخستین پایگاه خبری بود که از طرح ترور پرده برداشت.
سروش، مرداد ماه سال جاری به دعوت اردشیر امیرارجمند، مشاور ارشد میرحسین موسوی به پاریس دعوت شد. وی در نشست فعالان جنبش سبز گفت: «این که شهروندان فریاد کردند “رای من کو؟” تجلی و تبلور حق مدار شدن جنبش بود. جنبش سبز کاملا در راستای مفهوم حق مداری حرکت کرده و می کند». وی افزود: «فقیهان ما فقط با مفهوم تکلیف سرو کار دارند. آنها اساسا به انتخابات، به حق رای دادن، و به حق مردم در اداره امور اعتقادی ندارند و برای همین بدون عذاب وجدان، آراء شهروندان را میلیونی جابجا می کنند».
پیش از این، فرشته قاضی در گزارشی در روزآنلاین، از طراحی ترور چند تن از فعالین سیاسی در خارج از کشور خبر داد و نوشت که دکتر عبدالکریم سروش و شیرین عبادی در بین این اسامی قرار دارند و برخی دیگر نیز به صورت تلفنی یا از طریق ایمیل تهدید به مرگ شده اند.
بنا بر این گزارش، عملیات ایذائی و ترور چند چهره سرشناس مخالف جمهوری اسلامی در دستور کار دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی قرار گرفته است و همزمان با  تیرگی شدید روابط  تهران با کشورهای اروپائی و آمریکا و طرح  احتمال حمله نظامی به تاسیسات هسته ای جمهوری اسلامی، ترور مخالفان در دستور کار حکومت قرار گرفته؛ به گفته برخی تحلیلگران به روزآنلاین، بعد از ترور چند تن از کارکنان صنایع هسته ای جمهوری اسلامی و از آن جا که روحیه دیگر افراد شاغل در این مراکز به شدت صدمه دیده، احتمال دارد حکومت تهران در صدد انتقام جویی برآمده باشد تا به این ترتیب روحیه تضعیف شده کارکنان این مراکز را تقویت کند.
به دنبال واکنش تند کشورهای اروپائی پس از عملیات تروریستی رستوران میکونوس برلین و همچنین با روی کار آمدن دولت اصلاح طلب سید محمد خاتمی،  عملیات تروریستی برون مرزی جمهوری اسلامی متوقف شد؛ عملیاتی که تیم عوامل قتل های زنجیره ای به انجام آنها اعتراف کرده بود.
عبدالکریم سروش در آخرین نامه اش خطاب به رهبر جمهوری اسلامی که به دعوت محمد نوری زاد نوشته شد از موسوی و کروبی به عنوان «شمس و قمر جنبش سبز» یاد کرد و نوشت: «مزرع سبز جنبش را به خون سرخ جوانان آلودید و شمس و قمرِ آن را در بند کردید وآن دوشیر بیشه شجاعت را به زنجیر ستم بستید وآن دوچراغ راه آزادی را در تاریکخانه اسارت نشاندید بدین امید که جنبش فرو نشیند و بیداری فرو خسبد و اینک نیز مبتهج و مفتخرید که به عنایت ولی‌ّ عصر فتنه گران را محبوس کرده اید». وی در آن نامه افزود که «جمعی از بهترین فرزندان این آب و خاک اکنون در سیاه چال و زندان اند و رنجه و شکنجه می‌‌شوند و تاوان نیک‌خواهی‌‌ها و حق طلبی‌های خود را می‌‌دهند و نجاست و خباثت سفلگان و سفّاکان را به جان میکشند تا ردای ریاست و هاله قداست شما آسیب نبیند».
سروش خطاب به آیت الله خامنه ای نوشت: «کاری کرده اید که اینک کوچکترین اصلاح به یک انقلاب می‌‌ماند».

۱۹ بهمن ۱۳۹۰

ابراهيم يونسی، مترجم و نویسنده ایرانی درگذشت

ابراهيم يونسی، نويسنده آثاری چون «سيری در ادبيات غرب» و مترجم آثار شاخص نويسندگانی چون برتراند راسل، تامس هاردی، ماکسيم گورگی و آنتون چخوف، روز چهارشنبه در پی کهولت سن در بستر بيماری درگذشت.

ابراهيم يونسی سابقه کاری ويژه ای در امر ترجمه دارد و آثاری چون دن کيشوت از سروانتس، داستان دوشهر از چارلز ديکنز و دفتر يادداشت های روزانه يک نويسنده از فئودور داستايفسکی را ترجمه کرده است. وی همچنين در امر تاليف و داستان نويسی منتشر کرده است.

اين نويسنده و مترجم متولد سال ۱۳۰۵ بود در بانه در استان کردستان بود که گويا وصيت کرده پيکر او در همان زادگاهش به خاک سپرده شود.

به گزارش خبرگزاری دانشجويان ايران، ايسنا از جريان زندگی آقای يونسی، وی در سال ۱۳۳۲ به دليل فعاليت در حزب توده دستگير و به حبس ابد با اعمال شاقه محکوم می شود.

آن زمان در زندان به شکل مکاتبه ای تحصيل را در پیش گرفته و کتاب خواندن را به شکل جدی دنبال می کند  و به کمک سياوش کسرايی، با ناشران کار خود را آغاز می کند.

کتاب «آرزوهای بزرگ» اثر چارلز ديکنز را در زندان ترجمه می‌کند و ديگر اثر چارلز ديکنز به نام «خانه قانون‌زده» و «اسپارتاکوس» نوشته هوارد فاست و «شرلی» از شارلوت برونته همان زمان ترجمه می شوند.

بعد از زندان، سه سال بيکاری کشيده و بعد با محمد قاضی، ديگر مترجم توانا آشنا می شود.

کمی بعد در مرکز آمار ايران، وابسته به سازمان برنامه به عنوان محقق استخدام شده و به تدريج به عنوان بعد مترجم کارخود را ادامه می دهد و دست آخر رييس مرکز می‌شود. ابراهيم يونسی پس از وقوع  انقلاب اسلامی در ايران، اولين استاندار کردستان بود.

شماری از آثار شاخص تامس هاردی، شاعر و نويسنده انگليسی مانند «تس دوربرويل» و «جود گمنام» توسط مترجمی به نام «سيروان آزاد»ترجمه و روانه بازار شده اند که از ترجمه های خوب به حساب می آيند. گويا اين عنوان مستعار آقای يونسی بوده و به دليل معذوريت های شغلی که داشته، از اسم مستعار برای کار استفاده کرده است.

از ديگر آثار اين نويسنده و مترجم می‌توان به تاليف رمان «مادرم دوباره گريست»، «گورستان غريبان»، «شکفتن باغ» و «اندوه شب بی‌پايان» اشاره کرد.

ابراهيم يونسی در دو سال گذشته از بيماری آلزايمر رنج می برد.

یک فتوای دینی در سودان ورزش زنان را "حرام" دانست

دبی-العربیه.نت
"مجمع فقه اسلامی" در سودان در واکنش به درخواست فیفا جهت اعزام ورزشکاران زن این کشور به رقابت های بین المللی ، با انتشار فتوایی ورزش زنان را "حرام" دانست.

این نهاد اسلامی در توضیح دلایل صدور فتوای خود ، ورزش زنان را "موجب فساد اخلاقی " در جامعه سودان دانسته است.

بر اساس اين گزارش فتوای "مجمع فقه اسلامی " سودان باعث بروز اختلافاتی میان علمای دین در این کشور شده است.

بنا بر گزارش سایت ورزشی العربیه.نت در حالی که برخی از علمای دین در سودان از ورزش زنان در این کشور دفاع کرده و آن را موجب افزایش سلامتی در میان این قشر از جامعه دانسته اند برخی دیگر مخالفت شدید خود را با ورزش زنان اعلام کرده اند.

برخی بر این باورند که به دلیل عادات ورسوم محافظه کارانه مردم سودان به ویژه در مسئله پوشش ورزشکاران زن ، از این فتوی استقبال خواهد شد.

از سوی دیگر عده ای از ورزشکاران زن در سودان با ابراز ناخشنودی خود از صدور چنین فتوایی ، دولت این کشور را نسبت به عدم ارزش نهادن به ورزش زنان ، مورد سرزنش قرار داده اند.

گسترش نفوذ رو به رشد اسلام گرایان سودان در زمینه های مختلف ، موجب بروز نگرانی های درمیان فعالان حقوق زن در این کشور شده است.

گم شدن یک میلیون دالر در وزارت فرهنگ!!

به نقل از تلویزیون یک، یک میلیون دالری که برای ساخت فیلم غزنوی فراهم شده بود از وزارت اطلاعات و فرهنگ گم شده است.
رئیس افغان فیلم می گوید که این پول را محمد قسیم فهیم، معاون رئیس جمهور کرزی برای ساخت فیلم غزنوی به ریاست افغان فیلم کمک کرده بود.
آنان از بی توجهی وزارت اطلاعات و فرهنگ در رشد سینمای افغانستان انتقاد می کنند و می گویند کمک هایی که به افغان فیلم صورت می گیرد در این وزارت به غارت می رود.
اما در همین حال وزارت اطلاعات و فرهنگ از کمک یک میلیون دالر برای تولید فیلم غزنوی به ریاست افغان فیلم اظهار بی خبری می کند!!
داکتر رهین؛ وزیر اطلاعات و فرهنگ در این راستا گفت: از این موضوع بی خبر هستم از مارشال فهیم سؤال میکنم.
در همین حال شماری از سینماگران می گویند که بی توجهی وزارت اطلاعات و فرهنگ به سینماگران افغانستانی و همزمان با این ورود فیلم ها و سریال های خارجی سبب شده است تا آنها با مشکلات زیادی رو به رو شوند.
در سالهای اخیر نه تنها سینمای افغانستان به سبب مشکلات مالی و تخنیکی نتوانسته است تا تولید قابل توجهی داشته باشد، بلکه سینمای افغانستان در بخش خصوصی نیز نتوانسته است جای فیلم ها و سریالهای خارجی را در رسانه های تصویری بگیرد.

رابطه مالی اوباما با قاچاقچیان مواد مخدر

یک روزنامه آمریکایی فاش کرد که اوباما از یک خانواده تبهکار مکزیکی 200 هزار دلار کمک انتخاباتی دریافت کرده است.
به گزارش نیویورک‌تایمز، دو تن از بزرگ‌ترین قاچاقچیان مواد مخدر در آمریکا به بزرگترین حامیان مالی باراک اوباما، رئیس‌جمهور این کشور برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری 2012 بدل شده‌اند.
این دو سرمایه‌دار دو برادر هستند که در مکزیک صاحب قمارخانه بوده و در قاچاق مواد مخدر دست دارند. یکی از این دو، "خوان خوزه روژاس کاردونا" (معروف به په‌په) نام دارد و در مکزیک با شبکه‌های تبهکار و قاچاقچیان مواد مخدر در ارتباط است. وی در سال 1994 توانسته است از یک وثیقه سنگین در ایالت آیوا فرار کند.
بر اساس اسناد وزارت خارجه آمریکا در سال 2009، وی متهم است که برای ترور رقبای تجاری خود تلاش کرده و همچنین در پرداخت کمک‌های مالی غیرقانونی به کمپین‌های انتخاباتی دست داشته است. برادر وی، "کارلوس روژاس کاردونا" از رئیس حزب دموکرات در ایالت آیوا خواسته بود که برای په‌په به دنبال بخشش باشد.
این دو برادر تاکنون ۲۰۰ هزار دلار به کمپین انتخاباتی باراک اوباما کمک کرده‌اند. په‌په کاردونا یکی از خطرناک‌ترین افراد در زمینه قمار و خشونت در مکزیک به شمار می‌رود. وی البته در سال 2007 خود نیز از یک ترور جان سالم به در برده است.
باراک اوباما که در سال 2008 با وعده تغییر روی کار آمد، بخش عظیمی از حمایت مردمی از خود را از دست داده است تا آنجا که بنابر نظرسنجی‌های موسسه گالوپ، میزان تایید عملکرد وی در بین مردم آمریکا به ۴۴ درصد کاهش یافته است.
بدیهی است افشای رابطه مالی اوباما با قاچاقچیان مواد مخدر آن هم در روزنامه پرتیراژی چون نیویورک‌تایمز نمی‌تواند اثر مثبتی بر عملکرد انتخاباتی وی داشته باشد.

اندر باب بی بی مهرو و پوهاند وردک(طنز)

در سنه 1390 ه. ش در قلمرو شاه شیران قبله عالم حامدشاه خان کرزی که در دربار او وزیران و مستشارهای عاقل، عالم، بادرایت و دوراندیش زیاد بودی که یکی وزیری بودی اندر طایفه همیشه مقرب دربارها یعنی وردک، که نرده های ترقی را به سرعت باد طی بکردی و مقرب خاص و همدم یاور مخصوص قبله عالم بشدی. او را فاروق خان وردک نامیدندی.

وی که گویند سر رشته در دارو شناسی بداشتی و این علم را از کشور همیشه دوست همسایه شرقی که در شبانه روز هشتادو شش هزارو چهارصد بار از روی پاکی و خلوص نیت الطاف خیر به ملک خداداد حامدشاه خان مینمایندی، در آن دیار مهارت در این رشته را بیاموختی.

قبله عالم هم از روی نمک شناسی و ارادتی که به آن کشور همسایه دارد و ایمان خاص به دارالعلوم ها و دستپروده های آن دیار دارد با یک تصمیم دوراندیشانه عاقلانه و با استخاره ملاهای آی اس آی فاروق خان را محرم راز و سمت وزارت معارف بدادی.

فاروق خان هم از آنجائیکه دارو شناس بودی و با تأثیر و خواص داروها آشنا بودی قسم به ردا قبله عالم بخوردی که از تمام فنونی را که در دارالعلوم های ملک پاک بیآموختی برای مداوای طفلکان و مدارس این دیار بکار خواهد بردی و به شکل مرسوم در عنعنه قبیله وی خویش کتب و مدارس را نظم خواهد دادی.

در نخست نام سیاسران را از کتب طفلکان حذف بکردی و بگفتا که طفلکان را نشاید که در هنگام سبق آموختن نام ننگ و ناموس و سیاسران را به زبان بیاورندی. میلیون ها درهم اتازونی را که دوستان نصرانی قبله عالم به این دارالاسلام ذکات بداندی صرف اصلاح این کتب بشدندی. بلاخره کتب طفلکان به رسم و عنعنه قبیلوی مطابقت بکردی. از این خرد وی دیگر وزیران و وکیلان حیرت ها بکردندی و تشویق ها این وزیر داروساز را بکردندی.

بعداً این وزیر نظر به کتب ادبیات دری انداختی و بگفتا که چرا در این کتب از شاعران فارسی زبان بنوشتندی. ما از خود ننگ و ناموس بداشتمی و ما را نشاید که مفاخر همسایه غربی که با ما نه لسان مشترک دارد و نه کلتور مشترک و نه هیستوری مشترک. باز رو به امیر خزانه بنمودی که او هم روزی طالب العلم در همان دارالعلوم های ملک پاک بودی. گقت صلاح مایان را نباشد که اندر کتب طفلکان مدح این همه بیگانگان بنوشتندی و این به صلاح وحدت قبیلوی نبودی. ما را از خود ننگ و غیرت همی بودی. امیر خزانه گفت که این از اهم امور بودی و ما را در خزانه درهم های اتازونی زیاد برای زدودن لکه ننگ وعار موجود بودی. باز درهم های اتازونی امیر خزانه به وزیر وردک بدادی و کتب جدید ادبیات دری را توسط هئیت تألیف و ترجمه نا دری زبان ها اصلاح بنمودی. و نام و آثار تمام بیگانه های فارسی زبان را از آن بیرون بکردی. باز هم دیگر وزیران و وکیلان به درایت این وزیر احسن بگفتی و از این خرد بیهوش شدندی.

القصه روزی این وزیر در دربار خود متوجه شدی که مدرسه ایست در بلد کابل که در آن سیاسران سبق آموختندی. نام این مدرسه از سنه های ماضی بی بی مهرو بودی. وزیر که این نام را خلاف عرف و رسم قبیله دانستی سوال بکردی که این بی بی مهرو کی باشد و چرا مدرسه یی به قرب ما به نام یک سیاسر بگذاشتندی. بعد معلوم شدی که در روزگار ماضی این بی بی مهرو در بلد کابل یک داستان عشقی هم بداشته بودی پس این نام را باید در جاه بحذفیدی و تا دامن قبیله را از لکه ننگ پاک بکردی. وزیر دانا در جا بفرمودی که با این نام منحوث مؤنث آینده طفلکان را خراب بشدندی. پس تصمیم بگرفتی که نام یکی از نزدیکان نرینه اش را به آن مدرسه اطلاق ینمودی که هم طفلکان را آینده تربیت خوب قبیله بشوندی و هم این نام از این طفلکان سیاسر مواظبت بنمودی.
همین بود که بی بی مهرو را معدوم بساختندی و آن مدرسه را لیسه نسوان پوهاند عبدالقیوم وردک نام بنهادندی.

بازبین

طنز : به شـاهـزاده ظـاهـر رأی می دهم

شاهزاده ظاهر قرار است در انتخابات آینده ریاست جمهوری شرکت کند.

هزاره: به مصطفی ظاهر رأی می دهم که من جوالی زاده هستم و او شاهزاره.
به مصطفی ظاهر رأی می دهم که پدرم باج ده بود و پدرش باج گیر.
به مصطفی ظاهر رأی می دهم که من از تحصیل محروم بودم و او در دانشگاه خارج تحصیل می کرد.
به مصطفی ظاهر رأی می دهم که جدش جدم را فریب داده بود و خودش خودم را فریب بدهد...

ازبک: به مصطفی ظاهر رأی می هم که پدرم نفرخدمت بود و پدرش بادار.
به مصطفی ظاهر رأی می دهم که پدرم تبعید شده بود و پدرش تبعید کرده بود.
به مصطفی ظاهر رأی می دهم که ملک پدرم غصب شده بود و پدرش غصب کرده بود.
به مصطفی ظاهر رأی می دهم که پدرم حقیر بود و پدرش مغرور...

تاجیک: به مصطفی ظاهر رأی می دهم که پدرم سرباز لتخوار بود و پدرش شاه شلاقی.
به مصطفی ظاهر رأی می دهم که ملک پدرم به آتش نشست و پدرش به آتش نشاند.
به مصطفی ظاهر رأی می دهم که شناسنامه پدرم جریمه بود و شناسنامه پدرش امتیاز...

پشتون: به مصطفی ظاهر رای می دهم که خودش پشتون است و ...

گوسفند: به مصطفی ظاهر رأی می دهم که از گوسفند گوسفند می روید و از چوپان چوپان...

رییس شورای علما: این آزادی زهر بیان است!!

به گزارش شبکه اطلاع رسانی افغانستان (afghanpaper)، مولوی قیام الدین کشاف، رییس شورای علما و سخنگوی شورای عالی صلح، از آزادی بیان موجود در افغانستان به شدت انتقاد کرد.
رییس شورای علما آزادی بیان در افغانستان را به زهر بیان تعبیر کرد.
وی در محفلی به مناسبت گرامیداشت میلاد پیامبر اکرم (ص) در مقر وزارت امور داخله راه اندازی شده بود، گفت که اسلام، آزادی بیان را برای نخستین بار در دنیا مطرح کرد اما امروز، این مقوله بر خلاف ارزش های این دین و برای ترویج "فرهنگ بیگانه ها" به کار گرفته می شود.
وی در این مورد از برنامه "ستاره افغان" نام برد که به گفته وی، مدیران این برنامه می توانند به عوض ستاره افغان، ستاره قرآن را اجرا کنند.
مولوی کشاف می گوید که آن چیزی که امروز در افغانستان به عنوان آزادی بیان مطرح شده، آزادی بیان نه بلکه "زهر بیان" است.
سخنگوی شورای عالی صلح گفت: ما مسلمان هستیم اما خلاف ارزش های اسلامی عمل می کنیم هر عیبی که است در مسلمانی خود ما است.
طی ده سال گذشته با افزایش شبکه های خصوصی و گسترش رسانه ها در افغانستان، عملکرد آنان مورد انتقاد قرار گرفته است.

انتخابات هیأت اداری شورای ولایتی بلخ

دور سوم انتخابات شورای ولایتی بلخ برای گزینش رییس، معاون و منشی این شورا دیروز یکشنبه برگزار شد .

گفتنی است که در این انتخابات؛ هیأت اداری دور گذشته مجدداً کرسی‌های‌شان را تصاحب کردند.

داکتر محمدافضل حدید، به حیث رییس شورا، غلام‌عباس اخلاقی به سمت معاون و شکیبا شکیب به حیث منشی شورای ولایتی بلخ با کسب اکثریت آرا برگزیده شدند.

هیأت اداری بلخ در سخنرانی‌هایشان وعده سپردند که در تشخیص و رفع مشکل‌های مردم ولایت بلخ تلاش خواهند کرد.آنان در عین حال گفتند که می‌کوشند عمده‌ترین چالش‌ها را به مسؤلان محلی و در صورت لزوم مسؤلان در مرکز برسانند و راه‌‌حل‌هایی را برای این مشکل‌ها جستجو کنند.

رضایت 85 در صد مرد م شمال از عملکرد پولیس

 یافته های یک نظر سنجی کمیسیون مستقل حقوق بشر در شمال بیانگر آنست که 85 در صد شهروندان چهار  ولایت شمالی از عملکرد پولیس رضایت دارند.این نظر سنجی در ولایات بلخ ،سرپل،سمنگان و شبرغان از  411 تن از شهروندان و مقامات دولتی به شمول 199 زن و 212 مرد ،مقامات عدلی و قضایی و توقیف شده ها و زندانیان صورت گرفته است.
قاضی سید محمد سامع رییس کمیسیون مستقل حقوق بشر در شمال با حضور سمونوال نصرالله آمر بخش حقوق بشر قومندانی امینه ولایت بلخ در یک کنفرانس مطبوعاتی گفت که این نظر سنجی توسط یک گروپ یازده نفری این کمیسیون در چها رولایت شمالی کشور صورت گرفته که سه چهارم شهروندان این شهرها از رویه پولیس با مردم راضی  هستند. همچنان یافته های این نظر سنجی در عین حال بیانگر آنست که نیمی از پرسش شوندگان اداره پولیس را ناسالم خواندند.
همچنان درین نظر سنجی  شهروندان از لت وکوب ،اذیت و ازار و تحقیر و توهین پولیس شکایت نموده که سمونوال نصرالله  مسوول بخش حقوق بشر قومندانی امنیه ولایت بلخ آنرا رد نموده و می گوید که تاهنوز هیچ شهروندی درین رابطه به انهاو یا به مراجع عدلی و قضایی شاکی نشده اند...
این نظر سنجی نشان می دهد که میزان رضایت مردم از پولیس در هر ولایت مختلف بوده و این رضایت نسبتاً در حد بالایی بوده است.شهروندان سرپل و آیبک 80 درصد رضایت شان را پولیس ابراز داشتند؛شهروندان مزارشریف 67 در صد از عملکرد پولیس رضایت دارند و شهروندان شبرغان با 77 درصد پاسخ های مثبت رضایت شان را از علمکرد پولیس ابراز نموده اند.
همچنان درین نظر سنجی آمده است که شهروندان شهر مزارشریف،شبرغان و سمنگان رشوه ستانی را نشانه فساد در دستگاه پولیس دانستند.
 این در حالیست که دو هفته قبل نشر سنجی دیگر ی که از سوی وزارت داخله صورت گرفته بود  نیز نشان میداد که 85 در صد شهروندان افغانستان از عملکرد پولیس رضایت دارند.
گزارشگر: مختار وفایی
ولایت: بلخ



قاتلین جنرال داوودو شاه جهان نوری بازداشت شدند!

ریاست امنیت ملی از بازداشت سه فرد کلیدی طالبان و سازمان دهندگان حملات انتحاری در شمال خبر می دهد.
لطف الله مشعل، سخنگوی ریاست عمومی امنیت ملی افغانستان در نشست خبری امروز گفت که این افراد دو هفته قبل هنگامی که قصد فرار از ولایت تخار به پاکستان را داشتند در ولسوالی جبل سراج ولایت پروان بازداشت شدند.
سخنگوی ریاست عمومی امنیت ملی افزود که در بازجویی های اولیه، این افراد اعتراف کردند که در سازماندهی حمله به جان جنرال داوود داوود قوماندان پولیس زون 303 پامیر در شمال،‌ جنرال شاه جهان نوری قوماندان امنیه تخار،‌ مطلب بیک عضو پارلمان،‌ شیر عرب از قوماندانان جهادی و انجینر محمد عمر والی قندوز دست داشته اند.
مشعل می گوید که این افراد قاری حسن،‌ قاری یاسین و محب الله نام دارند و دانش آموزان یک مدرس دینی در ولایت تخار بوده اند.
در واکنش به قتل های زنجیره ای، پارلمان با متهم کردن مقام های دولتی به بی کفایتی، مقامات ارشد امنیتی را برای توضیحات به مجلس فرا خواندند.
سخنگوی ریاست عمومی امنیت ملی افزود: اين سه تن، سازمان دهنده حملات تروريستى و انتحارى بر سه مقام دولتى و يک عضو پارلمان بودند.
در حمله انتحارى که در ماه جدى سال جارى در مراسم نماز جنازه یکتن از بزرگان قوم در منطقه بیگ آباد شهر تالقان مرکز ولايت تخار رُخ داد، 20 تن به شمول عبدالممطلب بیگ، نماینده مردم تخار در پارلمان کشته شد و بیش از ٥٠ تن زخمی شدند.
جنرال محمد داوود داوود، قوماندان زون ٣٠٣ پامير در شمال و مل پاسوال شاه جهان نورى قوماندان امنيه تخار در حمله انتحارى که در ماه جوزاى امسال در این ولايت صورت گرفت، کشته شدند.
همچنان انجنير محمد عمر، والى قندز در انفجارى که حدود يک و نيم سال قبل در مسجد جامع شهر تالقان به وقوع پيوست، با ١٣ تن جان باخت.
همه اين افراد، از جملخ قوماندانان سابق جهادى مربوط جمعيت اسلامى بودند.
لطف مشعل می گوید که افراد بازداشت شده از شخصی بنام قاری عبدالرحیم از شهر پشاور پاکستان برای انجام حملات انتحاری،‌ دستور گرفته اند.
ریاست امنیت از بازداشت عاملان قتل های زنجیره ای در شمال به عنوان دستاورد بزرگ امنیتی در کشور یاد کرد.
در پی این قتل ها،‌ جبهه گیری های تازه در کشور ایجاد شد و حکومت رییس جمهور کرزی به شدت مورد انتقاد برخی از حلقات سیاسی قرار گرفت.
مردم هم در چندین تظاهرات علیه قتل های زنجیره ای مقامات و مسوولان کشور، پاکستان را متهم درجه یک در سازماندهی این حملات خواندند و خواهان مجازات عاملان آن شدند.

حذف تاریخ 40 ساله، وحدت نمی آورد

به گزارش شبکه اطلاع رسانی افغانستان (afghanpaper)، وزرات معارف اعلام کرده است که تاریخ 40 ساله اخیر افغانستان را از نصاب آموزشی کشور حذف می کند.

فاروق وردک، وزیر معارف دلیل این اقدام را دور ساختن تعصب و شکاف میان اقوام افغانستان عنوان کرده است!

درهمین حال برخی از اعضای کمیسیون امور فرهنگی، معارف و تحصیلات عالی مجلس نمایندگان از اقدام وزارت معارف برای حذف تاریخ 4 دهه گذشته از نصاب آموزشی کشور انتقاد کرده و می گویند که چنین اقدامی راه درستی برای رسیدن به وحدت ملی نیست.

هر چند تا کنون دلیل اصلی این اقدام وزارت معارف روشن نیست اما نمایندگان مردم در پارلمان می گویند احتمال می رود که این اقدام وزارت معارف تحت فشارهای سیاسی برخی چهره های بانفوذ صورت گرفته باشد.

اما معین تدریسی وزارت معارف تأکید می کند که این وزارت به خاطر از بین بردن اختلاف های قومی در کشور دست به این کار زده است.

در همین حال شماری از دانش آموزان مکاتب و باشندگان پایتخت نیز با این کار وزارت معارف مخالف هستند.

مقام های وزارت معارف می گویند که آنها در تصمیم شان جدی هستند و به جای این گونه موارد مسائلی را در تاریخ درج می کنند که در برگیرنده افتخارات ملی باشد اما آگاهان هشدار می دهند که این کار وزارت معارف بیشتر باعث ایجاد عقده و خشونت ها در آینده خواهد شد.

افغانستان در حدود 35 تا 40 سال اخیر، درگیر جنگ های داخلی بوده است.در این سالها، جنگهای سختی میان اقوام مختلف ساکن در افغانستان جنگ جریان داشت.

هنوز آمار دقیقی از تلفات انسانی جنگ های داخلی سه دهه اخیر میان گروه های مجاهدین و همچین جنگ هایی که بین گروه های مجاهدین و طالبان، در دست نیست.

سازمانهای مدافع حقوق بشر بارها در گزارشهایی که منتشر کرده اند از وقوع جنایات ضد بشری و نسل کشی در این سالها یاد کرده اند.

افزون بر تلفات انسانی، زیانهای اقتصادی و فرهنگی زیادی نیز در این سالها به بار آمد، شهرکابل به شدت آسیب دید و در زمان طالبان، مجسمه های بزرگ بودا در بامیان و همچنین تمامی مجسمه های با ارزشی که در موزه های افغانستان بود، نابود شدند.

شماری از کسانی که فرماندهی این جنگ ها را در دست داشتند، در حال حاضر کرسی های مهمی را در دولت افغانستان در اختیار دارند.

حبیب الله رفیع، نویسنده و پژوهشگر کشور می گوید وزارت معارف به لحاظ قانونی حق ندارد بخشی از تاریخ کشور را حذف کند.

به باور وی، تاریخ زندگینامه ملت ها است. تاریخ را نمی توان تغییر داد. تاریخ نگاشته می شود و حفظ می شود. تاریخ افغانستان پر افتخار است و تاریخ مبارزه ملت در برابر تجاوز است. اما بعضی گروه هایی که در افغانستان جنگ کردند، جنگ آنها بر سر قدرت بود و ملت در آن شامل نشد.

آقای رفیع می افزاید که این مسایل همه باید ثبت تاریخ شوند، هم فداکاری ملت افغانستان و هم خیانت یک عده ای که خواستند میان اقوام افغانستان نفاق بیندازند.

به باور شماری از آگاهان وزارت معارف به جای حذف این تاریخ می‌توانست با بی طرفی کامل به تهیه و ترتیب وقایع چهل ‌سال اخیر بپردازد یا این که برای چنین اقدام مهمی نظریات مردم افغانستان را نیز در نظر می گرفت.

آیا وزارت معارف می تواند به این راحتی بخشی از تاریخ افغانستان را که شاهد واقعیت‌های تلخی بوده است حذف کند؟! مطمئناً جناب وردك باید مورد استجواب مجلس نمایندگان قرار گیرد.

آقای حکمتیار، مردم ملا نصر الدین نیستند!

در افسانه ها آمده است که روزی خواجه نصر الدین ملا اقوام خود را طلبید و به آنها ابلاغ کرد که من نعوضُ بالله خداوندم، یعنی دعوائی خدای کرد، مانند فراعنه مصر و نمرود.
اقوام ساده دل او اقرار کردند که :"ملا تو خدائی و ما بندگان فرمانبردارتو". از این ماجرا سلطان ملک که یک مومن موحدّ بود با خبر شد و به سپاهیانش دستور داد که این بدبخت جاهل را نزد من احضار کنید تا از او بپرسم که بکدام جرئت اینگونه در موجودیت من که به خداوند یگانه باور دارم، چنین جسارت را از خود نشان داده و ادعای خدائی دارد.
سپاهیان سلطان او را به دربار عدالت گستر شاه احضار نمودند. پادشاه بارگاه آراست، وزرا، وکلا، ندیمان و نقیبان در میمنه و میسره او سکون شدند و همه منتظر نطق شاه بودند. ملا نصرالدین نیز در مقابل شاه زمین ادب بوسه داد و قد بر افراشت که در حضور سلطانم، مطعآ و منقاد. شاه از او پرسید: ملا، شنیده ام که تو بد بخت دعوی خدائی داری، آیا تو از من مطلع هستی یا نه که چه جزا در روزگارت بروز میدهم؟ ملا در کمال خضوع و خشوع دوباره زمین ادب بوسیده، مراتب تعارفات به شاه را مطابق رسم آن عصر و زمان بجا آورده و میگوید: سرورم، سلطانم، اگر لطف فرموده یک شبانه روز به من وقت عنایت فرمائید تا به اقوام خود مشوره نمایم و آنگاه هر چه رأی عالم آرای شهریاری باشد حاضر تعمیل و تطبیق آنم. شاه از نهایت عدل و مروت به او یک شبانه روز مطابق در خواستش توافق مهلت کرد. خواجه نصرالدین به ده مربوطه خود باز گشت و علاالفور اقوامش را به کلبه خود دعوت نمود. موقعی که آنان حضور بهم رسانیدند ملا در بلندی اخذ موقع کرد و به سخن پرداخت، که ای قوم نادان بدانید که از ابلاغ خداوندگاریم پادشاه مستحضر گردیده فردا من و شما را یک جای گردن خواهد زد. پس از شما یک خواهش دارم اگر قبول نمائید همه از خشم سلطان فارغ میگردیم، ورنه گردن ما و دشنه تیغ جلاد شاه . اقوام سر تعظیم به نزد خواجه پائین کردند و همه به یک صدا گفتند که هرچه امر بفرمائید ما قبول داریم، زیرا شما خداوند و ما بندگان تو هستیم، پس فرمایش شما چه هست؟ ملا گفت فردا همین که نزد پادشاه حاضر گردیدید من مقابل پاد شاه ایستاده میشوم و تعدادی به طرف دست راست من و تعدادی به طرف دست چپ من قرار گیرید و زمانیکه شاه از من سوال نمود که خدائی خود را به ثبوت برسان و من میگویم ای پادشاه از بندگان من بپرسید. من که روی خود را به طرف راستم دور دادم شما مانند گاو صدا بر آورید و زمانیکه طرف دست چپ نظر انداختم صدای مرکب را آواز دهید و با این ترفند از خشم شاه نجات پیدا میکنیم. اقوام به او وعده دادند که هرچه هدایت شما باشد به آن عمل خواهیم کرد. فردا به وقت موعود ملا عازم دربار شاه شده، اقوام او را به کمال احترام و ادب همرائی میکنند. زمانیکه به محضر شاه میرسند، سلام و احترام درخور شاه را انجام داده و طبق فرموده ملا اقوام به دو طرف ملا قرار میگیرند. شاه با علاقه مندی از او میپرسد که ای بد بخت ملا نصر الدین اکنون بگو چگونه دعوی خداوندی نمودی؟ ملا به او میگوید قربان از اقوام من بپرسید. او روی خود را به طرف دست راست دور میدهد، اقوام او به صدای بلند بانگ گاوان را میکشند و زمانیکه به طرف دست چپ دور میخورد، آنها نیز صدای مرکبان را طنین انداز بار گاه بوقلمونی شاه میسازد و خواجه از پاد شاه میپرسد که ای قبله عالم آیا بالای چنین مردم نادان خداوند نیستم؟ شاه از جایش بلند میشود و حرف او را تائید میکند که احسنت! بالای چنین مردم، جاهل و ساده لوح هر ادعائی که نمائید حقیقت دارد .

اکنون نیز با شنیدن نطق حکمتیار که خود را شخصیت مدبر و کلید صلح افغانستان معرفی نمود، با طرح پلان هفده فقره ای او که این ملت را مانند قوم ملا نصرالدین نادان تصور کرده و گذشته های خود را فراموش کرده است که در آفریدن جنایات، قتل و غارت و خرابی شهرها دست ابلیس را از پشت بسته، سلطان علاالدین جهانسوز و چنگیز خان مغول را در تاریخ بشریت برائت داده است. ولی این ملت قوم ملا نصرالدین نیست که فریب حرفهای آقای حکمتیار را بخورد، زیرا آقای حکمتیار در رسیدن به مقام قدرت پابند و مقید هیچ معیاری نیست. ملت افغانستان از ائتلاف او با حفیظ الله امین در سال 1357هـ.ش که حکومت مشترک میساخت، ائتلاف او با شهنواز تنی وزیر دفاع وقت در سال 1368هـ ش که با طیارات بم افگن خواب را به چشمان شهریان بی دفاع کابل حرام، ویرانی های بی شمار و صد ها کشته به جا گذاشت، ائتلاف حکمتیار با رازمحمد پکتین وزیر داخله، محمد اسلم وطنجار وزیر دفاع وقت در حاکمیت دوکتور نجیب الله که به وزارت داخله متمرکز و ذریعه نیروی های جمعیت عقیب زده شدند و سپس با جنگهای داخلی از چار آسیاب با فیر نمودن روزانه ده ها هزار راکت بالای شهریان بی دفاع کابل و به ایراد اینکه در دولت آقای ربانی کمونستها، گلم جمان و دوستم ملیشه سهم دارد، کابل را به شهر چغز مبدل نمود، در یک روز هشتاد هزار جسد به جا گذاشت. شورای همآهنگی را بر ضد پایه های حکومت اسلامی که در رآس آن رهبر عالم، مجاهد ربانی استاد پروفیسور ربانی رحمته الله علیه قرار داشت تأسیس نمود که استاد برهان الدین ربانی مانند حکمتیارها به صد ها و هزارها جوان را دانش اسلامی تدریس میکرد. و اما شما آقای حکمتیار گذشته کمونستی تانرا در لیسه شیرخان کندز همدوره هایت بازگو کرده اند و شما بودید که در سال 1360هـ ش قوماندانان سر افراز جمعیت را در تخار و بدخشان طور نا جوانمردانه و فجیع به شهادت رساندید و در معدن صفحات شمال یک روز به فرمان شما یکصد و هشتاد کارگر معدن را قوماندن ولایتی ات مأمور غیور تیرباران نمود و شما بزرگترین شخصیت های علمی مانند شمس الدین مجروح و دگروال دوست محمد خان پدر قهرمان ملی احمد شاه مسعود را به شهادت رساندید و حتی به شاه سابق نیز رحم نکردید و مرد هشتاد ساله را در حال عزلت در روم مورد سوئ قصد قرار دادید که نوک تیغ تروریست شما به بکس آهنی سیگار بابای ملت اصابت نمود و او را روانه شفاخانه ساختید و در صحبت های خود او را اخطار دادید که اگر شاه سابق آرزوی آمدن به افغانستان را دارد چشمهای خود را سرمه نموده به قربانی حاضر گردد . و اکنون که با این طرح خود خواهانه خود، خود را ناجی ملت تصور کرده، شورای ملی را لغو و کمیته پانزده نفری را مطالبه کرده، ادعائی دارید که شورای ملی به نفع اقلیت هاست و مصارف گزاف دارد، باید لغو شود.

آقای حکمتیار!
در گذشته ها اگر همین اقلیت ها مانند جنرال عبدالرشید دوستم و حاجی محمد محقق موافقت نمیکردند جاگزینی شما که توسط آقای حدادی سفیر کبیر آن وقت جمهوری اسلامی ایران در مزار شریف میسر نمی گردید و آیا از معاونت های پرفیسور ربانی فقید و قهرمان ملی احمد شاه مسعود بزرگ بعد از سقوط کابل که بار ها سبب نجات شما شده و دوباره در کابینه استاد ربانی مقام نخست وزیری را بدست آورده اید از یاد برده اید؟

آقای فراموش کار! علی الرغم خیانت و جنایت که علیه آنان مرتکب شدید به دفعات شما را بخشیدند، ولی شما آنرا نادیده گرفتید. شما سر در گریبان نمائید و تاریخ سیاه و ننگین خود را مرور نمائید و آنگاه ادعای ملا نصرالدین مآبانه ای خود را در مورد ملتی که شما را کاملآ می شناسد و از شما نفرت دارد، نمائید. آقای حکمتیار شما که در قدرت جنون دارید، نزدیک ترین هم سنگر خود سید پادشاه آغای چاریکاری را طور مرموز و ماهرانه به شهادت رسانیدید و اکنون اعضای حزب اسلامی که وابستگی ملی تاجیک، عرب و هزاره دارند شما را نماینده قبیله دانسته از شما فاصله گرفته است که همه با مارشال فهیم متحد شده اند و در زیر چتر او امروز به مقام های دولتی دست یافته اند و آقایان فاروق وردک وزیر تعلیم و تربیه، ارغندیوال وزیر اقتصاد، داود زی سفیر و عبد الکریم خرم دوامدار با آقای کرزی همکاری دارند، که اکنون نیز در نیمه قدرت کادرهای حزب اسلامی سهیم اند و آنان از جا و مکنت عالی اقتصادی بر خورداراند و شما فکر نمی کنید که این فرا خوان شما مورد علاقه آنان نیز قرار نمیگیرد.

آقای حکمتیار!
همانگونه که در مبانی اسلامی شرم را از ایمان وانمود کرده و در این رابطه شرم در وجود شما قطعآ وجود ندارد و از اعمال فریبکارانه که با سایر رهبران در خانه خدا میثاق صلح را امضا نمودید و هنوز رنگ امضای شما خشک نشده بود که شهر کابل را به شهر ارواح مبدل نموده، کوچه به کوچه و خانه به خانه را از خون شهدا رنگین ساختید. میرویس جلیل ژورنالیست و خبر نگار بی بی سی که در آن ایام از قتل و غارت شما و حواریون شما پرده بر میداشت و از زجه و ناله زنان و طفلان برهنه پا را که از میدان جنگ فرار میکردند و به شما و همدستان جنگ افروز شما نفرین می فرستادند، چگونه صدای عدالت خواهی و حق گوئی آن بلبل دبستان میدیای عصر را برای همیش خفه ساختید؟ آیا در پیشگاه خداوند رحمان جوابده هستید یا خیر؟ زیرا گناهی میرویس جلیل جز گفتن حق و رساندن آن به جهانیان چیزی دیگری نبود.
اگر شما عالم دین هستید چرا به اندیشه های قرآن عظیم الشأن باور ندارید؟ که غیر حق فرمان قتل مسلمانان را که مخالف اندیشه های قلدورانه شما است صادرمی نمائید و این یک حقیت است و مخابرۀ مکالمه شما را در سال اول پیروزی مجاهدین با احمد شاه مسعود که ثبت اوراق زرین تاریخ افغانستان گردیده است بار ها شنیده ایم و دیده ایم که احمدشاه مسعود نماد آزادی و دفاع از مظلومان و محکومان، نماد حفظ حقوق انسانی بود. او افغانستان را آزاد و آباد میخواست و حاکمیت ملی را از طریق رای پرسی شفاف و عادلانه باورمند بود ولی صحبت شما نمایانگر طغیان، دشمنی با مردم، طرفدار جنگ و خونریزی که ظلم و استبداد قتل وغارت را از خود به نمایش گذاشته اید و قضیه آن زمان افغانستان را از راه خونریزی و جنگ تاکید می ورزیدید و اکنون نیز که بهیقین این صدای شما یادآوری از همان روزها ی تاریک و سیاهی گذشته است که از خود به یاد گار گذاشته اید و به ادعای شما که دولت آقای کرزی تا گلو در فساد غرق است و توسط خارجی ها آورده شده است. و اما از اینکه دوران صدارت شما به یاد مردم می آید و آن وحشت و بربریت و فجایع را که خلق نموده بودید از نبودن نظام به این نظام موجوده با وجود هزاران نقص و نواقص که دارد حد اقل از دوران شما بهتر است. زیرا حد اقل داری چار چوکات نظام است و نیز دارای فرهنگ مبارزات سیاسی، تحمل انتقاد و حتی زشت گوئی مردم را دارد و در ترکیب آن از احزاب اسلامی گرفته تا طالبان، مجاهدین سابقه، تکنوکراتهای غربی و روشن فکران سابقه وجود دارد و همه در زیر یک سقف کار می کنند و اگر خدای نخواسته جناب شما داخل این نظام گردید از قدوم شما این نظام نیز سقوط خواهد کرد و دوباره افغانستان شاهد حوادث سالهای هفتاد و دو خواهد گردید. زیرا تجربه نشان داده است با هر رژیمی که شما همکاری نمودید عمر آن رژیم نهایت کوتا است و زود ساقط میگردد .طوری که گفته اند.

اگر شاه ماند چو بختک وزیر
دوصد شهر ویرانه ازمن بگیر
نوت: بختک وزیر حیله گر نوشیروان عادل بود که مانند شما کارش فقط ویرانگری بود.

نویسنده : فکور

پست ویژه

بوی خوشِ کاغذ؛ خداحافظ رسانه‌های چاپی

  شاید خداحافظی با رسانه‌های چاپی برای بسیاری از روزنامه‌نگاران و خوانندگان روزنامه‌ها نگران کننده و حتی پذیرفتن آن سخت باشد، اما تحولی اس...