۲۰ اسفند ۱۳۹۰

معضل زمین‌های شهرک سجادیه قربانی گرفت اما حل نشد

بدنبال گزارش های تحقیقی ام اینبار روی معضله یک شهرک رهایشی که سال هاست در گرو مافیای زمین و زورمندان است، پس از یک ماه و چند روز تلاش و کوشش که منابع حاضر به مصاحبه نمی شدند ،بلاخره توانستم  یک گزارش بنویسم،  این گزارشم در روزنامه هشت صبح منتشر شد، رونوشت اینجا برای شما خوبان گذاشتم...
سلسله گزارش‌های تحقیقی روزنامه 8صبح، ولایت: بلخ،
گزارشگر: مختار وفایی

کشمکش برسر بیش از ده‌هزار جریب زمین شهرک سجادیه از سال‌ها به این‌سو، میان افرادی که خود را مالک شهرک می‌گویند و ساکنان فعلی این شهرک کشمکش جریان دارد، اما مساله مالکیت این شهرک، باوجود بررسی از سوی چند هیات دولتی، تاهنوز حل‌ناشده باقی ‌مانده است.
این کشمکش‌ها بار‌ها باعث درگیری‌های خشونت‌بار میان مردم این شهرک شده است، اما تاهنوز مساله تثبیت مالک اصلی این شهرک ناپیداست.
فردی به‌نام جنرال غلام‌رسول، با ارایه اسناد، خود را مالک این شهرک می‌نامد و از باشندگان شهرک می‌خواهد که باید قباله او را داشته باشند، اما ساکنان کنونی شهرک با ارایه اسناد، ادعا می‌کنند که آن‌ها در سال‌های 1370 تا 1375 این نمره‌های رهایشی را از شهرداری مزارشریف خریداری کرده‌اند.
مالک شهرک کیست؟
شهرک سجادیه در شرق شهر مزارشریف موقعیت دارد که بیش از ده‌هزار‌ خانواده از سال‌های 1370 بدین‌سو در آن جاگزین شده‌اند.
مالک اصلی این شهرک شخصی به‌نام ابراهیم‌خان بوده است که در سال 1357 به خارج از کشور مهاجر شد و جهت رسیدگی به امور زمین‌داری‌اش که موازی 1466 جریب زمین بود، سید حسین‌شاه مسرور، فرمانده صفحات شمال حزب حرکت اسلامی را تعیین کرد.
به‌گفته‌ی وارثان سید حسین‌شاه مسرور، ابراهیم‌خان که به پاکستان رفته بود، از آن‌جا به سید حسین‌شاه مسرور نامه ارسال کرد تا تمام حاصلات زمین‌های وی را مصرف نظامی حزب حرکت اسلامی کند و برای چندین سال سید حسین‌شاه مسرور، حاصل این زمین‌ها را مصرف نظامیان این حزب کرد.
براساس گفته‌های وارثان سید حسین‌شاه مسرور و گزارش هیات اعزامی ریاست‌جمهوری در بلخ، بعدا ابراهیم‌خان در سال 1372 به کشور باز می‌گردد و سید حسین‌شاه مسرور، بعد از تفاهم با ابراهیم‌خان، بر‌اساس حکم عبدالرشید دوستم، رییس شورای نظامی صفحات شمال در آن وقت، پلان شهرک را توسط ریاست شهرسازی ترتیب می‌دهد و شهرداری شهر مزارشریف، نقشه را در ساحه تطبیق می‌کند و بیش از ده‌هزار نمره رهایشی این شهرک به‌فروش می‌رسد.
بعد از وفات ابراهیم‌خان، وارثان وی در سال 1382 به شهر مزارشریف ادعای وراثت و مالکیت می‌کنند، تفاهم‌نامه سال 1372 را انکار می‌کنند و خواهان استرداد زمین‌های فروخته‌شده‌ای می‌شوند که مردم برای خودشان سرپناه ساخته‌اند.
پس از چندین سال کشمکش در محاکم ملکیت‌ها، ثابت می‌گردد که وارثان سید حسین‌شاه مسرور از نشان دادن تفاهم‌نامه سال 1372 که میان ابراهیم‌خان و سیدحسین شاه مسرور امضا شده بود، انکار می‌کنند.
سپس ساکنان این شهرک به تفاهم و مصالحه با وارثان ابراهیم‌خان می‌پردازند و جنرال غلام‌رسول به نمایندگی از مردم و سید حسین‌شاه مسرور، به گفتگو و توافق با وارثان مالک این شهرک می‌پردازد و به توافق می‌رسد که مردم باید از بابت هر متر یک دالر به وارثان ابراهیم‌خان پول بپردازند؛ اما دوباره این توافق بر سر زمین‌های سفید (فروخته نشده) به‌هم می‌خورد.
باری دیگر شخصی به‌نام رستم‌خان به نمایندگی از مردم با وارثان ابراهیم‌خان متر یک دالر به توافق می‌رسد که در این زمان جنرال غلام‌رسول، نماینده‌ی قبلی مردم، با توافق چندین تن از بزرگان شهرک، این توافق را با پخش اعلامیه‌ای بهم می‌زند.
در ماده‌ی چهارم این اعلامیه چنین آمده است: «زمین مذکور توسط ریاست شهرداری وقت، در مقابل پرداخت قیمت معین برای مردم توزیع گردیده و عموم مردم رسید بانکی، فورمه شهرداری و امضای مامورین دولت را به‌دست دارند، اگر مشکل حقوقی وجود دارد، مسوولیت رفع آن را ریاست شهرداری عهده‌دار می‌باشد، مردم یک‌بار زمین را رسما از شهرداری خریده‌اند
در این توافق‌نامه امضا و مهر بیش از ده کلانتر، ملاامام مسجد، به‌شمول مهر ریاست ناحیه دهم شهرداری مزار و امضای جنرال غلام‌رسول دیده می‌شود.
به‌گفته‌ی یک‌تن از باشندگان این شهرک، در همین جریان رستم‌خان به‌طور مرموزی به قتل می‌رسد که گفته می‌شود وارثان رستم‌خان در اولین اظهارات‌شان جنرال غلام‌رسول را مسوول این قتل معرفی کرده‌اند.
اما جنرال غلام‌رسول این ادعاها را رد می‌کند و می‌گوید مافیای زمین در بلخ از سال‌ها بدین‌سو به‌دنبال تصرف این زمین‌ها می‌باشد ـ از جمله احمدشاه رمضان نماینده‌ی مردم بلخ در مجلس نمایندگان و هم‌دستان وی.
جنرال غلام‌رسول، پس از کشته شدن رستم‌خان، این شهرک را در آغاز سال 1390 از نزد وارثان ابراهیم‌خان خریداری می‌کند و از مردم می‌خواهد که این زمین‌ها را باید دوباره بخرند.
در مورد این‌که چرا جنرال غلام‌رسول در سال 1385 در این اعلامیه چنین اظهار نظر کرده و اکنون خودش برخلاف آن گفته‌هایش به خریداری شهرک پرداخته است، وی می‌گوید: «من در آن وقت طرف اصلی قضیه بودم و خواستم برای برد مساله این حرف‌ها را بزنم
وی اظهار می‌دارد که در آن زمان می‌دانست که این حرف‌ها بر حق نیست و فقط براساس مصلحت‌ها، این اعلامیه را نشر کرده است.
در مظاهره‌ای که ماه میزان سال جاری از سوی مردم این شهرک راه‌اندازی شده بود، محمدظاهر وحدت، معاون والی بلخ، شریک اصلی جنرال غلام‌رسول در خرید این شهرک گفته می‌شد، اما آقای وحدت این ادعای مردم را رد می‌کند.
ولی احمدشاه رمضان، وکیل مردم بلخ در مجلس نمایندگان نیز محمدظاهر وحدت را شریک اساسی این شهرک می‌داند و می‌گوید: «آقای وحدت به شکل بی‌رحمانه‌ای زمین‌ و جایدادهای مردم را خرید و فروش کرده و به یک مافیای زمین تبدیل شده است
هم‌چنین یک‌تن از وکلای شورای ولایتی بلخ که خواست نامش برده نشود، گفت: «محمدظاهر وحدت شریک اصلی در خرید این شهرک است و حتا من معلومات دارم که پول خرید این شهرک را آقای وحدت پرداخته است
اما آقای وحدت همه گفته‌ها را رد کرده اظهار می‌دارد که در این شهرک هیچ سهمی ندارد.
وحدت می‌افزاید که دست‌های پیدا و پنهانی هستند که دنبال توطیه و بدنامی ولایت بلخ می‌باشند.
جنرال غلام‌رسول نیز می‌گوید: «آقای وحدت در این شهرک هیچ سهمی ندارد
جنرال غلام‌رسول که خود را مالک فعلی این شهرک می‌داند، از وزارت شهرسازی اسنادی را در دست دارد که نشان می‌دهد خریداری این شهرک مراحل قانونی‌اش را طی کرده است.
ادعای ساکنان شهرک
ساکنان شهرک سجادیه، دولت را به معامله‌گری متهم می‌کنند و می‌گویند اسنادی که آن‌ها در دست دارند، از قبل مراجع قانونی را طی کرده است، اما حکومت در برابر مافیای زمین سکوت اختیار می‌کند و اسناد آن‌ها را نادیده می‌گیرد.
ساکنان شهرک سجادیه، اسنادی در دست دارند که مهر و امضای شهرداری و ده ناحیه‌ی شهر مزارشریف را از سال‌های 1370، 1371 و 1375 دارد و هم‌چنین نسخه‌های تحویل پول بانک در اسنادشان موجود است.
اسناد محمدابراهیم، از ساکنان کنونی این شهرک نشان می‌دهد که وی به‌تاریخ 19/3/1370 یک نمره زمین را به قیمت 385 هزار، 500 افغانی در شهرک سجادیه خریداری کرده است و در اسناد وی، مهر و امضای شهرداری مزارشریف به تایید ده ناحیه‌ی این شهر دیده می‌شود.
هر یک از ساکنان شهرک سجادیه، مانند محمد ابراهیم، اسنادی در دست دارند که مالک بودن‌شان را شهرداری مزارشریف تایید کرده است.
انجنیر سرور‌خان، مدیر توزیع شهرداری مزارشریف می‌گوید: «این شهرک در زمان حاکمیت مجاهدین از سوی سید حسین‌شاه مسرور، فرمانده نظامی زون شمال حزب حرکت اسلامی و شهردار و حکام آن وقت توزیع گردیده بود
پرسش این‌جاست که اگر اجراات دستگاه آن‌ وقت قانونی بوده است، پس چرا این شهرک دوباره از مرجع قانونی خرید و فروش شده و شهرداری از این کار جلو‌گیری نکرده است؟
هم‌چنین اگر اجراات آن ‌وقت قانونی نبوده است، پس پول‌های هزاران‌ خانواده ساکن این شهرک را که در آن‌ وقت به اعتبار شهرداری این زمین‌ها، خریده‌اند را کی می‌پردازد؟
شهرداری شهر مزارشریف در برابر این پرسش‌ها، با وجود مراجعه مکرر، چیزی نمی‌گوید، اما کشمکش میان ساکنان شهرک سجادیه و افراد جنرال رسول که مسلح نیز هستند، ادامه دارد.
ساکنان شهرک سجادیه می‌گویند که افراد مسلح مربوط به جنرال غلام‌رسول مانع ساخت‌و‌ساز ‌خانه‌های مردم ‌می‌شوند و از مردم تقاضا می‌کنند که باید این زمین‌ها را دوباره از نزد جنرال غلام‌رسول بخرند.
مقام ولایت بلخ، جواز 11 میل اسلحه را برای محافظت این شهرک به جنرال غلام‌رسول داده است که 9تن در دفتر این شهرک به‌حیث محافظ مقرر شده‌اند.
یک‌تن از باشندگان محل که نخواست نامش برده شود، می‌گوید: «جنرال غلام‌رسول نزدیک به ده‌ نفر را دو روز قبل از مظاهره ماه میزان سال جاری در پوسته‌اش (دفتر شهرک) زندانی کرده بود که باید حتما دوباره از نزد وی قباله بگیرند
اما جنرال غلام‌رسول گفته‌های این مردم را رد می‌کند و می‌گوید: «من این شهرک را که غیرقانونی بود، قانونی ساخته‌ام و روی این شهرک سرمایه‌گذاری کرده‌ام، حالا حق دارم که این زمین‌ها را به‌صورت قانونی به مردم بفروشم
قاتل کیست؟
مظاهره‌ی خشونت‌آمیز مردم شهرک سجادیه در ماه میزان سال جاری دو کشته و 7زخمی برجای گذاشت، ولی رد پای قاتلان تاهنوز نامعلوم است.
یک‌روز پس از این مظاهره، احمدشاه رمضان، عضو مجلس نمایندگان، در یک جلسه‌ی علنی مجلس با سی‌دی دست‌داشته ادعا کرد که سی‌دی او نشان می‌دهد که جنرال غلام‌رسول، بالای تظاهرکنندگان فیر می‌کند و چندین تن به وسیله شلیک وی کشته و زخمی می‌شوند.
اما جنرال غلام‌رسول این ادعا را رد می‌کند و می‌گوید که ادعاها، به‌خاطر خصومتی که با او دارند، گفته شده است.
این مظاهره را جنرال غلام‌رسول در عرایضی که به ارگان‌های کشفی و امنیتی نوشته است، شورش خوانده و آن‌ها تروریستانی گفته‌اند که قصد ترور و به یغما بردن سرمایه‌ی وی را داشته‌اند.
جنرال غلام‌رسول مشخصا به احمدشاه رمضان اشاره کرده، ادعا می‌کند که افراد مشخصی در ولایت بلخ به دنبال زمین‌ها و جایدادهای شخصی مردم هستند.
او می‌گوید: «آقای رمضان بار‌ها برنامه‌ی ترور مرا داشته، اما موفق به این کار نشده و بالاخره شورش را راه‌اندازی کرد تا سرمایه‌ام را به یغما ببرد
اما پس از این مظاهره جنرال غلام‌رسول و شخص دیگری به‌نام نسیم، برادرزاده معاون والی بلخ، به‌شمول 9تن از افراد مسلح این شهرک، بازداشت شده بودند که به‌گفته‌ی شاهدان، جنرال غلام‌رسول و نسیم، در مسیر راه آزاد شدند و 9تن دیگر به بازداشتگاه انتقال داده شده بودند، اما پس از یک‌ماه از زندان رها شدند.
محمدرفیع شفق، سارنوال تحقیق جرایم و قتل و جرح سارنوالی بلخ، می‌گوید: «ضمن این‌که این عمل مردم یک هجوم غیرقانونی و یورش بود، افراد اوباش و استفاده‌جو بالای مردم فیر کرده بودند که پولیس این افراد، شناسایی کرده و تحت تعقیب می‌باشند». این سارنوال اظهار می‌دارد که نام‌های افراد متهم را به قوماندانی امنیه به‌خاطر گرفتاری‌شان فرستاده است.
در مکتوبی که با شماره 4188بر 1287عنوانی مدیریت ضدتروریزم قومندانی امنیه بلخ از جانب سارنوالی تحقیق جرایم بلخ فرستاده شده، آمده است: «به تعقیب مکتوب صادره 4166 4/8/ 1390 می‌نگاریم.
به مدیریت ضدترورریزم قوماندانی امنیه بلخ طی صادره (2359) 1/8/130 خویش اوراق قضیه قتل هر یک نظرعلی ولد صفدرعلی و علی‌جمعه ولد امیرمحمد و مجروحیت هفت نفر در اثر تظاهرات خشونت‌آمیز تاریخ 29/7/1390 در کارته سجادیه. در حصه‌ی دست‌گیری هر یک: احمد بوذر، ناظرحسین، محمدعلی زوار، امان مشهور به اردو که بالای پولیس فیر کرده و هر یک طلوع، حاجی احسان، پذیر، صادق، حاجی جعفری، حاجی رسول، آقای رضوانی، آقای صادقی و آقای انصاری که مردم را تحریک کرده و تظاهرات را به خشونت کشانیده و مردم را علیه رییس پروژه تحریک کرده‌اند، این اداره را یاری کنید
اما پولیس بلخ از فرستادن نام‌های این افراد اظهار بی‌خبری می‌کند.
شیرجان درانی، سخنگوی پولیس بلخ، می‌گوید: «ما تاهنوز کدام مکتوبی را از سارنوالی به‌خاطر دست‌گیری هیچ فردی در رابطه به قضیه‌ی شهرک سجادیه دریافت نکرده‌ایم
آقای رفیع، دست داشتن افراد جنرال غلام‌رسول را در قتل و زخمی ساختن مردم رد کرده می‌گوید: «معاینات بالیستیکی (معاینه سلاح) از یازده میل اسلحه‌ای که در نزد افراد جنرال غلام‌رسول بوده است، نشان داد که هیچ فیری از این سلاح‌ها صورت نگرفته است
آقای رفیع می‌گوید هیات‌هایی که از مرکز برای بررسی این رویداد آمده بودند، ضمن این‌که جنرال غلام‌رسول را ذی‌حق دانستند، به ارگان‌های کشفی و امنیتی دستور دادند تا از سرمایه و جان غلام‌رسول محافظت کنند.
هیات اعزامی لوی‌سارنوالی از مرکز در اخیر گزارش کاری‌ خود در مکتوبی به‌تاریخ 30/9/ 1390 می‌نویسد: «9‌نفری که در قضیه تحت توقیف قرار دارند، چون دلایل الزام در تحقیقات و اوراق جمع‌آوری‌شده علیه آنان موجود نبود، بعد از اخذ هدایت تلیفونی از مقام لوی‌سارنوالی کشور از توقیف رها گردیدند و هم‌چنان 11میل اسلحه که از نزد این 9نفر به‌دست آمده بود، جهت معاینات بالیستیکی به وزارت داخله فرستاده شده که بعد از معاینه معلوم گردید که از هیچ‌یک از این سلاح‌ها فیر نشده بود و پوچک‌های فیرشده با این سلاح‌ها مطابقت نداشته است
اما هیات دیگری که از طرف ریاست‌جمهوری به ترکیب نمایندگان وزارت‌های امور شهرسازی، امور داخله، ریاست عمومی امنیت ملی، اداره مستقل ارگان‌های محل و ریاست عمومی اداره امور، تحت ریاست ضامن علی احمدی، وزیر مشاور ریاست جمهوری به‌تاریخ 2/8/1390 طبق مکتوب 5336 مقام ریاست‌جمهوری برای بررسی چگونگی این رویداد به بلخ اعزام شده بود، جنرال غلام‌رسول و سربازان پولیس را متهم دانسته‌اند.
در گزارش این هیات، در مورد کشته و زخمی‌های این رویداد آمده است: «اسنادی که به‌ دسترس هیات قرار گرفته است، نمایانگر این ا‌ست که در این هنگام، فیرها از طرف افراد جنرال غلام‌رسول و سربازان پولیس صورت گرفته که در نتیجه دو نفر کشته و هفت تن دیگر به‌شمول دو نفر از منسوبان پولیس مجروح می‌شوند
این هیات در جایی از گزارش خود می‌نویسد که اعمال فشار از سوی جنرال غلام‌رسول بالای مردم، فروش تکراری نمرات رهایشی از سوی شهرداری و جنرال غلام‌رسول و تظاهرات بدون اطلاع به نیروهای امنیتی از جمله عوامل بروز این حادثه است.
با این‌حال، پولیس نیز در تحقیقات هیات لوی‌سارنوالی گفته است که از سوی آن‌ها هیچ‌گونه فیری بالای مردم صورت نگرفته است.
اما شاهدان می‌گویند که شخص جنرال غلام‌رسول با تفنگچه‌اش بالای مردم از بام دفترش شلیک می‌کرد.
حاجی بادار، یک‌تن از شاهدان، می‌گوید: «من به‌چشم سرم دیدم که جنرال غلام‌رسول از بام دفترش با تفنگچه بالای مردم فیر می‌کرد و یک پیرمرد توسط شلیک‌های او کشته شد
ویدیوی چهار دقیقه‌ا‌ی که از جریان این مظاهره به دسترس روزنامه قرار گرفته نشان می‌دهد که در حین مظاهره از بالای بام دفتر جنرال غلام‌رسول به‌سوی مردم شلیک می‌شود، اما به‌صورت واضح دیده نمی‌شود که این شلیک‌ها از سوی جنرال غلام‌رسول، افرادش و یاهم از سوی پولیس صورت می‌گیرد.
جنرال غلام‌رسول می‌پذیرد که در لحظات مظاهره چندین‌بار برای نجات جانش بالای بام رفته است، اما می‌گوید: «من تفنگچه دارم، اما در آن روز تفنگچه با من نبود و من هیچ‌گونه فیری نکرده‌ام
جالب این‌جاست که در میان 11میل اسلحه‌ای که پولیس از نزد افراد جنرال غلام‌رسول گرفته و به معاینه بالیستیکی فرستاده است، تفنگچه وجود ندارد و تفنگچه آقای غلام‌رسول به معاینه فرستاده نشده است.
باوجودی‌که نزدیک به چهار ماه از بروز این واقعه می‌گذرد و سه هیات تاهنوز به منظور بررسی این رویداد به بلخ رفته است، هنوز عاملان اصلی این حادثه روشن نگردیده و این مساله هم‌چنان پوشیده مانده است.
ساکنان این شهرک هشدار می‌دهند که اگر حکومت صدای‌شان را نشنود و اسناد دست‌داشته‌شان را در نظر نگیرد، آن‌ها هیچ‌گونه معامله را با هیچ‌کسی نمی‌پذیرند و دوباره از راهی که لازم باشد، برای رسیدن به حق خود تلاش خواهند کرد.

یک روزنامه نگار در کابل به پنج ماه حبس محکوم شد!

معین اسلامپور، روزنامه نگار، فعال سیاسی و یکی از استادان در دانشگاه نظامی مربوط به وزارت دفاع افغانستان، پس از این که از بی عدالتی‌ها و نا بسامانی حاکم در وزارت دفاع افغانستان نوشت، مورد محاکمه و مؤاخذه قرار گرفت، تا این که سر انجام پس از نُه ماه کار بر روی پرونده‌ی او، دادگاه استیناف (تجدید نظر) کابل امروز او را به 5 ماه حبس محکوم نمود. این حکم نشان می‌دهد که آزادی بیان و کار برای عدالت در این کشور، چه دشواری‌هایی را پیش رو دارد. محکوم به زندان شدن اسلامپور، زنگ خطری است برای خبرنگاران نترس و نشان دادن چماق حکومتی‌های استبداد باور که هیچ باوری به عدالت و آزادی ندارند.

۱۹ اسفند ۱۳۹۰

ایران بزرگترین زندان روزنامه نگاران

در گزارش سالانه سازمان ملل از وضعیت حقوق بشر و آزادی بیان در ایران آمده است که این کشور بزرگترین زندان را بری روزنامه نگاران دارد. گزارشگر ویژه سازمان ملل می نگارد که درین گزارش  با شمار زیادی از ایرانی ها که در معرض زندان، شکنجه یا تهدید قرار گرفته اند مصاحبه شده است. : "بعضی اظهار کرده اند که در معرض رفتاری قهرآمیز قرار گرفته اند که مصداق شکنجه است، از جمله نگهداری بیش از اندازه در حبس انفرادی، شوک الکتریکی، ضرب و شتم شدید، تهدید به تجاوز جنسی و تهدید به بازداشت یا آسیب رساندن به دوستان و بستگان و اعضای خانواده. همچنین گفته شده است که بازداشت شدگان مجبور شده اند مقابل دوربین های تلویزیونی اعتراف کنند."
این گزارش همچنین با اشاره به اذیت و آزار، بازداشت و نقض حقوق مدافعان حقوق بشر در ایران نسبت به وضعیت آن ها ابراز نگرانی کرده است.
درین گزارش  تاکید شده که جمهوری اسلامی ایران همچنان بیشترین روزنامه نگار زندانی را دارد و امسال 42 خبرنگار در زندان های این کشور بازداشت هستند.
این گزارش می افزاید دست کم 150 روزنامه نگار از زمان انتخابات ریاست جمهوری 2009 از بیم سرکوب و اذیت و آزار از کشورشان گریخته اند. سازمان گزارشگران بدون مرز در نامه ای به گزارشگر ویژه سازمان ملل نوشته است که قریب به 50 نشریه از زمان انتخابات تعطیل شده است."
این گزارش نشان می دهد که آزادی بیان در ایران توسط آخندهای حاکم برای ترس از سقط حکومت شان به بند کشیده شده و روزانه چندین روزنامه نگار و منتقد حکومت آخندی راهی سیاه چال ها می شوند.


(تاریخ تکرار می شود) هشت مارچ در حد یک شعار!


زنان افغانستان از سالیان درازی تا اکنون از هیچگونه ظلم،تجاوز و خشونت در امان نبوده اند.در لابلای صفحات تاریخ افغانستان زن همواره به عنوان یک ابزار خوشگذرانی،موجو پست،و یا مذدوری بیش دیده نمی شود.
این بدین معنی نیست که هیچ زن شجاعی در تاریخ افغانستان وجود نداشته و ندارد،در تاریخ مبارزات شجاعانه ی مردم افغانستان علیه نیروهای اشغالگر بریتانیای کبیر و شوروی ،زنان شجاعی بودند که حتی آنان نقش فرماندهان جبهات مبارزات را ایفا می کردند،هم اکنون نیز پس از سقوط رژیم ضد انسانی و اسلامی طالبان ده ها زن شجاع و دلیر افغانستان در عرصه های سیاسی،حقوق بشر و فرهنگی قد بر افراشته اند و مبارزات شان را هم اکنون نیز شاهد هستیم.
نظام های که تا کنون در افغانستان امتحان شده اند،یکی از برنامه های شوم آنان زن ستیزی و استفاده ی اسلام درین مورد به عنوان به یک ابزار و آله بوده است.رژیم سیاه طالبان طی  مدت حاکمیتش درین سرزمین هزاران نوع ظلم و فجایع را بر سر این مردم بخصوص زنان این سرزمین تحمیل کردند و زن را به عنوان یک موجود پست قلمداد نمودند که هر نوع آزادی و حقوق انسانی را از آنان سلب نموده بودند.
پس از سقوط  رژیم  طالبان ،حکومت دست نشانده کرزی روی کار آمد و هزاران تن از نیروهای نظامی از  بیش از 40 کشور و میلیارد ها دالر به افغانستان سرازیر شدند، هجوم این نیروها و سرازیر شدن میلیاردها دالر پس از سرنگونی برج های دوقلو در نیویورک اتفاق افتاد.
در آن زمان در چهره های مردم افغانستان و بخصوص زنان افغانستان که در طول عمرشان اعمال ضد انسانست و بشریت را بردوش کشیده بودند امیدواری های نقش بسته بود، که امروز با گذشت 11 سال از آن روز دوباره همه ی آن آروزها و امیدها نقش بر آب شدند و زنان افغانستان یکبار دیگر شاهد تکرار شدن تاریخ سیاه و شرم آور دوران جهالت و زورگویی ها می باشد.
اما این را هم باید مد نظر بگیریم که درین 11 سال گذشته،کارهای خوبی نیز در راستای اعاده ی حقوق زنان صورت گرفته،اما بیشترین صداها که درین راستا بلند شده اند،بزودی خفه گردیده و مجال بیشتری برای فریاد کشیدن این دردها  برای شان داده نشده؛ بطور مثال می توان از ملالی جویا زن شجاع و دلیر افغان یاد نمود که در مبازارتش علیه خونخواران جهادی و دوکانداران اسلام قربانی شد و با قهر و غضب جنگ سالاران از وحشتسرای بنام افغانستان دور انداخته شد و امروز در تبعید بسر می برد.
درین روزها که در آستانه ی تجلیل از هشتم مارچ روز جهانی همبستگی زنان قرار داریم،اعلامیه ها و صحبت های از طرف یک تعداد عناصر پست و زن ستیز با حمایت ارگ نشینان و کسانی که نان و شراب شان از مالیه ی زن های غربی تامین می شود، می شنویم.
این اعلامیه که چند روز قبل توسط شورای علمای افغانستان با تایید کرزی نشر شد،چراغ سبزی بود برای طالبان و مهر تاییدی بود بر جنایات و وحشی گرایی های زن سیتزانه ی آنان در مدت حاکمیت شان در افغانستان.
همه ساله در افغانستان هشت مارچ را نهاد ها و گروه های سیاسی و فرهنگی با زرق وبرق خاصی تجلیل می کنند، دیده می شود که همه ی این ها فقط در حد یک شعار باقی خواهد ماند و برگزاری این نوع محافل یک نوع باجگیری است از اربابان و کسانی که این نهادها را تمویل و تجهیز می کنند،هشت مارچ در افغانستان همانند زنان به یک آله و ابزار تبدیل شده که با استفاده ازین نام افراد خاصی مصروف ثروت اندوزی هستند.
با این حال اگر تلاش های برای خنثی نمودن این نقشه های شوم از سوی جامعه ی جهانی که خود نیز درین معامله ها غرق است گرفته نشود،دوباره به گردابی از جنایت ها خواهیم برگشت و شاهد و یکبار دیگر زنان افغانستان در ساه چال های غضب  و جهالت مردان زن ستیز خواهد افتاد.

۱۷ اسفند ۱۳۹۰

خامنه ی جهاد علیه (فیسبوک) را اعلام کرد!

علی خامنه‌ای٬ رهبر جمهوری اسلامی دستور تشکیل «شورای عالی فضای مجازی» را صادر و اعضای آن را مشخص کرد.

به گزارش روز چهارشنبه (۱۷ حوت) خبرگزاری ایسنا٬ براساس دستور آقای خامنه‌ای٬ رئیس دولت دهم به عنوان رئیس این شورا معرفی شده است.

رهبر جمهوری اسلامی هدف از تشکیل «شورای عالی فضای مجازی» را «مقابله با آسیب‌های اینترنت و استفاده از فرصت‌های» آن عنوان کرده است.

براساس دستور خامنه‌ای این شورا موظف به تشکیل مرکزی به نام «مرکز ملی فضای مجازی کشور» شده است.

محمود احمدی‌نژاد٬ علی لاریجانی٬ صادق لاریجانی٬ عزت‌الله ضرغامی٬ سعید جلیلی محمدعلی جعفری٬ اسماعیل احمدی‌مقدم٬ وزرای ارتباطات٬ ارشاد و علوم از جمله اعضای «حقوقی» این شورا هستند.

اعضای «حقیقی» این شورا نیز «حمید شهریاری»، «جواد مظلومی»، «مسعود ابوطالبی»، «کامیار ثقفی»، «رسول جلیلی»، «محمد سرافراز» و «علیرضا شاه میرزایی» هستند.

خامنه‌ای در شرایطی دستور تشکیل چنین شورایی را صادر کرده که طی دو سال گذشته سپاه و سازمان پدافند غیرعامل به همراه چند نهاد دیگر سرمایه‌گذاری گسترده‌ای در فضای اینترنت کرده‌اند.

نظامیان و روحانیون حاکم بر ایران از اینترنت و شبکه‌های اجتماعی به عنوان یکی از بزرگ‌ترین «تهدید‌ها» علیه جمهوری اسلامی یاد می‌کنند.

طی دو سال گذشته محدودیت‌های فراوانی برای کاربران اینترنت در ایران اعمال شده است٬ اما مقام‌های جمهوری اسلامی به نتایج دلخواه خود از این محدودیت‌ها نرسیده‌اند.

به نظر می‌رسد ناکارآمدی برنامه‌ها٬ سیاست‌ها و تصمیم‌گیری‌های نهاد‌های مختلف در حوزه اینترنت و به خصوص «جنگ نرم» مهمترین عامل تشکیل چنین شورایی بوده باشد.

آخرین معتاد در بلخ بیست سال بعد تداوی می گردد!!


مسوولین صحت عامه بلخ از کمبود تجهیزات و مکان ها ی تداوی برای معتادین شاکی اند و می گویند که آمار معتادین در 9 ولایت شمال کشور بیشتر از آنست که بتوانیم  توسط تجهیزات اندکی که در اختیار داریم رفع نماییم.

دکتر مرویس ربیع رییس صحت عامه بلخ که در "ورکشاپ یک روزه پیرامون اضرار مواد مخدر برای دکتران صحت  عامه بلخ "صحبت می کرد گفت: در ولایات شمال از هشتاد هزار الی صد هزار تن معتاد به مواد مخدر هستند که فعلاً ما 67 بستر برای تداوی معتادین داریم که به این اساس برای برای هر مریض 20 سال بعد نوبت تداوی می رسد.
به گفته ی رییس صحت عامه بلخ، اگر به کمبودی های این ریاست توجه صورت نگیرد، آمار معتادین هر روز رو به افزایش خواهد بود.

عبدالقادر مصباح از کارشناسان مقام ولایت بلخ می گوید که هم اکنون بیش از هشتاد هزار زن و سی هزار کودک در 9 ولایت شمال کشور به مواد مخدر معتاد هستند که اگر حکومت و جامعه ی جهانی در بخش تداوی معتادین کمک های لازم را روی دست نگیرند این ارقام همه روزه رو به افزایش خواهد بود.

همچنان محمد رحیم رحمان اوغلی رییس ادراه مبارزه با مواد مخدر ولایت بلخ می گوید که در سال جاری تنها 500 تن که معتاد به مواد مخدر بوده اند درپروسه تداوی قرار گرفته اند که 200 تن آنان را مردان ،200 تن آنان را خانم ها و 100تن  دیگرشان  را کودکان تشکیل می دهند.
عبدالقادر مصباح نا آگاهی مردم را از اضرار مواد مخدر یگانه عامل افزایش روز افزون معتادان دانسته و می گوید که در چندین ولسوالی بلخ از جمله ولسوالی شورتپه خانم ها در هنگام کار بخاطر آرام ساختن اطفال شان از مواد مخدر استفاده می کنند و این باعث می گردد تا اطفال آن ها معتاد به بار آیند.

ولایت بلخ از آنجمله ولایاتی است که از چندین سال قبل کشت  مواد مخدر در این ولایت صفر اعلام شده بود.
به گفته ی مسوولین  در هیچ یک از نقاط این ولایت کشت این مواد دیده نمی شود، اینکه چگونه معتادین این ولایت به مواد مخدر دست می یابند، رییس اداره مبارزه با مواد مخدر ولایت بلخ می گوید که قاچاقچیان و معامله گران مواد مخدر این مواد را از ولایات غربی که در تعدادی از نقاط آن مواد مخدر کاشته می شوند به طور قاچاق به این ولایت آورده و در اختیار این معتادین قرار می دهند.
همچنان رییس صحت عامه بلخ از آمادگی های این ریاست در روزهای جشن سال نو خورشیدی خبر داده می گوید، در روزهای که همجوم مهمانان از ولایات و خارج کشور در بلخ می باشد این ریاست در برابر هرگونه حوادث بیماری و مجروحی آمادگی کامل دارد و تیم های سیار ومجهز  در شاهراه ها و داخل شهر موظف می گردد تا در صورت بروز کدام حادثه مشکلی برای مریضان رخ ندهد.
 یاد داشت: این گزارشم در شماره پنجم ،روز پنج شنبه، تاریخ 17 حوت سال 1391 در روزنامه عصر نو به نشر رسید!

۱۵ اسفند ۱۳۹۰

خطر سقوط رسانه ها در افغانستان

در ده سال گذشته رسانه های بی شماری ثمارق وار در افغانستان ظهور کردند . اکثریت تلویزیون ها ،رادیو ها و روزنامه ها و همچنان آژانس های خبر رسانی در افغانستان با پول و حمایت کشورهای بیرونی سر بالا کردند .
حال این رسانه ها با بحران مالی روبرو هستند . به باور تعدادی این بحران سرچشمه از بحران مالی امریکا و شسکت این کشور در جنگ افغانستان می گیرد .
 افغان نیوز ، تلویزیون شمشاد ، سبا ، چینل هفت و چینل یک ، تلویزیون میوند ، آژانس خبری پژواک از جمله ده ها رسانه ای اند که با میلیون ها دالر به راه انداخته شدند اما حالا با کاهش کمک های کشورهای کمک کننده در استانه سقوط قرار دارند .
به اساس گزارشات افغان نیوز از دو ماه به این سو معاش کارمندان اش را نه پرداخته است و همچنان مسوولان آژانس خبری پژواک گفته اند که منبع تمویل کننده شان نمی تواند به کمک مالی اش با این رسانه ادامه بدهد .

در این میان تلویزیون طلوع و تلویزیون اریانا و همچنان رادیو ازادی تنها رسانه های خواهند بود که تا سال 2014 کمک مالی اتمویل کنندگان شان را بدست خواهند اورد . و روی این دلیل هنوز هم موجودیت انها برای امریکا مهم است .

از سوی دیگر برخی مقام های اداره انکشافی امریکا یا یو اس آی دی گفته اند که تلاش می کنند تا مانع نشرات و ادامه کار تلویزیون های حامی ایران در افغانستان شوند . تلویزیون های تمدن ، راه فردا ، نگاه ، نورین و نور گفته می شود که اکثر نشرات شان به نفع ایران است.

۱۴ اسفند ۱۳۹۰

سالگرد وحشت فرهنگی



هر چند باستان شناسان ومورخین نظریاتی متفاوتی دارند ولی بگمان اغلب در قدم اول مجسمهء۳۵ متری و بعدا مجسمهء۵۳ متری بوداکه بنامهای صلصال وشهمامه یاد می شوند ومعابدو تاسیسات همجوار آن ها ساخته شده است. مجسمهء ۳۵ متری درقرن اول میلادی دردوران زمام داری کنشکا و مجسمهء دومی بین قرون دوم تا پنجم میلادی، در عصرکوشانی ها ساخته شده است.
...
برای قرون متمادی هزاران راهب بودایی درمغاره های کنده شده درسینهء کوه های همجوار بت های بودا به نیایش، عبادت وریاضت مشغول بودند. هنری که در ساخت این مجسمه ها به کار رفته بود، مخلوطی از سبکهای هنری گندهارا گوپتا است. سبک هنری گندهارا متاثر از هنر یونانی و سبک هنری گوپتا متاثر از هنر هندی دانسته میشود..
با وجود آنکه بعد از نفوذ دین اسلام درافغانستان، بت های بودا در بامیان هیچگاهی مورد پرستش نبوده و در معرض عبادت قرار نداشتند، به تاريخ بيست و شش فبروری سال۲۰۰۱ ميلادی شورای رهبری، شورای علما و ستره محکمهء طالبان، دستور تخريب آثار تاریخی افغانستان که به عقیده آن ها «غير اسلامی» تعبیر شده بود، را صادر کردند.
این دستور بر اساس یک فرمان رهبر طالبان ملا محمدعمر صادر شده بود.
به تاریخ نهم مارچ سال۲۰۰۱ ميلادی، تخریب مجسمه های بودا در بامیان آغاز شد و بعد دو شبانه روز به تاریخ یازدهم مارچ پایان یافت.
دو حفره خالی از بت های بودا که از لحاظ اهمیت میراث های فرهنگی و تاریخی برای همهء
بشریت شگفت انگیز و گرانبها شمرده می شد، امروز یاد آور لحظات دهشت، بربریت و برداشت های نادرست از عقاید آسمانیست که به انسانیت آرامش، تحمل، گذشت و احترام به ارزش های والای انسانی را می آموزد. این مجسمه ها اگر تا ديروز نمادی از ديرينه تاريخی در اين سرزمين بود، امروز يادگار سالهای حاکميت افراطگرايی مذهبی در اين کشور است، حرکتی که جهان را تکان داد و يونسکو آن را وحشت فرهنگی ناميد.

طالبان: سرفرزندانت را از تن جدا می کینم و دخترت را آتش می زنیم!

طالبان که چهره ی ضد انسانیت و آدم کشی را در تاریخ بشریت به نام شان ثبت نموده است هم اکنون نیز پس از ده سال فروپاشی نظام سیاه آنان،مردم افغانستان بخصوص زنان که نیم اصلی پیکر یک جامعه را تشکیل می دهند آزادانه نمی توانند در کارها و برنامه های زندگی شان سهم بگیرند.

تا اکنون شش نامه تهدید آمیز آدمکشان طالب علیه زنانی که
 در بیرون از خانه کار می کنند، به طور شب نامه  در  تعدادی از مناطق افغانستان درین روزها پخش شده است .
      متن اصلی این نامه ها به زبان پشتو می باشند که متن زیر ترجمه یکی از آن شش نامه ی تهدید آمیز است که توسط دیده بان    دیده بان حقوق بشرترجمه شده:
      ( تو در مکتبی درس می دهی که مکتب دختران است. تو باید از خدا بترسی. ما به تو هشدار می دهیم که هر چه  زودترکارت را به عنوان آموزگار ترک کنی در غیر اینصورت سر فرزندانت را می بریم و دخترت را آتش می زنیم. تو وضعیتی را د  درست می کنی که پشیمان می شوی.)

خبر مشکوک از سوی استخبارات ایران!

تذکر: گزارشی که در زیرملاحظه شما می رسد، ازسوی خبرگزاری مهر ( وابسته به وزارت استخبارات ایران) مخابره شده است. درگزارش به نقل ازگروه طالبان ادعا شده که مراسم نوروز ازسوی آن ها «حرام» اعلام شده است. با مروری که درخبرگزاری ها ازجمله پایگاه اطلاع رسانی « امارت اسلامی طالبان» صورت گرفت، ازسوی طالبان کدام «بیانیه» یی تازه درین خصوص انتشار نیافته است. ازسویی هم درهمین گزارش گفته شده که بیست تروریست درمزارشریف بازداشت شده اند. درعقب نشراین خبر دروضع حساس کنونی که موضوع امضای پیمان استراتیژیک با امریکا به کشمکش داغ ونسبتاً خاموش بین کابل وواشنگتن تبدیل شده و پیشرفت درین خصوص درسیاست ایران «خط قرمز» نام گذاری شده، چه برنامه یی می تواند خفته باشد؟ آن هم درآستانۀ آمد آمد مراسم نوروز وتجمع ده ها هزار نفر درمزارشریف؟

خبرمذکور به شدت مشکوک، ناقص، بدون منبع وغرض آلود است. آیا حادثه یی در راه است؟ این هم گزارش:


طالبان تجلیل از نوروز را حرام اعلام کرد

با وجود بازداشت 20 تروریست که قصد حمله به مراسم جشن سال نو در افغانستان را داشتند، طالبان در بیانیه ای تجلیل از نوروز را حرام اعلام کرد.

به گزارش مهر، همزمان با تدابیر شدید امنیتی در ولایت مزار شریف در شمال افغانستان به منظور تامین امنیت جشن سال نو خورشیدی، طالبان در بیانیه ای از تحریم مراسم ویژه نوروز خبر دادند.
بیانیه طالبان درحالیست که پلیس افغانستان سه روز اخیر 20 مظنون را که قصد حمله به مراسم تجلیل از نوروز را داشتند، بازداشت کرد.
جشن نوروز یکی از آیین های ویژه آریایی هایی کهن است و پس از سقوط طالبان همه ساله ودر کنار دیگر کشورهای میزبان سال نو هجری خورشیدی در شهر مزارشریف برگزار می شود که هزاران نفر از سراسر افغانستان دراین مراسم شرکت می کنند.
طالبان این مراسم را کفرآمیز می داند و همه ساله برپاکنندگان جشن در "مسجد آبی" [زیارت سخی جان] تدابیری را برای مقابله با اقدامات تروریستی برقرار می کنند.

۱۳ اسفند ۱۳۹۰

مزارشریف و جوانان فیسبوکی این شهر!

امروزه دغدغه ی بیشتر جوانان را در افغانستان  بجای مطالعه و مراجعه به کتابخانه ها استفاده از فیسبوک و شبکه های اجتماعی تشکیل می دهد؛پس از اینکه در سال 2004 شبکه اجتماعی فیسبوک به روی انترنت آمد در سال 2007 سرحد استفاده ازین شبکه اجتماعی وارد افغانستان گردید،بیشترین کسانی که از افغانستان در ین شبکه عضویت دارند جوانان می باشند.
شبکه اجتماعی فیسبوک تاهنوز در سراسر دنیا در شکل دهی تجمعات و هماهنگی برنامه های همگانی در میان جوامع مختلف نقش برجسته ی را ایفانموده که از‌آنجمله می توان بهار عربی را یاد آور شد که نخستین صدا های اعتراض در کشورهای عربی از شبکه های اجتماعی، بخصوص فیسبوک شنیده شد. هم اکنون در فیسبوک با پروفایل های زیادی بر می خوریم که آن ها از مزارشریف معرفی می کنند؛من امروز در سطح شهر رفتم و به چند مرکز انترنتی سرزدم.
هم اکنون در شهر مزارشریف ده ها مرکز ارائه ی خدمات انترنتی فعال است که به گفته ی بعضی از گردانندکان آن ها بیشترین  

مراجعین این مراکز از شبکه ی فیسبوک استفاده می کنند و تعدادی کمی هستند که از شبکه های خبری و سایت های معلوماتی استفاده می کنند.سید خالد سادات مدیر یکی از مراکز ارائه خدمات انترنتی می باشد که به گفته ی وی بیشترین مراجعین مرکز انترنتی وی کسانی هستند که عضویت شبکه اجتماعی فسیبوک را دارند و کمتر به سایت های خبری و معلوماتی مراجعه می کنند.
رایج نشدن فرهنگ استفاده از تکنولوژی عصر باعث شده است تا کاربران این شبکه ها در افغانستان به طور اساسی ازین شبکه ها استفاده نکنند و بیشتر به عنوان یک مصروفیت به آن بنگرند.
تعدادی از کاربران شبکه ی فیسبوک می گویند که درین شبکه تعدادی از جوانان با پروفایل های ساختگی با نام و عکس دختران ظاهر می شوند دوستان شان را فریب دهند،قیوم که مدت دوسال می شود عضویت این شبکه را دارد می گوید من بارها با کسانی برخوردم که نام و عکس شان دختر می باشد و ادعای دوستی را با من نموده که پس ازمدتی فهمیدم که وی پسر بوده وهدق فریب دادنم را داشته است.
به باور تعدادی از جوانان مزارشریف هم اکنون  که زمینه ی استفاده از انترنت و تکنولوژی برای مردم افغانستان فراهم گردیده است باید از آن ها در جهت بهبود وضعیت و رشد فکری و ذهنی خود استفاده نماییم.
محمد مصطفی دوازده سال دارد و در یکی از مراکز خدمات انترنتی می خواهد استفاده از انترنت را آموزش ببیند،وی می گوید من بخاطر اینکه از رویدادهای سیاسی،فرهنگی و تکنولوژی عصر باخبر باشم میخواهم انترنت آموزش ببینم و بعد عضویت شبکه های اجتماعی را داشته باشم.
برقراری روابط با افراد گوناگون  از دورترین نقاط دنیا ازجمله برنامه های است که بیشتری کاربران این شبکه ها دنبال آن هستند.
تاهنوز  از جمله برنامه های که از سوی  کاربران این شبکه ها  در افغانستان راه اندازی شده می توان از جریان های سیاسی و فرهنگی یاد آور شد که چندی قبل برنامه ی وسیعی از سوی جوانان شهرمزارشریف تحت نام"مبارزه با خرافات" که بیشترین بحث را روی نابودی عدد(39) داشتند بزودی به یک بحث جهانی تبدیل شد و سرحد این بحث تا پارلمان افغانستان و شبکه های تلویزیونها جهانی کشانده شد.
طبق آخرین آمارها بیشترین کابران شبکه فیسبوک را مردمان قاره آسیا تشکیل می دهند که از آن جمله در افغانستان نیزکاربران این شبکه رو به افزایش است.
بیشترین کاربران این شبکه را در افغانستان جوانان تشکیل می دهند که از آن جمله اکثر مقامات حکومتی نیز درین شبکه عضویت دارند؛قابل ذکر است  که چندی قبل رییس جمهور کرزی نیز درین شبکه پیوست.

 

۱۲ اسفند ۱۳۹۰

گفتار حکیم اورد بزرگ ازکتاب سرخ

شواهدی که نمایشگر فروپاشی و پیری نظام سیاسی هستند :

1- رشد هزل و جوک بین مردم
2- رشد بی تفاوتی بین هنرمندان و اهل فرهنگ نسبت به دستگاه اداره کشور
3- منزوی شدن خود خواسته اهل خرد
4- سردی همگانی نسبت به رخدادهای سیاسی کشور
5- مهم شدن تحولات برون مرزی برای مردم
6- پناه بردن به غزلیات و شعر های بی بنیاد و سکر آور
7- عدم امید به آینده نزد توده
8- لکه دار شدن بزرگان و سروران توده ملت ( آنهایی که زمانی توانایی بسیج همگانی را داشته اند )
9- رشد طایفه گری در درون سیستمهای اداری و خصوصی کشور
10- پناه بردن جوانان به ابرمردان تاریخ برای پوشش ضعفهای زمان خودشان
11- نگاه شک آلود و تیره مردم به رخدادهای کشور
12- رشد گسترده صوفی منشی
13- سیر قهقرایی و دشمنی بین نخبگان مورد تایید ساختار سیاسی و توده مردم

برگزیدگان ششمین جشنواره قند پارسی

این خبر خیلی خوشحالم کرد....
به نقل از خبرگزاری مهر

برگزیدگان ششمین جشنواره قند پارسی معرفی شدند
برگزیدگان ششمین جشنواره قند پارسی، شب گذشته در آئین پایانی این جشنواره معرفی شدند.

به گزارش خبرنگار مهر، در بخش شعر سنتی، سهراب سیرت، اول شد، علیرضا جعفری و محمد جعفری مشترکاً به عنوان نفرات دوم شناخته شدند و مختار وفایی و تکتم حسینی در این بخش، رتبه سوم جشنواره را از آن خود کردند. در همین بخش علی جعفری و صفیه بیات شایسته تقدیر شناخته شدند.

اما در بخش شعر آزاد، زهرا زاهدی به عنوان نفر نخست معرفی شد، حکیم علی‌پور و امان میرزایی مشترکاً دوم شدند و رضا اسدی رتبه سوم را به دست آورد. محمد تاجیک و معصومه موسوی نیز شایسته تقدیر شدند.

همچنین در بخش داستان، سیدعلی موسوی رتبه اول را به دست آورد، فاطمه موسوی دوم شد و وسیمه بادغیسی و صدیقه کاظمی نفرات سوم این بخش شناخته شدند. سهراب سروش غیبی و غلام رسول جعفری نیز شایسته تقدیر شناخته شدند.
در این مراسم همچنین در بخش ویژه فعالان خانه ادبیات افغانستان از زهرا بوستانی و محمد حبیبی تقدیر شد.

۱۱ اسفند ۱۳۹۰

مرگ های ارزان و آسان در افغانستان

افغانستان؛ کشوری با مرگ های ارزان وبی تاوان. تراژدی تاریخی وطاعون جهل ریشه دار درمیان مردم خود را  چه گونه می توان فریاد کرد؟
دیروز پنج شنبه  به اثر درگیری میان باشندگان منطقۀ بخت آباد شیندند، سه نفر کشته و یک فرد دیگر زخمی شدند.
به اساس گزارش ها این درگیری روز گذشته زمانی صورت گرفت که گفتگوی لفظی بالای یک اصله درخت به اوج خود رسید.
به گفتۀ مردم محل، در این درگیری چهار نفر کشته و یازده نفر دیگر زخمی شدند.
سال ها تفنگ کشی و جنگ های خانمانسوز سرنوشت جوانان و اهالی این سرزمین را با باروت و دود و خون عجین ساخته است که انگار جدا نمودن سرنوشت شان ازین سریال جنگ خشونت یک امر محال است.
تاهنوز بار ها در سراسر کشور شاهد هستیم که در اثر کوچک ترین مسئله ده ها تن کشته و زخمی می گردند؛این همه بر می گردد به عقده های دوران جنگ و خشونت که هرکس در آن زمان زور بیشتر داشت ظلمش نیز به همان اندازه بیشتر بود.
این بار دعوا بر سر یک درخت جان چهار جوان را گرفت و یازده تن دیگر را زخمی نمود.

کشوری که فقط 3 نفر جمعیت دارد!

این گزارش برایم خیلی جالب بود؛فکرکنم برای شماهم جالب است!

آنچه که در این کشور کوچک به شدت مورد توجه گردشگران قرار گرفته، قطار کوچکی است که در جمهوری "مولوسیا" وجود دارد. نکته جالب تر این است که گردشگران برای سفر به این کشور باید ویزا دریافت کنند.

به گزارش روزگار نو، جمهوری "مولوسیا" با 3 نفر جمعیت در حال حاضر کوچک ترین کشور جهان به شمار می رود.

گفتنی است رییس جمهور این کشور کوچک، «کیوین بو» نام دارد و علاقه شدیدی دارد که پوششی مانند دیکتاتوران نظامی جهان داشته باشد از همین رو همواره یونیفرم و عینک نظامی بر تن دارد.

قابل ذکر است این کشور کوچک که در نزدیکی ایالت "دایتون نیوادا" در آمریکا قرار دارد، به دولت آمریکا مالیات پرداخت می کند. رییس جمهور این کشور، پرداخت مالیات را به منزله کمک کشورش به یک کشور دیگر تلقی می کند.

ناگفته نماند علاوه بر جمعیت 3 نفره این کشور، 3 سگ نیز در جمهوری "مولوسیا" زندگی می کنند. این کشور در سال 1977 میلادی تأسیس شد و مساحت آن تنها 6 هکتار است که شامل خانه رییس جمهور، باغ جلو و عقب آن می شود.

آنچه که در این کشور کوچک به شدت مورد توجه گردشگران قرار گرفته، قطار کوچکی است که در جمهوری "مولوسیا" وجود دارد. نکته جالب تر این است که گردشگران برای سفر به این کشور باید ویزا دریافت کنند.

۱۰ اسفند ۱۳۹۰

تصویری از دنیای کودکان...

امروز 10 حوت برابر است با اولین روز آغاز مکاتب در سال تعلیمی 1391 ؛ دانش آموزان و آموزگاران در شهر مزارشریف سر امروز راهی مکاتب شدند؛صبح امروز در مسیر لیسه ی سلطان غیاث الدین به این کودک برخوردم و خواستم تصویرش را با شما شریک بسازم...


 کمی آنطرفتر ازین کودک صدها کودک دیگر کمی متفاوت تر از این کودک با یونیفورم ها ی مکتب با لبخندها و امیدواری ها بسوی مکتب می دویدند...

دریک سال گذشته 80 خبرنگار کشته و 3 تن در افغانستان سر بریده شده اند!

 نهادهای دفاع از حقوق خبرنگاران و اتحادیه ملی خبرنگاران هشدار می دهند که پس از سال 2014میلادی کار رسانه ها در افغانستان با رکود رو برو خواهند شد.
این نهادها با سربریدن مسؤل یک رادیو محلی در ولایت پکتیکا اشاره می کند و می گویند خشونت ها و محدودیت ها در برابر خبرنگاران ورسانه ها رو به افزایش هستند.این نهادها از جامعه جهانی و حکومت افغانستان می خواهند که یکی از شرط های اساسی در گفته گوهای صلح با طالبان باید امنیت خبرنگاران و آزادی بیان باشد.
سربریدن سادیم خان، مسئول رادیو محلی میلمه در شهر ارگون پکتیکا از سوی طالبان واکنش تند نهادهای حمایت از خبرنگاران را برانگیخته است این نهادهامی گویند که بی پروایی حکومت در برابر کشته شدن کاربرد خشونت در برابر خبرنگاران و بویژه تکرار شدن سر بریدن یک خبرنگار از سوی طالبان بیانگر آن است که رسانه ها پس از سال 2014میلادی با رکود روبرو خواهند شد.
به گفته نهادهای دفاع از حقوق خبرنگاران و جامعه مدنی90 درصد قتلهای زنجیره ای مربوط به خبرنگاران از سوی نهادهای عدلی و قضایی پیگیری و رسیدگی کامل نشده است؛ چیزی که عامل افزایش این گونه خشونتها شده و نگرانی های زیادی را در میان خبرنگاران به بار آورده است.
مسؤلیت قتل بهادرزی را تاکنون هیچ فرد یا گروهی بر عهده نگرفته است اما به باور نهادهای دفاع از حقوق خبرنگاران قتل وی بیشتر شباهت به قتلهایی دارد که اغلب توسط طالبان صورت می گیرد.
صدیق الله توحیدی، مسؤل دیده بان رسانه ها در نی گفت؛ با وجود این که سخنگوی طالبان از گرفتن از این مسؤلیت انکار ورزید ولی نحوه قتل بهادرزی بر اساس گزارش سازمان خبرنگاران بدون مرز مانند قتل خبرنگارانی است که توسط گروه طالبان کشته شده اند یعنی سر بریده شده اند.
بر بنیاد آمارهای نهی و نهاد حمایت از رسانه های آزاد در سال جاری 80 خبرنگار در کشور با خشونتها روبرو گشتند و نیز 3 تن از خبرنگاران سر بریده شده اند

توحین،خشونت،قتل و بی ناموسی رژیم ایران بالای مهاجرین افغانستانی!

رژیم آخوندی ایران سال هاست که پناهنجویان افغانستانی را که  در آن کشور پناه گزیده اند،مورد آزار و اذیت دستگاه امنیتی اش قرار داده و تاهنوز صدها تن از این پناهجویان را اعدام نموده و درین روز وشب ها نیز هزاران تن دیگر در انتظار اعدام و یاهم سزای بدتر از اعدام هستند،شهروندان افغانستان در طول سال های فاجعه به کشورهای گوناگونی مهاجرشدند که هیچ کشوری تاهنوز چنین رفتاری با آن ها نکرده است،مردم افغانستان از  ایران به لحاظ "اسلامی "بودن و" همسایه" بودنش هرگز چنین انتظارهای را ندارند؛اما یک مشت ملای خون آشام و ظالم که بر سونوشت ملت ایران حاکم است امروز این کشور را بسوی فاجعه و بربادی سوق می دهد که هر روز ازادی در آن کشور به بند کشیده می شود و روزانه ده ها انسان ازادی خواه با زندان و اعدام روبرو می شوند. متن زیر نامه ی است که از طرف یک پناهجوی افغانستانی در ورامین تهران نوشته و فرستاده شده که بدون ویرایش نشر می کنیم.

من یکی از مهاجرین افغانستانی در ایران هستم که دارای کارت آمایش 7 میباشم. روز شنبه 25 february ما را در میدان خراسان تهران گرفتند (من و رفیقم) و پس از تو هین و فحش و کتک کاری ما را به پایگاه 8 پلیس امنیت در میدان حر در تهران انتقال دادند. پس از آن باطریهای گوشیمان را گرفتند و ما را به زیر زمینی که در آنجا وجود دارد انتقال و برای 6 ساعت در آن زیر زمین تاریک و محبوس نمودند. برادر من و دوستم کارت هردویمان را آورد ولی پلیسی که کارتمان دستش بود گفت ابتدا آنها را به اردوگاه عسگر آباد ورامین انتقال میدهیم و سپس آزاد میکنیم.
اما کدام آزادی؟
زمانی که ما را دستبند زدند و به اردوگاه انتقال دادند از آنها سوال کردیم که چرا ما را آزاد نمیکنید حال آنکه کارتمان را گرفتید.
افسر پلیس گفت کسی به من کارتی نداده است. آنها ما را به زیر زمینی در اردوگاه انتقال دادند. اگر چیزی میگفتیم چیزی جز کتک خوردن عایدمان نمیشد. در آنجا 3 روز زندانی بودیم. منتظر بودیم تا برگه ی استعلام ما از اردوگاه سلیمانخانی برسد. روز سوم من آزاد شدم. اما ای کاش نمیشدم و آن صحنه دلخراش را نمیدیدم.

آری یکی از خواهران هموطن عزیزما که برای یکی اعضای خانواده اش که زندانی بود خوراکی و مقداری کرایه سفر آورده بود. اما یکی از مقامات اردوگاه عسگر آباد ورامین به وی ناسزا گفت. او که تحمل شنیدن جواب متقابل را نداشت پس از شنیدن جواب فحش خویش با کمال تاسف از دست آن زن بیگناه گرفت و او را به سمت راه پله هل داد و آن زن از آنجا به پایین پرتاب شد. همسر آن زن که تاب دیدن این صحنه را نداشت به آن شخص حمله ور شد (برای دفاع از ناموس) و با هم درگیر شدند. اما سربازان اردوگاه آمدند و تا توانستند آن زن مظلوم و همسرش را با ضربات باتون به سمت در اردوگاه بردند. ضرباتی بر سر مرد زدند و در حالی که مرد کاملا گیج و در حالت بیهوشی نیمه قرار داشت انگشت وی را بر روی جوهر زدند و نمیدانم چه چیزی را اثر انگشت گذاشتند.

آن ها را از اردوگاه به بیرون راندند. مردم با آن اوضاع با پلیس 110 ایران تماس گرفتند.
اما چه سود که هردوی آنها یکی هستند.
مرد بیچاره که کاملا گیج و دهانی پر از خون داشت حتی قادر نبود فرزند خردسال خود را شناسایی کند.
یا آن برادر هموطنی که به جرم افغانی بودن در اردوگاه با لوله ی 6 که آ اس نام دارد بر سرش میکوبند و بعد وی را که خواهان بازگشت به وطن عزیز است با دستبند به بیمارستان و سپس به اردوگاه آوردند. اما وی را رد مرز نخواهند کرد تا زمانی که حالش کاملا خوب شود تا مدرکی برای شکایت در سازمان ملل نداشته باشد.
والله اعلم

طاعون قوم گرایی، پول خوری، بی مسئولیتی وباندبازی درپارلمان افغانستان

گفته می شود به دليل مشكلاتي كه در مجلس شانزدهم (فعلي) وجود دارد شماري از اعضاي مجلس استعفا خواهند داد.  پس از بیشتر از وسال از عمر مجلس نمایندگان اصول و معیارهای اساسی درین مجلس در تنگنا قرار گرفته است.
در اين حال، شماری از اعضای مجلس نماینده‌گان می‌گویند كه شایعاتی مبني بر اين وجود دارد كه برخی از اعضای مجلس در بدل پول و وعده و وعیدها به نامزد وزیران حكومت رای اعتماد می‌دهند.
گفته می شود  که در جریان چند روز گذشته نامزد وزرای حكومت، شماری از نماینده‌گان مجلس را در رستورانت‌ها، دفترها و یا هم به خانه‌های خود دعوت نموده به کمپاین پرداخته‌اند.
در حقیقت وکیلی که بر اساس پول یا رشوه به نامزد وزیران رای بدهد، خیانت به مردمی نموده است که به او رای داده‌اند.
قوم‌گرایی و پول خوری وکلای مجلس  پدیدۀ تازه در پارلمان نیست در دور پیش هم وجود داشت و درین دوره به طور سرسام آوری وکلا به این حرفه پرداخته اند، بحث قوم‌گرایی در پارلمان باعث شده است تا برخی از وزرای کابینه ناکارا انتخاب شوند.
اکثریت نمایندگان مجلس بر اساس قوم‌گرایی، مذهب و سمت‌بازی‌ها رای می‌دهند. بحث قومی در افغانستان تا هنوز حل نشده و در بین اکثریت به عنوان خطوط سرخی مطرح است .
یکی از نمایندگان به رسانه ها گفته است که شماری از نماینده‌گان مردم در مجلس در صدد استعفا هستند.

۰۹ اسفند ۱۳۹۰

شبکه های اصلی جاسوسی فعال اند؛ پائین رتبه ها را شکار می کنند!

کارزار جاسوس گیری اخیر را به نام پاکستان شروع کرده اند. آیا این یک نوع انحراف توجه از شبکه های ایران به سوی آدرس های انحرافی نیست؟  توجه کنید: ترور مشاوران امریکایی به وسیلۀ افراد انتحاری وفدایی صورت نگرفته بلکه دریک زمان حساس وحساب شده، که اعتراضات خشماگین مردم دراثرقرآن سوزی تحریک شده بود، توسط عامل ریزرف اطلاعاتی صورت گرفته است. 

تمام ارگان های دولت ونهاد های خارج از دولت ازجاسوسان پاکستانی لبریزاست؛ مگرچرا درین مقطع حساس که مشاوران امریکایی کشته شده اند، چند نفرجاسوس پائین رتبه به نام جاسوسان پاکستان به دام می اندازند. آیا این تاکتیک، دیوارکشیدن به سوی شبکه های ایران نیست؟ آیا این موضوع به ردگیری قاتل مشاوران امریکایی رابطه ندارد که ممکن است ردپای سپاه قدس را برجسته کند؟
این احتمال خیلی قوی است. دیوارکشی اطلاعاتی است. مثال زنده: دردوهفتۀ اخیر سه گروه تروریستی قدس سپاه پاسداران دردهلی، تفلیس گرجستان وبنکاک پایتخت تایلند افشا شدند. عملیات درین سه کشور آسیایی ناموفق بود. اما دیده می شود که عملیات به وسیلۀ عامل ریزرفی وتعبیه شده دروزارت داخله با موفقیت انجام می گیرد. مهم ترین مشخصۀ عملیات اطلاعاتی این است که ضارب فرار داده شده است. 
هدف ازجاسوس گیری، آن هم پس از ده سال چیست؟ نکند که این هم یک پروژۀ رسانه یی باشد که جرقه یی بزند و دفن شود؟ امنیت ملی افغانستان تمامی شبکه های ایران وپاکستان ( همین دوکشوری که برای تسلیخ افغانستان کارمی کنند) را شناسایی کرده اما دستش بسته است. هیاهویی کنونی نیز عیناً نسخۀ کاذب  سروصدا ها درمورد «مبارزه با فساد اداری و کشاندن خائنان به پنجۀ قانون» است.
اگراراده یی برای تارومارکردن شبکه های جاسوسی وجود دارد نخست باید پرسید که چرا حالا چنین کاری صورت می گیرد؟ نیازی به جو سازی وابهام آفرینی نیست. مولوی ملنگ، غرزی خواخوگی، یما کرزی وشهنواز تنی نمایندگان وارتباطی های کلیدی استخبارات پاکستان، زنده وسلامت وفعال، درکابل حضور دارند. چرا کسی مزاحم آن ها نمی شود؟
امنیت ملی را درقفس انداخته اند. مقامات بلند پایه درحکومت از ده سال به این سو، به بهانۀ این که امنیت ملی افغانستان «بقایای نظام کمونیستی» است وباید کاملا ریشه کن شود، ماهرانه تا حدودی توانستند شبکه های جاسوسی ایران وپاکستان را به شکل تزریقی وارد این ارگان کنند وبه سلامت هویت سیاسی افغانستان ضربت سختی را وارد کنند. برخی وزیران «دورۀ انتقالی» که ازلحاظ عقلی وحس ملی درکشورهای خارجی، بی مصرف شده بودند، حتی به این عقیده بودند که افغانستان دیگر به ادارۀ امنیت ملی ضرورت ندارد!
گرفتن چند فرد مجهول الهویه و معمولی به نام «جاسوس» هیچ گرهی ازمشکلات وهمناک کشور باز نمی کند. در اداره های دولتی افغانستان، شبکه های پاکستان وایران دررقابت با هم کارمی کنند؛ اما پروژۀ اصلی آن ها با توجه به سیاست کشورهای شان دربرابر افغانستان وجامعه بین المللی کاملا یکسان است. نفوذی ها درانجام عملیات وپروژه های ویرانگری از یکدیگر کمک می گیرند وافراد یکدیگر را مورد پوشش قرار می دهند. تمامی این عملیات از کابینۀ دولت رهبری می شود. رهبری عملیات استخباراتی ایران وپاکستان به منظور به آتش کشیدن سلامت ودست آورد های ده سال اخیر درافغانستان از کابینه آغاز می شود. جامعۀ جهانی وناتو بی تردید با بهره گیری از امکانات پیشرفتۀ  نظارت مخابراتی، ارتباطات برقی وعملیات رد گیری، ازتمامی علایق ووابستگی های مسئولان بلند پایه با شبکه های اطلاعاتی ایران وپاکستان با خبراند.
به عنوان مثال: افشای ارتباطات مخفی عمرداوودزی رئیس سابق دفترریاست جمهوری با شبکه های اطلاعاتی ایران ثمرۀ عملیات نظارتی جامعۀ جهانی بود. تمامی امیل ها وتماس های تلفنی داوود زی ضبط شده بود. قابل یاد آوری است که رئیس دفترهای برخی ازمقامات بلند پایه کنونی نیز با شبکه های اطلاعاتی کاملاً محرز، روشن ودایمی است. اما مشکل کاردرین است که حکومت کابل متشکل ازهمین مهره های آموزش دیده است و امنیت ملی نیز به طور مستقل صلاحیت کاربالای آن ها را ندارد. امنیت ملی به تنهایی چه کاری را انجام داده می تواند؟ مگرامنیت ملی تحت امرهمین شبکه های نیست که دولت را دراختیار دارند؟
جاسوس گیری اخیر یک نمایش سرگرم کننده است که درعقب آن چیزمهمی باید پنهان باشد. چه کسی می تواندشک کند که فرد مظنون که مشاوران امریکایی را ترور کرد، همین حالا یا درسفارت ایران یا درپشاورباشد ویا هم دریکی ازشرکت های ایرانی نگهداری شود وخیلی ساده درمهمانخانۀ «کمیته امداد خمینی» باشد؟
درد اصلی مردم ما این است که نظامی مسئول وجود ندارد که به این موارد رسیدگی کند. پس باید منتظر بود وتا پایان انتظار، تاوان های سختی درپیش است.

پست ویژه

بوی خوشِ کاغذ؛ خداحافظ رسانه‌های چاپی

  شاید خداحافظی با رسانه‌های چاپی برای بسیاری از روزنامه‌نگاران و خوانندگان روزنامه‌ها نگران کننده و حتی پذیرفتن آن سخت باشد، اما تحولی اس...